قدس آنلاین: تداوم حیات روستا یعنی ادامه حیات جامعه، ادامه صمیمیت و همدلی، همصدایی و یکرنگی.
پانزدهم مهرماه، روز روستا فرصتی است تا ضمن نگاهی به جایگاه روستا و روستایی در توسعه کشور، ضرورت مدیریت بهینه روابط اجتماعی و فرهنگی این جامعه را به دستاندرکاران و برنامهریزان کشور یادآور شویم تا چراغ فرهنگ و روابط عمیق اجتماعی آبادینشینها همچنان افروخته بماند.
چرا شناخت روستا مهم است؟
آنطور که کارشناسان و مسئولان حوزه مسائل روستایی میگویند در حال حاضر ۲۶ درصد جمعیت کشور در روستاها زندگی میکنند که از این میان ۳۹ هزار روستا دارای بالای ۲۰ خانوار و ۲۳ هزار روستا زیر ۲۰ خانوار هستند. به این ترتیب بیش از ۹۷ درصد جمعیت روستایی کشور در روستاهای بالای ۲۰ هزار خانوار ساکناند.
گرچه پس از انقلاب اسلامی گامهای ارزشمندی بهویژه در بخشهای عمرانی، اشتغالزایی، توسعه خانههای بهداشت، تأمین مسکن و راه روستایی، مدیریت امور روستا و... صورت گرفته، اما به نظر میرسد ادامه صحیح این راه نخست به شناخت مسائل اجتماعی روستاها و روابط و مناسبات میان افراد آن و سپس همراه نمودن سیاستهای توسعهای روستاها با پیوست فرهنگی متناسب با آن است.
دکتر ولی الله رستمعلی زاده، جامعهشناس توسعه روستایی و مدیر پژوهشی مؤسسه مطالعات و مدیریت جامع و تخصصی جمعیت کشور درباره چرایی اهمیت شناخت مسائل اجتماعی روستاها و روابط و مناسبات میان افراد به قدس میگوید: روابط در روستا یک روابط اولیه و رو دررو است و از آنجا که افراد شناخت اولیه و تامّی از یکدیگر دارند این موضوع بر کنترل رفتار آنها تأثیر میگذارد. یعنی یک نظارت بر کلیت رفتار افراد در جامعه روستایی وجود دارد. چنین روابط گرم و نزدیکی که افراد با هم دارند میتواند به عنوان یک بُعد از توسعه روستایی مد نظر قرار گیرد. چون شناخت نزدیک افراد از یکدیگر موجب میشود آنها به محل زندگی خود تعلق خاطر داشته باشند. در این صورت برای مسائل روستا اهمیت قائل میشوند و سعی میکنند در امور مشارکت داشته و مسائل را حل و فصل کرده و در روستا سرمایهگذاری کنند و زندگی خود را بهبود ببخشند.
وی سپس به تفاوت مسائل اجتماعی روستاها با مسائل مشابه آن در شهرها و عواقب غفلت از مسائل اجتماعی روستایی اشاره میکند و میگوید: همانطور که زیمل، جامعهشناس آلمانی گفته شهر محل ناشناختگی و غربت است و افراد شناختی از هم ندارند. این موضوع گرچه آزادیهایی به افراد میدهد، اما تفاوت روستا با شهر دقیقاً در همین موضوع است. افراد در روستا از هم شناخت دارند و اگر از این بُعد مهم اجتماعی که میتوان آن را با عنوان سرمایه اجتماعی و یا سرمایه توسعهای یاد کرد، استفاده نکنیم و یا از آن غفلت کنیم در واقع یک بخش مهم از ظرفیتهای روستایی را نادیده گرفتهایم. چون سرمایه اجتمایی نقش بسیار مؤثری در سرمایهگذاری اقتصادی، توسعه طرحهای مشارکتی و بهبود وضعیت زندگی مردم دارد. بنابراین سیاستگذاران و برنامهریزان کشور نباید از بُعد سرمایه اجتماعی برای توسعه روستاهای کشور غافل شوند.
علی اکبر مجدی، عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد نیز در خصوص اهمیت شناخت مسائل اجتماعی روستاها و روابط و مناسبات میان افراد میگوید: در حال حاضر حدود ۲۵ درصد جمعیت کشور در روستاها زندگی میکنند و در واقع روستاها بخش تولیدی جامعه محسوب میشوند، از این رو روستاها در همه جوامع نه تنها حائز اهمیتاند، بلکه اهمیت راهبردی دارند. اما مسائل اجتماعی روستاها با شهرها متفاوت است؛ به عنوان نمونه در گذشته آمار طلاق در روستاها بسیار اندک بود اما در سالهای اخیر آمار طلاق در روستاها رو به افزایش است و مسئله طلاق در روستاها به مراتب پیامدهای منفی بیشتری در مقایسه با مسئله طلاق در شهرها دارد. همچنین تغییر محل زندگی افراد در روستاها با تغییر محل زندگی افراد در شهرها پیامدهای متفاوتی دارد، به طوری که تغییر محل زندگی روستاییان مهاجرت محسوب میشود اما ممکن است تغییر محل زندگی افراد در شهرها مهاجرت تلقی نگردد.
