تحولات منطقه

۱۴ مهر ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۳
کد خبر: ۷۲۲۶۵۰

ادبیات‌داستانی نقش تعیین‌کننده و سرنوشت‌سازی در حفظ و انتقال تجارب و دستمایه‌های ارزشمند پیشینیان به نسل‌های آینده دارد و قادر است فرهنگ و تمدن غنی مردم را زنده نگهدارد. ادبیات‌داستانی می‌تواند تصویرگر وضعیت جامعه باشد و چه‌بسا به طور غیرمستقیم به واکاوی و تحلیل جامعه بپردازد و در این میان راهکارهای مناسبی برای رفع بحران‌ها، حفظ امنیت جامعه و بهبود شرایط اجتماعی ارائه بدهد.

جامعه‌شناسان و ضرورت باز شناخت داستان‌اجتماعی دوره پهلوی
زمان مطالعه: ۲ دقیقه

قدس آنلاین: ادبیات‌داستانی نقش تعیین‌کننده و سرنوشت‌سازی در حفظ و انتقال تجارب و دستمایه‌های ارزشمند پیشینیان به نسل‌های آینده دارد و قادر است فرهنگ و تمدن غنی مردم را زنده نگهدارد. ادبیات‌داستانی می‌تواند تصویرگر وضعیت جامعه باشد و چه‌بسا به طور غیرمستقیم به واکاوی و تحلیل جامعه بپردازد و در این میان راهکارهای مناسبی برای رفع بحران‌ها، حفظ امنیت جامعه و بهبود شرایط اجتماعی ارائه بدهد.

ادبیات‌داستانی همچون سایر رشته‌های علوم‌اجتماعی چون تاریخ، روان‌شناسی، فلسفه، دین و سیاست پیوند اندام‌واری با جامعه و بالطبع جامعه‌شناسی دارد. قابل ذکر است؛ ادبیات‌داستانی در تبیین و شناسایی این گونه پیامدهای اجتماعی نقش مهمی را ایفا کرده است. متأسفانه تاکنون آثار داستانی دوره پهلوی به صورت جدی مورد ارزیابی جامعه‌شناسان و سیاستمداران قرار نگرفته‌اند. نخستین رمان‌های اجتماعی در سال‌های ۱۳۰۰ شمسی خلق شدند و تا پایان سال ۱۳۵۷ ادامه داشتند. تمامی نویسندگان داستان‌های دوره پهلوی که تصویرگر سرنوشت و وضعیت مردم هستند خود تحت‌تأثیر مستقیم جامعه روزگار بوده‌اند و به زعم خود اوضاع اجتماعی زمانه خود را به تصویر درآورده‌اند. یکی از پر تنش‌ترین دوران تاریخی ایران دوره‌پهلوی است که اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور دچار تحول و دگردیسی عظیمی می‌شود. بازتاب و پیامدهای تحولات بزرگی چون مدرنیته رضاشاه همچنان در جامعه امروز ما قابل حس است.

ایران پس از مشروطه و در پی آن پس از روی کار آمدن رضاشاه، شاهد تحول بسیار بزرگ فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بوده است، به گونه‌ای که تمام زیرساخت‌های اصلی نظام درونی و بیرونی حاکم بر کشور دچار دگردیسی و تغییرات بنیادین می‌شود. در این راستا بسیاری از نویسندگان به انتقاد از شرایط گذشته، سنت‌ها و هنجارهایی پرداختند که از گذشته بر جامعه کشور مستولی بود و می‌رفت تا در گذر زمان بسیار کوتاه محو بشود. نویسنده رمان‌های اجتماعی دوره پهلوی را بیش از آنکه بخواهیم در وادی رمان‌نویسان قرار دهیم، باید جامعه‌شناس بدانیم. آثار آن‌ها در قالب ادبیات‌داستانی تدوین شده است، اما آن چنان که توقع می‌رود به این ژانر ادبی وفادار نبودند و آثارشان نقایص عمده‌ای در ارتباط با رعایت نظام درونی و بیرونی رمان دارد. نویسندگان مذکور بیشتر تمایل داشتند همچون جامعه‌شناسی تمام‌عیار با ارائه نمونه‌های متعدد از زندگی مردم دوره خود به تحلیل و واکاوی رویدادهای مختلف و نقشی که تحولات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در زندگی مردم ایفا کرده‌اند، بپردازند. این نویسندگان گاه از فضای داستانی فاصله گرفته و خود به تحلیل مستقیم اوضاع حاکم بر دوره پهلوی و تأثیری که بر سرنوشت مردم می‌گذاشته، می‌پرداختند. توجه به این مسئله ضروری است که پس از انقلاب هم رمان اجتماعی بی‌شماری خلق شده است، اما تفاوتی که این آثار با رمان‌های اجتماعی دوره پهلوی دارد این است رمان‌های معاصر بیشتر قالب داستانی خود را حفظ کرده‌اند و وفادار به قوانین داستان‌نویسی هستند، اما نویسندگان دوره پهلوی آن چنان پایبند به قوانین حاکم بر داستان نبودند و بیشتر در نقش جامعه‌شناس ظاهر شده‌اند؛ بنابراین می‌طلبد تا این آثار مورد توجه جامعه‌شناسان و سیاستمدارها قرار بگیرد، چرا که برای رفع مسائل اجتماعی دوران خود نیازمند تحقیق جامع پیرامون شرایط حاکم بر دوره پهلوی هستیم  و از انجایی که تاکنون به این جنبه از داستان‌های اجتماعی پهلوی کسی توجه نکرده است می‌طلبد تا رمان‌های آن دوره مورد بررسی قرار بگیرند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.