قدس آنلاین: صلح امام حسن(ع) یا آن گونه که رهبر معظم انقلاب از آن تعبیر کردند، «پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» اگر چه از مهمترین و تأثیرگذارترین فرازهای دوران امامت اهلبیت(ع) به شمار میرود اما آن گونه که باید و شاید مورد توجه تاریخنگاران و تاریخپژوهان قرار نگرفته است؛ ماجرایی که از یک سو مورد تحریف دشمنان اهلبیت(ع) قرار گرفت و از دیگر سو، از کجفهمی بسیاری از دوستداران اهلبیت(ع) بیمهریها دید. در آستانه هفتم ماه صفر که به روایتی سالروز شهادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی(ع) است، در گفتوگو با حجتالاسلام دکتر محمدرضا هدایتپناه، عضو هیئت علمی گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه به بازخوانی و تحلیل فرازهایی از آن مقطع مهم تاریخ اسلام پرداختهایم.
امام حسن(ع) اصلاً حکومت معاویه را مشروع نمیدانستند
حجتالاسلام هدایتپناه در ابتدا با بیان اینکه دو نظریه مهم درباره امام حسن(ع) از ابتدا مطرح بوده و همچنان نیز مطرح است، میگوید: طیفی از اهل سنت، برخی از مستشرقان و تعدادی از روشنفکران دگراندیش صلح امام حسن(ع) را در یک مسیر واحد تشریح و تعریف میکنند. آنها معتقدند که با توجه به گزارشهای تاریخی نقل شده و حوادثی که اتفاق افتاده و در قالب منابع تاریخی به خصوص منابع تاریخی اهل تسنن منعکس شده است؛ امام حسن مجتبی(ع) به طور کلی هیچ گونه موافقتی با سیاستهای امیرالمؤمنین(ع) نداشته و با سیره سیاسی امام علی(ع) مخالف بوده است.
او میافزاید: از جمله نکته نظراتی که این عده بر آن تأکید دارند این است که امام حسن مجتبی(ع) از زمانی که خلافت مسلمانان را به دست گرفت با توجه به مخالفت خودش با سیاستهای امیرالمؤمنین(ع) و اینکه جنگهای داخلی را مشروع نمیدانست، از همان ابتدا درصدد بود به هر نحوی شده زمینه را به گونهای فراهم و هموار کند که به نتیجه دلخواه خودش که همان صلح است، برسد؛ البته ما عقاید این گروه را کاملاً نفی کرده و به آنها میگوییم مستندات شما نادرست هستند و برداشت شما کاملاً ناصحیح است و قرائت اشتباهی از جریانهای رخ داده به حساب میآید.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه بیان میکند: در مقابل، عده دیگری معتقدند که سیاستهای امام حسن مجتبی(ع) کاملاً با سیاستهای امیرالمؤمنین(ع) منطبق بوده است و ایشان جهاد با معاویه را جزو اولویتهای اول خودشان قرار دادند و در این مسیر هیچ گونه مماشاتی نداشتند و هیچ برنامهای برای تعامل و صلح با معاویه تعریف نکرده بودند یعنی در حقیقت حکومت معاویه را اصلاً مشروع نمیدانستند.