تفاوت مهاجرت معکوس با خانه دوم
دکتر مجدی، در خصوص پدیده مهاجرت معکوس و تأثیر آن بر روستاها نیز میگوید: مفهوم پدیده مهاجرت معکوس با آنچه در کشور ما اتفاق میافتد متفاوت است؛ چرا که در کشور ما افراد شهری که ساکن روستاها میشوند وارد بخش تولید نمیشوند؛ بلکه بیشتر آنها افراد بازنشستهای هستند که برای استراحت خانه و یا باغ ویلایی را به عنوان خانه دوم در روستاها بنا میکنند و در بیشتر مواقع هیچگونه فعالیت اقتصادی و تولیدی ندارند و این موضوع ممکن است منجر به تغییر شیوه معیشت روستاییان و تغییر کاربری زمینهای کشاورزی و حتی تغییر سبک زندگی روستاییان از ساده زیستی به تجملگرایی شود. بنابراین آنچه در کشور ما از آن به عنوان مهاجرت معکوس نام برده میشود با آنچه باید باشد متفاوت است و نمیتوان از آن به عنوان مهاجرت معکوس یعنی مهاجرتی که موجب افزایش فعالیتهای اقتصادی و تولیدی روستاها میشود یاد کرد.
دکتر ولی الله رستمعلی زاده نیز در خصوص تأثیرات مثبت و منفی پدیده مهاجرت معکوس بر روستاها میگوید: ما مهاجرت معکوس به آن شکلی که در مهاجرت از شهر به شهر و یا از روستا به شهر مواجه هستیم نداریم. اما به هرحال مهاجرتهایی از شهرهای بزرگ به روستاها وجود دارد که این موضوع موجب افزایش جمعیت، نشاط، توسعه سرمایهگذاری و کسب و کار، رونق اقتصادی روستاها میشود البته این پدیده تبعات منفی هم دارد که عیان شدن نابرابری درآمدی روستاییان از آن جمله است.
زندگی در روستا جذابیت ندارد
دکتر رستمعلیزاده در پاسخ به این پرسش که برای توسعه نقش مردم و سرمایههای آنها بهویژه سرمایه اجتماعی در پیشبرد سیاستهای توسعه و تحقق توسعه پایدار روستاها چه باید کرد، میگوید: ابتدا باید ببینیم روستاهای کشور با چه مسائل مهمی مواجه هستند. بنده با توجه به پژوهشهای مختلفی که در ۱۵ سال اخیر از روستاها داشتهام به جرئت میگویم یکی از مسائل اساسی جامعه روستایی ما عدم جذابیت زندگی در روستاست. البته دلیل علمی این موضوع را هم نمیدانم اما شاید بازنمایی زندگی روستایی در رسانهها و... در این موضوع تأثیر داشته باشد. نکته دیگر عدم ماندگاری جوانان در روستاست؛ یعنی جوانان ما تمایلی ندارند در روستا بمانند و کسب و کار کنند. یک دلیل این موضوع شاید کمبود فرصتهای اشتغال در روستا باشد. پایین بودن درآمد مالی یکی دیگر از مشکلاتی است که جامعه روستایی با آن روبهرو است. موضوع دیگر موانع سرمایهگذاری در روستاست. در واقع جامعه روستایی برای سرمایهگذاری با موانعی روبهرو است. نبود امکانات و خدمات مناسب رفاهی، بهداشتی و آموزشی یکی دیگر از مسائلی است که جامعه روستایی را رنج میدهد، بنابراین برای توسعه پایدار روستایی باید به این مسائل جواب دهیم. یکی از راههایی که میتوانیم به عوامل اشاره شده پاسخ دهیم توجه کافی به سرمایه اجتماعی است؛ البته این راهکار به تنهایی برای تحقق توسعه پایدار روستایی کافی نیست؛ برای این منظور نیاز به برنامهریزی، سیاستگذاری و وجود متولی توسعه روستایی هم داریم یعنی همه اینها باید مورد توجه قرار گیرد تا توسعه پایدار روستایی رخ دهد.
