به گزارش قدس آنلاین، این کارآفرین میگوید: هرچند شیوع کرونا باعث ریزش نیروها شده و از ۳۰۰ بانویی که با کارگاه همکاری میکردهاند، هماکنون ۱۵۰ نفر مشغول کار هستند که اغلب آنها زنان سرپرست خانوارند، اما باز هم از ادامه کار و تلاش دست برنداشتهام و از اینرو با توجه به رکود بازار برای یافتن مشتری و شناسایی بازارهای جدید برای دست ساختههای زنان هنرمند شهرم، دست به کار شدهام.
اعظم صاحبالزمانی سال ۱۳۶۴ در روستای زندهجان کاشمر به دنیا آمده؛ او وقتی پای سفره عقد نشست و خود را در کنار مردی دید که قرار است همسرش باشد، سوار بر اسب سفید رویاهایش شد غافل از آن که اعتیاد همسرش از همان ابتدا سختیهای زندگی و مشکلات پیش روی او را نمایانتر کرد.
او که صاحب دو فرزند دختر و پسر شده بود از بیپولی در کنار اعتیاد همسرش رنج میبرد و به دلیل نداشتن درآمد به اجبار در اتاقی بدون هیچ امکانات زندگی میکرد که آب، برق و گاز نداشت حتی یخچالش از جنس آکاسیف بود.
اگر چه اعظم برای ترک اعتیاد همسرش تلاشهای بسیاری کرد اما بینتیجه بود و دوباره در همین مسیر قرار میگرفت به همین دلیل علیرغم میل باطنیاش با اینکه میدانست بار تأمین نیازهای دو فرزندش را باید به تنهایی بر دوش بکشد و رفتن در این راه بسیار دشوار است، مجبور به طلاق شد.
او که گرفتار شرایط اقتصادی نامناسبی بود، به توصیه و تشویق مادرش برای یادگرفتن هنر ساخت گل چینی قدم برداشت و کارش را با درآمد روزی ۵ هزار تومان آغاز کرد و به آن قانع شد.
"اعظم" وقتی قصه زندگیاش را مرور میکند و این صحبتها را برای ما میگوید، بغض در گلو دارد و با چشمهای سرخ، از سختیهایی روایت میکند که چگونه اولین دست ساختههایش را در بساط دستفروشی در امامزاده سیدحمزه پهن میکرده تا لقمه نانی برای فرزندانش فراهم کند.
او میگوید: چند سال از آن دوران میگذرد و این روزها اوضاع و احوالش رو به راه شده و مسیر زندگیاش کاملاً متفاوت با گذشته شده اما همچنان هم در روستا زندگی میکند، پا به پای همکارانش کار میکند و برای آن که آنها آخر ماه دست مزدشان را به موقع بگیرند در همین شرایط کرونا، برای فروش محصولاتش بازاریابی میکند.
وی با مرور خاطراتش، انگار بیش از هر چیزی میخواهد به خود و دیگران یادآوری کند که در هر شرایطی نباید ناامید شد و دست از تلاش برداشت.
او ادامه میدهد: با تشویق مادرم به فراگیری ساخت گل چینی پرداختم اما به علت وضعیت بسیار بد اقتصادی حتی پول پرداخت شهریه ۵۰ هزار تومانی دوره آموزش را نداشتم و پس از مدتی که گلهای چینی را فروختم توانستم هزینه کلاس را پرداخت کنم به همین دلیل اغلب آموزشها را به زنان سرپرست خانوار و آنهایی که شرایطی مشابه گذشته خودم را دارند، رایگان ارائه میدهم.
اعظم میگوید: اگر چه طریقه ساخت ۱۲ مدل گل چینی را فرا گرفته بودم از یک سو توان مالی برای تأمین مواد اولیه را نداشتم. در روز فقط ۴ عدد گل میساختم و مقابل امامزاده سیدمرتضی و سیدحمزه با دست فروشی همانها را میفروختم تا دوباره مواد اولیه برای ساخت گل تهیه و مایحتاج خانواده را تأمین کنم.