شرایط حاکم بر جامعه عراق در زمان حکومت امام مجتبی(ع)
حجتالاسلام هدایتپناه ادامه میدهد: امام علی(ع) فرمود زیر و بم نحوه برخورد با معاویه را بررسی کردم و متوجه شدم دو راه بیشتر ندارم؛ یا باید با معاویه جهاد کنم و یا با او صلح کنم و به آنچه حضرت محمد(ص) آورده است، کافر شوم؛ یعنی نحوه برخورد با معاویه تا این اندازه عمیق و بغرنج بود؛ البته ائمه(ع) نصیحتهایی به معاویه میکردند اما معاویه زیر بار نصیحتها نمیرفت. امام حسن مجتبی(ع) نیز همچون پدرشان در ابتدای راه نامههای متعددی برای معاویه نوشتند که نگارش و ارسال این نامهها زمان برد. در این میان برخی از افراد میگویند چرا امام حسن مجتبی(ع) از ابتدا با معاویه جهاد نکرد؟
او برای پاسخ به این پرسش، به تبیین شرایط حاکم بر جامعه عراق میپردازد و اظهار میکند: چهار مسئله را مطرح میکنم تا بدانید پیش از خلافت امام حسن مجتبی(ع) و در زمان خلافت ایشان چه شرایطی بر جامعه عراق حاکم بود؛ یکی از این مسائل تجربه مردم عراق در برخورد با معاویه پس از حکمیت بود. در جریان جنگ صفین خوارج از سپاه امام(ع) خارج شده بودند و تیغها و شمشیرهایی را که باید به طرف دشمن مشترک بیرونی نشانه بگیرند، به طرف حکومت امیرالمؤمنین(ع) نشانه گرفتند. این موضوع اختلاف داخلی عمیقی میان مردم عراق ایجاد کرد و ضربه مهلکی را به حکومت امیرالمؤمنین(ع) زد به گونهای که پیروزی شیرین جنگ صفین با حکمیت به شکست تبدیل شد. پس از این نتیجه دلخواه خوارج از حکمیت بدست نیامد و خواسته آنها محقق نشد. سپس با پافشاری خوارج به خواستههایشان جنگ نهروان شکل گرفت. جاسوسان معاویه این اطلاعات را به معاویه رساندند و معاویه با توجه به اطلاعاتی که به دستش رسیده بود متوجه شد که جنگ بیرونی امام علی(ع) به جنگ داخلی تبدیل شده است یعنی امیرالمؤمنین(ع) روبهروی بخشی از سپاهیان خود قرار گرفته و جنگ نهروان اتفاق افتاده است. با توجه به این امر میتوان گفت کمر حکومت امام علی(ع) پس از حکمیت شکست.
مکاتبات اشراف عراق با معاویه و خیانت برخی از کارگزاران
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه عنوان میکند: مکاتبات پنهانی سران و اشراف قبایل با معاویه را میتوان دومین تجربه مردم عراق پس از حکمیت دانست. سران و اشراف قبایل که بخشی از آنها در کربلا هم حاضر شدند، با معاویه مکاتبه کردند و چون دل خوشی از حکومت امیرالمؤمنین(ع) نداشتند و با توجه به اینکه نتوانسته بودند امتیازات دلخواهشان را از امام علی(ع) بگیرند و به نوعی از او ضربه خورده بودند، در جریان مکاتبات خود با معاویه گفتند ما حاضریم با تو باشیم و امنیت خود و قبایلمان را تأمین کنیم.
حجتالاسلام هدایتپناه توضیح میدهد: خیانت برخی از کارگزاران که به معاویه میپیوستند یکی دیگر از تجارب مردم عراق پس از حکمیت بود. از طرف دیگر عراق پس از شهادت امام علی(ع) آشفته شد. در روایتی چنین آمده است که وقتی امیرالمؤمنین(ع) به شهادت رسید، مردم عراق مثل گله گوسفندی که گرگ به آنها زده باشد، چنان هراسان و پریشان شده بودند که به هر طرفی میرفتند. براساس این روایت؛ شهادت امام علی(ع) سبب شد سپاهیانی که برای جنگ صفین رفته بودند به کوفه بازگردند اما مانند گلهای بیچوپان بودند که چوپانشان را از دست داده و گرگها از هر سو به آنها حمله کرده باشند. امام حسن(ع) در آغاز خلافت خود وضعیت عراق را چنین دید.