رستمعلی زاده به اهمیت برخورداری از پیوست فرهنگی برای توسعه روستاها نیز اشاره میکند و میگوید: پیوست یا ارزیابی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و... برای اجرای هر پروژه بزرگی ضرورت دارد. همه این پیوستها در کنار هم اولویت دارند تا پروژهای اجرا شود و به نتیجه مثبت برسد. اینگونه نیست که به مسائل زیست محیطی در یک پروژه توجه نشود و فقط مسائل فرهنگی مورد ارزیابی قرار گیرد و یا فرهنگ کنار گذاشته شود و فقط مسائل زیست محیطی مورد توجه باشد. ما در هر پروژهای نیاز به پیوست داریم اما در پیوست فرهنگی باید به زبان، مسائل فرهنگی و تاریخی جامعه روستایی توجه شود چون ممکن است موضوعاتی در ذهن ما خوب و منطقی باشند اما با توجه به چشمانداز تاریخی ممکن است برای مردم یک جامعه روستایی مسئله باشد.
وی در همین زمینه میافزاید: یکی از مشکلات اساسی طرحهای توسعهای این است که این طرحها خواست مردم نبوده و اولویتهای جوامع روستایی در آنها لحاظ نشده است بنابر این مردم روستایی خودشان را ملزم نمیدانند در آن مشارکت کنند. اگر در اجرای پروژهها به پیوست فرهنگی توجه نشود، توسعهای که خواهیم داشت آنچیزی نخواهد بود که مردم میخواهند و توسعهای شکننده خواهد بود.
مشارکت مردم؛ عنصر کلیدی توسعه پایدار روستاها
مجدی در پاسخ به این پرسش که آیا تجربه نظام جمهوری اسلامی ایران در تأسیس شوراهای محلی در سال ۱۳۷۷ توانسته فرایندهای سیاستگذاری و مدیریت محلی در روستاها را ساماندهی کند، میگوید: شروع فعالیت شوراهای اسلامی و مدیریت شورایی در ایران از ۲۷ خرداد ۱۳۵۸ و با تأسیس جهاد سازندگی آغاز شد و عملکرد ۱۰ ساله این روستاها با اینکه مدت زیادی از آن در سالهای دفاع مقدس بود بسیار رضایتبخش بود و نقش روستاها در مدیریت جنگ و تولید استراتژیک بسیار پر رنگ بوده است؛ به گونهای که نتایج بدست آمده از تحقیقات انجام شده در خصوص بررسی عملکرد ۱۰ ساله «شوراهای روستا» از سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۸ در مقایسه با عملکرد ۱۰ ساله «انجمن دِه» طی ۱۰ سال پیش از انقلاب نشان میدهد فعالیتهای عمرانی، خدماتی و رفاهی روستاها در سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۸ در مقایسه با ۱۰ سال پیش از انقلاب بیش از چهار برابر افزایش یافته بود که حدود یک سوم آن از سوی دولت و دو سوم آن توسط مردم با مدیریت شوراها انجام شده بود. اما آنچه از سال ۱۳۷۷ با احیای دوباره شوراها شاهد آن بودیم -با اینکه جنگ به پایان رسیده و منابع کشور افزایش یافته بود- نشان میدهد عملکرد این شوراها به قوت عملکرد شوراهای اسلامی روستاها در سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۸ نیست و خروجی رضایتبخشی ندارد؛ زیرا نقش شوراهای اسلامی در روستاها محدود به حوزه خدماتی شده و کمتر به برنامهریزیهای بلندمدت پرداخته میشود ؛درحالی که شوراهای اسلامی روستاها میتوانند در توسعه همهجانبه روستاها که شامل توسعه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی میشود، نقش کلیدی ایفا کنند.
به گفته وی مشارکت مردم، عنصر کلیدی توسعه پایدار روستاها محسوب میشود که اعتماد اجتماعی مهمترین عنصر مشارکت اجتماعی است. تا مردم اعتماد نکنند تن به مشارکت نخواهند داد و تا مشارکت مردم نباشد شاهد توسعه پایدار اجتماعی در روستاها نخواهیم بود.
مجدی ادامه میدهد: توسعه اقتصادی روستاها بدون مشارکت مردم امکانپذیر خواهد بود، اما توسعه پایدار که نوعی توسعه همهجانبه محسوب میشود بدون مشارکت مردم غیرممکن است. نمیتوانیم به اقتصاد روستا توجه کنیم اما از فرهنگ آن غافل باشیم زیرا فرهنگ عنصر اصلی توسعه در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است و نمیتوان آن را به عنوان پیوست فرهنگی در نظر گرفت.
نظر شما