قدس آنلاین: یکی از بحثهای همیشه جنجالی در حوزه تبلیغات صدا و سیما، مسئله آنتنفروشی و سرمایهمحوری در این سازمان بوده است. مدیران این سازمان در پاسخ به این انتقادها، دم از کسری بودجه و نیاز مالی سازمان و یا حتی طبیعی بودن این روال در تمام رسانههای دنیا میزنند و منتقدان نیز به تجربیات موفق جهانی در عرصه درآمدزایی اشاره کرده و معتقدند راههای زیادی برای کسب درآمد و حفاظت از ارزشهای فرهنگی و بومی وجود دارد که در دستور کار مدیران این سازمان قرار نگرفته است.
در این شماره، بخش دوم گفتوگو با دکتر جمال یزدانی که به نگاه معرفتی مدیران صداوسیما و راهکارهای درآمد پایدار میپردازد را با هم میخوانیم.
جناب یزدانی! نگاه صنعتی رسانه در جهان مسبوق به سابقه است، چه انتقادی به آن دارید؟
بله. این نگاه صنعتی در جهان نیز دارای سابقه است اما تفاوت در این است که نگاه صنعتی عمدتاً در شبکههای خصوصی، در تلویزیونها و رادیوها ظهور و بروز دارد و در رسانههای دولتی این کشورها، این نگاه صنعتی، کمرنگتر است. ما در وضعیت فعلی که با آن مواجهایم این اتفاق به این گونه افتاده است که نهادی که بودجه دولتی داشته و با آن رشد کرده و به تعبیری بچه پولدار بار آمده است، خودش را به صورت کامل در اختیار مجموعههای اقتصادی قرار داده است و این با سیاستهای کلان نظام و منویات رهبری در مورد صدا و سیما تنافر جدی دارد و این مسئله زمانی بغرنجتر میشود که بفهمیم نهادهای اندیشهای که در حوزه رسانه در حال فعالیت هستند راههای شکلگیری درآمد پایدار برای صدا و سیما را کم انجام دادهاند و میبینیم که مجموعه راهبردهای طراحی شده در این حوزهها و یا آنچه در سطح جهان رایج است، مورد توجه صدا و سیما واقع نشده است. این نبود توجه صدا و سیما به درآمدهای پایدار و نگاه صنعتی و سرمایهمحور را بنده نه ناشی از مشکل مدیریتی یا بحثهای اقتصادی، بلکه ناشی از نوعی نگاه معرفتی میدانم که در این سازمان وجود دارد.
چه نوع نگاه معرفتی در سازمان به چشم میخورد؟
یکی از سه مانع اصلی فرهنگی و معرفتی این است که به نظر میرسد مدیران صدا و سیما اعتماد به نفس خودشان را در بحث رسانه از دست دادهاند، به این معنا که معتقدند گفتمان انقلاب اسلامی دارای جذابیت کافی برای مخاطب عام نیست و نوع نگاهشان به مردم این گونه نیست که مردم علاقهمند به گفتمان انقلاب اسلامی هستند و هرچقدر مجموعه صدا و سیما را به لحاظ رویکردی و گفتمانی به ارزشهای انقلاب اسلامی نزدیک بکنیم، جذابیت بیشتری برای مخاطب عام میتواند ایجاد کند. این ضعف در اعتماد به نفس سبب شده تا صداوسیما حس کرامت خودش را نیز از دست بدهد و چون احساس کرامت و عزتی نمیکند خودش را در اختیار کارتلهای اقتصادی، سلبریتیها و روشنفکران قرار داده و معتقد است اگر آنها دست به سیاستگذاری بزنند ما میتوانیم جذب مخاطب بیشتری داشته باشیم و به نظرم همین موضوع موجب وضعیت فعلی شده است.
مانع دیگر فرهنگی و معرفتی در مدیران بالادستی در صدا و سیما، محافظهکار شدن مدیران صدا و سیماست. این مانع دوم به نظرم سبب عدم شکلگیری طرحها و ایدههای نو یا جسارت لازم برای اجرای آنها به خصوص در بخش تولید و درآمدزایی شده است. این محافظهکاری نیز ناشی از باج دادن به جریانهای سیاسی مختلف است که در ادامه موجب شده تا در برنامهسازی نیز روندی خنثی را در پیش بگیرد و این روند سبب شده تا قدرت اثرگذاری و مقبولیتش در میان مردم کم شود. این نکته حائز اهمیت است که بدانیم خنثی بودن یک مجموعه سبب کاهش جذابیت آن میشود؛ چرا که یک رسانه با تمایزاتش میتواند برای مخاطب جذاب باشد، اما همین که ما به سمت خنثیسازی یک رسانه برویم، او را وارد قتلگاه کردهایم.
