قدس آنلاین:امروز سالروز ولادت امام هادی (ع) است و ما هم به همین بهانه سراغ یکی از نویسندگانی رفتهایم که درباره این امام همام تجربه نوشتن مجموعه داستان دارد. جعفر ابراهیمی، نویسندهای پرسابقه و پیشکسوت است که آثار زیادی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان منتشر کرده و جوایز زیادی را بدست آورده است. کتاب «۱۰ قصه از زندگی امامهادی (ع)» که توسط نشر قدیانی منتشر شده است از جملههای کتابهای اوست که با محوریت زندگی امامهادی (ع) و برای مخاطب کودک و نوجوان نوشته شده است. به همین بهانه با او درباره این کتاب، رمانها و داستانهای دینی و آنچه باید در این حوزه اتفاق بیفتد، گفتوگو کردهایم که میخوانید.
* چه شد کتاب « ۱۰ قصه از امامهادی (ع)» را نوشتید. معمولاً درباره ایشان کمتر کتاب نوشته میشود؟
** این کتاب مثل خیلی از آثارم، سفارش از ناشری بود که میخواست پروژهای درباره چهارده معصوم(ع) منتشر کند. در آن پروژه هر نویسنده زندگی معصومین(ع) را بر سر دست گرفته بود و من هم زندگی امامهادی(ع) را برای نوشتن انتخاب کردم.
* بهتر است به بهانه امروز و اثری که توسط شما منتشر شده درباره ضعفهای آثار دینی ادبیات کودک و نوجوان صحبت کنیم. به نظر شما چرا بسیاری از این کتابها شعاری و شبیه به هم شدهاند؟
** سیاستگذاری فرهنگی در کشور ما نابسامان است. کمتر پیش آمده نویسنده درباره موضوعی که در ذهن دارد، دست به قلم شود. بهخصوص اینکه نویسندگان ما در ایران باید همیشه در پی کسب نان و معیشت باشند و به همین دلیل ناگزیر از قبول کارهای سفارشی هستند. به خاطر همین دلایل فرصت پیش نمیآید که نویسندهها اثری برآمده از دلشان بنویسند. یکی از کتابهایی که من آن را با علاقه نوشتم کتاب «آسمان خون گریه کن» مقتل امامحسین(ع) و داستان بلندی درباره عاشورا و برای گروه سنی نوجوانان بود. این کتاب را جدا از سفارش ناشر نوشتم و از آن راضی هستم. البته همین کار را ابتدا کانون پرورش فکری چاپ کرد، اما برخلاف سایر آثاری که کانون منتشر میکند، کیفیت چاپ این کتاب بسیار بد بود. یکی از مشکلات ناشران ما این است که برای ویژگیهای بصری کتابهای مذهبی خیلی وقت نمیگذارند. البته شاید در مورد کتاب من عمدی در کار نبوده است، اما با رصدی که از بازار کتاب داشتهام، به ظاهر کتابهای مذهبی توجهی نشان نمیدهند.
* چرا ناشران به شکل ظاهری این آثار و کیفیت چاپ آنها بیتوجه هستند؟
** شاید یکی از دلایلش این باشد که کتابهای مذهبی در ایران خوب به فروش میروند و همیشه خواهان داشتهاند. یعنی خیال ناشران بابت فروش این کتابها راحت است و برای همین در مورد شکل ظاهری و ویژگیهای بصری آن هزینه زیادی نمیکنند.
* پژوهش و تألیف این کتاب چقدر طول کشید؟
** حدود یک ماه صرف مطالعه و پژوهش این کتاب شد و نوشتن آن یک ماه طول کشید. موضوعاتی انتخاب کردم که قابلیت قصه شدن برای رده سنی کودک و نوجوان را داشته باشند. در مجموع از این کتاب راضی هستم و قصههای ساده، خوب و خواندنی برای بچهها شد.
* با وجود اینترنت، فیلمها و انیمیشنهای مختلف، ذهن و دنیای بچههای امروز تغییر کرده و شاید این کتابها دیگر جذابیتی برای کودکان و نوجوانان امروز نداشته باشند. چرا آثار دینی ما بهروز نیستند؟
** همانطور که گفتم نویسنده باید در نوشتن اثرش، آزادی عمل داشته باشد. مثلاً ناشر میگوید درباره امامهادی(ع) ۱۰ قصه برای رده سنی کودک و نوجوان، بنویس! اما به این توجه ندارد که شاید درباره ایشان این تعداد قصه پیدا نشود. البته من درباره امام هادی(ع) این قصهها را پیدا کردم، ولی درباره بعضی معصومین(ع) ممکن است این اتفاق نیفتد یا روایات و حکایاتی باشند که قابلیت تبدیل شدن به داستان را نداشته باشند. این مشکلات در کارهای سفارشی وجود دارد.
البته نسبت به دهه ۶۰ وضعیت کتابهای مذهبی خیلی بهتر شده است. اول انقلاب کتابهای مذهبی که به «حاج نایب» معروف بود، با کیفیت بازاری و تصویرسازیهای ضعیف منتشر میشدند و کمتر کسی دنبال نوشتن کتاب حرفهای بود.
