قدس آنلاین: همه آنهایی که مقدماتی از علوم اجتماعی و امور مربوط به رسانه را میدانند، با نظریه «برجستهسازی» آشنایند. نظریهای که در خلاصهترین بیان، معتقد است: رسانهها به ما نمیگویند چگونه فکر کنید؛ اما میگویند به چه چیزی فکر کنید.
به عبارت دیگر رسانهها با تعیین اولویتهایی برای زندگی اجتماعی ما، ذهن و زبان ما را به سمتی میبرند که خود میخواهند. در یک دوره کوتاه، یک خبر یا مجموعهای از اخبار و گزارشهای همسان درباره مسائلی که در حالت عادی، اولویت ما نیستند، منتشر میشوند و جامعه را به همان سمت میبرند. شاید گروهی بر این اعتقاد باشند که دوران رسانههای بزرگ، رسمی و قدرتمند گذشته است و دیگر نباید به نظریههایی مانند نظریه برجستهسازی اعتنا کرد؛ اما واقعیت این است که اگرچه رسانههای رسمی قدرت و نفوذ همیشگی خود را از دست دادهاند اما رسانههای کوچک، شخصی شده و متکثر امروز هم همان کاری را میکنند که نظریهپردازان برجستهسازی به آن اعتقاد داشتند.
امروز هم اولویتهای زندگی، تعاملات اجتماعی و موضعگیریهای شخصی ما تحت تأثیر اطلاعات و خرده اطلاعاتی است که روزانه دریافت میکنیم. اگرچه مانند گذشته، انحصار رسانههای بزرگ برای ما تعیین تکلیف نمیکند اما شبکههای اجتماعی، رسانههای اجتماعی و پلتفرمهای مختلف همان کار را میکنند.
دیجیتالی شدن فضای رسانهای سبب شده با انبوهی از متون دیجیتال پایدار، تکرارپذیر، مقیاس پذیر، قابل بایگانی و قابل جستوجو روبهرو باشیم که به دلیل ساده شدن امکان تولید محتوا به سمت ما هجوم میآورند و باز به دلیل سهولت باورنکردنی امکان پخش و اشتراکگذاری محتوا در کمترین زمان ممکن، در حجمی انبوه، تکثیر و توزیع میشوند. زمانی امکان تولید محتوا از جمله محتواهای خبری در اختیار گروهی خاص به عنوان خبرنگاران بود. این گروه، علاوه بر اینکه در این زمینه آموزشهای لازم را میدیدند، در طول دورانی بلند، تجربههایی گرانسنگ از کار در تحریریههای روزنامهها، خبرگزاریها و دیگر رسانهها دست میآوردند و با ارتباطات شخصی و فردی، به منابع اصلی خبر دسترسی پیدا میکردند.
به همین دلیل خبری که آنان تهیه میکردند، دارای استانداردهایی بود که صحت و قابلیت اعتماد به خبر را بالا میبرد. انحصار رسانهها اگرچه در مجموع امر پسندیدهای نبود، حداقل سبب میشد خبرهای منتشر شده دارای ویژگیهای مطلوب یک خبر باشد و بتوان به آن اعتماد کرد.
امروز اما این انحصار شکسته شده است و ما با مفهومهای جدیدی چون «رسانههای شخصی شده» و «شهروند خبرنگاران» آشنا شدهایم. خبر، دیگر چیزی نیست که در لابراتوارهای رسانههای بزرگ پرورش یابد و به صورتی مدام و پیگیر به مخاطبان تزریق شود. خبر امروز در کوچه و بازار ریخته است و هر چیزی است که میتواند جلب توجه کند و هر کسی که زودتر توجهش به آن جلب شود، صاحب خبر است. دیگر لازم نیست اصول و قواعد تیتر زدن و لیدنویسی و منابع خبری مهم و اختصاصی داشته باشید. حتی دیگر برای خبرنگاری، به وسایل و امکانات خاصی هم نیاز نیست. گوشیتان را روشن کنید و از هر چیزی که میتواند جالب توجه باشد، فیلم بگیرید؛ در این صورت شما شهروند خبرنگارید!
آیا اینکه رسانههای بزرگ انحصار خبر را از دست دادهاند، چیز بدی است؟ آیا اینکه امروز مردم عادی هم میتوانند در فرایند تولید، پخش و انتشار خبر مشارکت کنند، قابل توجه و خوشحال کننده نیست؟ پاسخ به این پرسش هرچه باشد (چون هر کس با دیدگاه خود به این پرسشها جواب میدهد) یک نکته قابل توجه را نباید از ذهن دور داشت، خالی شدن عرصه خبر از استانداردهای حرفهای به زیان جامعه است. امروز دیگر تفاوتی میان خبر و شبهخبر و حتی خبر جعلی نیست، یا اگر هم باشد، خط میان آنان آنچنان باریک است که به زحمت بتوان گفت کدام خبر واقعی است و کدام نیست؟
در این وضعیت است که به نظر میرسد هیچگاه هیچ جامعهای هرچقدر هم که انحصارات را بشکند و راه را برای ورود افراد به عرصههای حرفهای باز کند، بینیاز از کسانی نیست که استانداردها را بدانند، اعتمادها را جلب کنند و مرز میان واقعیت و جعل را روشن کنند. به همین دلیل نه تنها امروز، بلکه جامعه همیشه به خبرنگاران واقعی و حرفهای نیاز دارد.
انتهای پیام/
نظر شما