مانع سوم نیز این است که سالهاست در این سه دهه، صداوسیما در حوزه سریال و درام مناسبات اجتماعی طبقه مرفه را بازنمایی کرده است گویی پذیرفته که این طبقه، طبقه اصلی در جامعه ایرانی محسوب میشود و همین است که شما میبینید در اغلب تولیدات، مسائل بالاشهرنشینها مطرح است و کم میبینید که محور تولیدات، افراد روستایی و محروم باشد. وقتی یک سازمان و رسانه سه دهه است که به طبقه مرفه و غربزده و طبقهای که ریشه معرفتی و بومی ندارد بها میدهد و آنها را بازنمایی میکند، نتیجه طبیعیاش این است که اینها را تبدیل به مدیران و سیاستگذاران خودش میکند و این توقع به وجود میآورد که من بالاشهرنشین کسی هستم که در رسانه باید بازنمایی شوم و سرمایه من است که باید به سیاستهای چنین سازمانی جهت بدهد. طبقه روشنفکری که نپذیرفته و نمیخواهد بپذیرد که در این جامعه، انقلاب اسلامی اتفاق افتاده و ارزشهای خاصی حاکم شده است، میخواهد با زرنگی خاصی که پشتوانه دانشگاهی و علمی نیز دارد مانع از این شود که در واقع یک پارادایم جدید و الگوی جدید از صدا و سیما به وجود بیاید. بسیاری از دغدغهمندان در سه دهه گذشته موضعگیریهای جدی در نقد رویکردهای صدا و سیما داشتهاند و نسبت به دور خوردن صدا و سیما توسط روشنفکران هشدار دادهاند که در دهه ۷۰ تذکرات جدی شهید آوینی از همین جنس بود.
ما در حوزه علم در انقلاب اسلامی رشد بسیاری چشمگیری داشتهایم که شهدای هستهای نمونهای از آن هستند ولی شما بازنمایی این اتفاق را یک صدم در صداوسیما نمیبینید که نتیجه همین عدم بازنمایی سبب کند شدن روند علمی نیز میشود. بنابراین پرداختن به این سه مانع امر بسیار مهمی است.
نمونههای درآمد پایداری که شما توصیه میکنید چه هستند؟
یکی از نمونههایی که در جهان کار میشود، بحث تأمین مالی خرد برای رسانه است. یعنی بخشی از سرمایه رسانه همچون سایر بنگاهها در بورس عرضه میشود یا مثلاً در زمینه شفافیت عملکرد مالی و مبلغ دستمزدها و هزینههای بالای نیروی انسانی شفافیت ایجاد شود. این نبود شفافیت سبب میشود مدیران به جایی پاسخگو نباشند. نخستین گام در حوزه درآمدزایی بحث شفافیت است و زمانی که شفافیت وجود ندارد، درآمدزایی دچار مشکل میشود و سبب ایجاد حاشیه امنی برای سازمانها یا بنگاههایی میشود که سیاستگذاری و درآمدزایی میکنند. الگوهای درآمدی همچون مالیات در جهان مرسوم است و بخشی از مالیات برای صداوسیما میتواند به وجود بیاید. اگر به نظرم انضباط مالی در مجموعه صدا و سیما وجود داشته باشد و این ساختار بروکراتیک سنگینی که در مجموعه صدا و سیما با حجم عظیمی از کارکنان ناکارآمد وجود دارد و سبب افزایش هزینهها هستند مدیریت شوند، میتوان گفت که با همین اعمال انضباط مالی کارهای بسیار اثرگذارتری میتوان انجام داد. نمونه این اتفاقها که حاکی از درآمدزایی و میدان ندادن به شرکتهای تجاری در صدا و سیماست، برنامه «میدان» است که برنامهای در زمینه استعدادیابی در حوزه کسب و کار و کارآفرینی است. این از الگوهای جدی مؤثری است که میتواند دامنه بیشتری پیدا کند و الگوی بسیار قابل استفادهای است که میتوان بر اساس آن به جلو حرکت کنیم.
غلبه نگاه صنعتی به امر فرهنگ را حاوی آسیبهای زیادی دانستید. چه آسیبهای دیگری غیر از آنچه ذکر کردید، در غلبه این رویکرد وجود دارد؟
ما در انقلاب اسلامی معتقدیم که بار اصلی حرکت انقلاب را مستضعفین به دوش میکشند که این امر جزو جدانشدنی اندیشه و کلام امام(ره) و رهبری است. وقتی که در رسانه بازنماییها را معطوف به طبقه مرفه میکنیم، در حقیقت داریم شکاف اجتماعی ایجاد میکنیم. این شکاف طرفداری و حمایت تودههای مردم را از انقلاب تضعیف میکند. ما به پشتیبانی تودههای محروم نیاز داریم و از همین رو حضرت امام(ره) و رهبری انقلاب روی حمایت از این تودهها تأکید دارند. همین مسئله در رسانه نیز وجود دارد و حضرت امام(ره) نیز در دهه ۶۰ در دیدار دستاندرکاران صدا و سیما با ایشان میگویند که چقدر تصویر من را در رسانه نشان میدهید شما باید تصویر آن کشاورزی که در راستای خودکفایی عمل میکند یا تصویر آن کارگری را که در کشور اثرگذار است، در رسانه ضریب بدهید. وقتی در بازنمایی توده محروم کمکاری میکنیم این سبب میشود تا حمایت آن فرد از نظام کاهش پیدا کند. از طرفی این روند در صداوسیما سبب میشود که پروژههای اصلی نظام در حوزههای مختلف با کندی جلو بروند یا متوقف شوند. به عنوان نمونه وقتی موضوعاتی چون پیشرفتهای علمی کشور در حوزه فیلم و سریال تلویزیونی در رسانه بازنمایی نمیشوند، سبب میشود تا سرعت رشد علمی نیز شتابش کم شود. از سوی دیگر وقتی در عرصه اجتماعی شما به بازنمایی طبقه مرفه دست میزنید به شکلی به ترویج پوچی، بیمعنایی و یأس در مخاطب محروم دست میزنید.
نظر شما