من با سفارش مخالف نیستم، چون همین سفارشها هم غنیمتی است و موجب شده کارهای خوبی تولید شود. مشکلی که شما اشاره کردید به سیستم برنامهریزی فرهنگی ما برمیگردد. ما این آزادی را نداریم که بخواهیم در اینگونه آثار از تخیل استفاده کنیم. اگر نویسندهای یک داستان عاطفی درباره پیامبر(ص) بنویسد هزاران ایراد از او میگیرند. به عنوان نمونه یادم است یکی از دوستان به سفارش کانون کتابی درباره زندگی امام رضا(ع) نوشته بود. آن زمان من از جزئیات این کتاب مطلع بودم. در این کتاب نویسنده درباره وقتی که فرزند امام رضا(ع) به دنیا آمد، نوشته بود «چشمهای از شادی در دل امام جوشید». خیلی از روحانیون نامه نوشته بودند که مگر تو در دل امام(ع) بودی که ببینی چشمهای از شادی در دل امام جوشیده است!؟ با چنین نگاهی ما چطور میخواستیم به این افراد بگوییم وقتی کسی بچهدار میشود طبیعتاً خوشحال میشود!؟
* این مثال مربوط به چه زمانی است؟
** اواخر دهه ۶۰ بود. این کتاب را به خاطر همین ایرادها خمیر کردند. جالب این است که سالها بعد برای انتخاب کتابهای خوب جشنوارهای به وجود آمد که اوقاف حامی آن جشنواره بود و من هم داور آن بودم. کتابهای جمعآوری شده از مشهد را به ما نشان دادند و از ما خواستند اگر کتاب خوبی میشناسیم که در میان آن آثار نیست، معرفی کنیم. من همان کتاب خمیر شده را معرفی کردم؛ «خوشبوتر از گلاب» نوشته شکوه قاسمنیا که من چون ویراستار کتاب بودم یک نسخه از آن را نگه داشته بودم. این کتاب را به داوران نشان دادم و همین کتاب برگزیده شد! این نشان میدهد تصمیمها سلیقهای است. این سختگیریهای بیمورد هیچ نتیجهای ندارد جز خودسانسوری نویسنده و جلوگیری از خلق داستان خوب.
چون نویسنده کودک و نوجوان از بایدها و نبایدهای نوشتن برای این گروه سنی مطلع است. به خاطر همین ایرادها، بعضی نویسندگان خوب ما کارهای سفارشی راجع به ائمه(ع) را قبول نمیکنند.
* شاید امروز وضعیت تغییر کرده و نگاهها واقعیتر شده است.
** بله؛ عرض کردم که همین کتاب هم بعداً جایزه گرفت و دوباره منتشر شد. اما اکنون با نوع دیگری از مشکلات مواجه هستیم و آن تصویرگری کتاب است. تصویرگران باید خیلی استاد و رند باشند تا به کارشان مجوز بدهند.
من سه کتاب درباره پیامبر(ص)، حضرت زهرا(س) و امام علی (ع) نوشتم که نتوانستند به تصویرسازی آنها ایراد بگیرند، چون هر سه شخصیت در کتاب طوری تصویرسازی شده بودند که سرشان بیرون از کادر صفحه قرار میگرفت و در واقع بدون سر تصویر شده بود، وگرنه از آنها هم ایراد گرفته میشد.
* باید درباره این مسائل بحث شود. چه بسا بسیاری از این محدودیتها قابل رفع باشند.
** من درباره مسائل شرعیاش تخصص ندارم، ولی به هر حال به خاطر همین ملاحظات، نویسندهها و تصویرگران کمتر به آثار مذهبی ورود پیدا میکنند. باید به شکلی راجع به این مسئله صحبت کنیم و به نتیجه برسیم، یعنی باید این مشکل را به نحوی حل کنیم.
* یکی از دلایلی که نسل امروز با کتابهای دینی و مذهبی ارتباط برقرار نمیکند، عدم جذابیت این آثار است. شما چقدر دغدغه نوشتن اثری را دارید که جدا از سفارش، دارای جذابیتهای امروزی هم باشد؟
** گفتم که خیلی از این کتابها سفارشی هستند و نویسندگان هم دغدغه معاش دارند. باید نهادی در مقام پشتیبانی از کار برآید و نویسندگان را در خلق چنین آثاری آزاد بگذارد. مثلاً به جای اینکه بگویند: ۱۰ قصه یا ۱۰ کتاب بنویس! با نویسنده قرارداد ببندند تا با پژوهش و دغدغه خودش یک رمان مذهبی خوب بنویسد.
* ممکن است آن کتاب متأثر از یک حدیث باشد.
** بله، فقط باید به نویسنده آزادی قلم داده شود تا بتواند رمان دینی خلق کند. ولی جنبه شعارزدگی در جامعه موجب شده به این موضوعات کمتر نزدیک شویم. البته کتابهای خوب هم هستند، ولی در مجموع بیشتر آثار شعاری و کلیشهای هستند.
قصههای همین کتاب شاید در مجموع دو سه جمله بوده است که من توانستهام به آنها بال و پر بدهم و تبدیل به قصه کنم. این قصهها هم هر کدام یک کتاب هستند. یعنی هم به صورت تک تک چاپ شدهاند و هم به صورت مجموعه قصه.
اگرچه باید بدانیم هنوز اوایل عمر داستاننویسیمان هستیم و شاید ۵۰، ۴۰ سال بیشتر از حرفهای بودنمان در داستان نمیگذرد. برای همین من معتقدم در حوزه آثار دینی باید صبور باشیم و به نویسندههای جوان کمک کنیم تا بتوانند آثار بهتری خلق کنند. اکنون بازنویسیهای خوبی از متون قدیم میشود. این اتفاقهای خوب باید در حوزه کتابهای دینی هم بیفتد. ما نسبت به دو دهه اول انقلاب رشد خوبی داشتهایم، اما هنوز راه زیادی در پیش است.
نظر شما