او ادامه میدهد: جاریه بن قُدامه، صحابی پیامبر اکرم(ص) و یکی از یاران امام علی(ع)، در زمان شهادت امیرالمؤمنین(ع) در کوفه نبود. او از طرف امام علی(ع) برای سرکوبی سپاهیانی که معاویه به شهرهای اطراف میفرستاد تا آنها را ناامن کند (الغارات) اعزام شده بود. جاریه که پس از بازگشت به کوفه متوجه شد امام علی(ع) به شهادت رسیده است، به امام حسن مجتبی(ع) میگوید چرا نشستهاید و نیرویی برای تکمیل و اتمام پیروزی صفین اعزام نمیکنید؟ امام حسن مجتبی(ع) فرمود: اگر ۱۰درصد از مردم این نگاه و نظر تو را داشتند، من همین حالا اقدام میکردم.
رخوت سپاهیان کوفه در همراهی امام مجتبی(ع)
این پژوهشگر بیان میکند: امام حسن مجتبی(ع) نیاز ندارد که در ساباط و مدائن خیانت سپاهش را ببیند. ایشان پس از نامهنگاری با معاویه با خواندن یک خطبه در مسجد کوفه اعلان جنگ و جهاد کرد؛ در این زمان به جای آنکه جوابی از سران سپاه خودش یا قبایل بشنود، با سکوت مواجه شد و این سکوت تا اندازهای افتضاح و ناجور بود که به نظر میرسید ادامه سکوتی بود که مردم در برابر خطبههای امام علی(ع) داشتند. چنین سکوتی چنان پیام سردی داشت که خطبای شیعه مردم را به دلیل سکوتشان در مقابل دستور امامشان سرزنش کردند و سپس آنها را به جهاد علیه معاویه فراخواندند و با توجه به این امر، حرکتی با مشارکت تعداد نه چندان زیادی از مردم شکل گرفت اما هنوز سپاه به ساباط و مدائن نرسیده بود که امام حسن(ع) با اینکه پیشقراولان سپاهش را برای جلوگیری از حرکت سپاهیان معاویه فرستاده بود و خود برای جمع کردن نفرات بیشتری برای سپاهش به سمت مدائن میرفت، به دلیل اختلافاتی که بین سپاهش افتاد، زمینگیر شد.
او تصریح میکند: یکی دیگر از دلایل زمینگیر شدن امام حسن(ع) در ساباط و مدائن انتشار زمزمههای رخوت در میان سپاهیانش بود البته ما دقیقاً نمیدانیم که امام(ع) در چنین شرایطی، چه اتفاقاتی را تجربه میکرد؛ فقط در یک منبع آمده است که وجود شمربن ذیالجوشن دلیل آشفتگی سپاه امام حسن مجتبی(ع) در ساباط و مدائن بود. برخی افراد معتقدند که شمر جزو خوارج بود اما من این ادعا را قبول ندارم و باور دارم که شمربن ذیالجوشن از زمان جنگ صفین جزو مخالفان اهل بیت(ع) شد و به همراه اشرافی که پیش از آن با معاویه به صورت پنهانی مکاتبه کرده بودند، در سپاه امام حسن(ع) مأمور از هم پاشیدن آن بود.
حجتالاسلام هدایتپناه در پایان میگوید: امام حسن مجتبی(ع) در چنان شرایطی باید مسیری را انتخاب میکرد؛ زیرا اگر اقدامی نمیکرد، پیشقراولان سپاهش که تا الانبار رفته بودند در کوفه محاصره میشدند و در چنین شرایطی هیچ کس نمیتوانست تضمین کند که معاویه جنایتی انجام ندهد و نمیشد از او انتظار داشت که تقاص صفین را از سپاهیان امام حسن مجتبی(ع) نگیرد. از طرف دیگر به نظر نمیرسید که در چنین شرایطی معاویه امتیازی به شیعیان بدهد؛ بنابراین امام دوم شیعیان به نوعی مانور نظامی کرد تا از فاجعه عظیمی که نزدیک بود اتفاق بیفتد جلوگیری کند. ایشان در جریان این مانور نظامی امتیازاتی را از معاویه برای شیعیان گرفت و دست معاویه را برای مردم رو کرد.
نظر شما