او میگوید: برای اولین بار سال ۹۲ در نمایشگاه هنرهای دستی که این نهاد برگزار کرد؛ شرکت کردم و سپس به عنوان مربی در خوابگاه کمیته امداد کار آموزش گل چینی را آغاز نمودم.
اعظم ادامه میدهد: یک سال از شروع فعالیتم به صورت جدی میگذشت که در چند نمایشگاه دیگر نیز حضور یافتم و پس از حضور در یکی از نمایشگاههای استانی، با خانمی آشنا شدم و همین آشنایی زمینه ورود محصولاتم به بازارهای دیگر و فروش آنها در مشهد شد.
او شاید فکرش را هم نمیکرد؛ روزی بتواند میزان تولیدات خود را افزایش دهد و به بازارهای مختلف صادر کند، اما به مرور، تعداد سفارشهایش همچنان رو به افزایش رفت تا این که سفارش ساخت ۷۰ گل چینی را گرفت، به همین دلیل سراغ چند نفری رفت که آنها را قبلاً آموزش داده بود.
اعظم این روزها سفارشهای بسیاری میپذیرد اما یادش نمیرود؛ زمانی را که برای اولین بار ۴ گل چینی ساخته و اینک تولیداتش به بیش از ۳ هزار قطعه رسیده و در دو سال اول ۸۷ نفر را به کارگیری کرده است.
او عنوان میکند: هنوز گذشته سخت خود را فرموش نکردهام و میخواهم برای آنهایی که وضعیتی مثل خودم دارند اشتغال ایجاد کنم، برای همین با پیگیریهایی که داشتم پس از کسب مجوزهای لازم در روستای زندهجان کارگاهی را ایجاد کرده اما پس از ۸ ماه به دلیل توسعه، کارگاه را به کاشمر منتقل نمودم.
صاحب الزمانی اظهار میکند: به یمن پایان یافتن سالهای رنج و مشقت در زندگیام نیت کردهام بیشتر نیروی مورد نیاز خود را از مددجویان نهادهای حمایتی جذب کنم، حتی برای آموزش به آنها هم هیچ هزینهای دریافت نمیکنم.
طبقه همکف و زیرزمین کارگاه او پر از تولیدات گل چینی در سایزهای مختلف است تا پاسخگوی سفارشهای مشتریانش باشد. او که اکنون به عنوان یک کارآفرین و مربی خوش نام در بین کارآموزانش شهره است؛ میگوید: از یک سال قبل علاوه بر انجام کار آموزش، مجوز استاد شاگری هم برایم صادر شده و میتوانم به کارآموزان مدرک بدهم.
روزها یکی از پس دیگری گذشته و حالا اعظم ۳۵ ساله در حرفه خود استاد شده و کارش آنقدر رونق گرفته که گاه با کمبود مواد اولیه مواجه میشود، نیروهایش هم از ۴ نفر روز اول به ۳۰۳ نفر رسیدهاند.
اعظم بیان میکند: به دلیل ناتوانی در تأمین مواد اولیه، نیروهایم فقط ۱۵روز مشغول فعالیت بودند و تا فروش تولیدات بیکار بودند اما این مشکلات ذرهای از انگیزهام را کم نکرد. خوشبختانه شهرداری کاشمر به عنوان نماینده سازمان همیاریهای شهرداری خراسانرضوی، در قالب معین اقتصادی کاشمر ۱۰۰ میلیون تومان تسهیلات در اختیارم گذاشت و با تهیه مواد اولیه مورد نیاز اکنون در تمامی روزهای ماه تولید داریم.
وی عنوان میکند: بعد از دریافت تسهیلات نه تنها توانستم ۱۰۰ نفر نیرو اضافه کنم بلکه مواد اولیه مورد نیاز یک سال کارگاهم را هم تأمین نمودم.
صاحبالزمانی ادامه میدهد: اگر چه به دلیل شیوع ویروس کرونا سفارشها کاهش یافته و تعداد نیروها ریزش داشته، اما خودم برای بازاریابی به تهران رفتم حتی در این روزها شرکت خود را به ثبت رسانده و در حال برند سازی محصولات هستم.
وی اظهار میکند: بسیاری از افرادی که در این کارگاه به کارگیری شدند از مددجویان کمیته امداد هستند، برخی از این افراد که با مشکلات اقتصادی بسیاری دست و پنجه نرم میکردند، درآمد خوبی دارند.
اعظم خوشحال از اینکه با همه نداری گذشته، اکنون وضعیت خوبی دارد و حقوق تمامی نیروها را در موعد مقرر پرداخت کرده و به یک نفر هم بدهکار نیست، میافزاید: به زودی با قراردادی که با یکی از فروشگاههای زنجیرهای منعقد خواهم کرد تعداد نیروهایم به ۵۰۰ نفر افزایش مییابند.
او با بیان اینکه در این شرایط کسادی بازار توانسته تمامی تولیدات خود را پیش فروش کند؛ میگوید: در برخی شهرها و استانهای دیگر نماینده فروش دارم، حتی اخیراً با فردی آشنا شدهام که محصولات ما را به ۵ کشور صادر میکند.
وی که در شهرهای تهران، یزد و مشهد به صورت کلی فروش دارد، میافزاید: برای فروش بهتر محصولات در این دوران کرونایی، شگرد رایگان کردن ارسال سفارشها به نقاط مختلف، تأثیر بسیار خوبی در افزایش فروشمان داشته است.
او میگوید: در کاشمر، تولیداتم را با بستهبندی و برند کشورهای خارجی از تهران میآورند و به دو برابر قیمت میفروشند در صورتی که وقتی به فروشندگان میگویم این محصولات تولیدات همین شهر است، باورشان نمیشود.
اعظم همان طور که با شادمانی از توفیقات بیشمارش میگوید؛ هر از گاهی به گذشته بر میگردد و روزهای سختی گذشته را مرور میکند.
او عنوان میکند: زمانی بود که حتی پول خرید یک اسپری براق کننده را که ۳۵۰۰ تومان بود، نداشتم به همین دلیل یک بار برای تحویل سفارش مشتری مجبور شدم به یک کارواش مراجعه کنم تا از اسپری براق کنندهشان استفاده کنم و بتوانم جنس خوب تحویل مشتری دهم.
اعظم که چندین بار بغضاش را فرو خورده، اشک از گوشه چشمانش جاری شده و میگوید: اکنون روی پای خود ایستادهام و میتوانم برای فرزندانم رخت و لباس تهیه کنم و برق رضایت را در چشمهای فرزندانم میبینم و دعا میکنم همه به قدر رفع حاجت پول داشته باشند.
او که حالا پسرش ۱۳ و دخترش ۷ سال دارد با گله از بیمهری برخی مسئولان میگوید: متأسفانه برخی مسئولان مدام در مانورهای تبلیغاتی خود میگویند موفقیتهایم به دلیل حمایت آنها بوده و آنها چشمانشان را بر تلاش و پشتکارم بستهاند.
وی تصریح میکند: هر چند برای ۳۰ میلیون تومان تسهیلات بلاعوض که استان موافقت کرده بود یک هفته پلههای اداره مربوطه در کاشمر را بالا و پایین رفتم ولی بعد از تشکیل پرونده حتی یک ریال به من ندادند و البته در رسانههای مختلف اعلام کردند به من تسهیلات بلاعوض پرداخت شده است.
اعظم صاحبالزمانی اظهار میکند: در این مسیر، بیمهری بسیاری به من شد اما چون اعتراض کردم دیگر جوابم را ندادند به همین دلیل از دی ماه سال گذشته ارتباطم را با این نهاد حمایتی قطع کردم.
وی میگوید: در این چند ماه که از شیوع ویروس کرونا میگذرد فقط فرماندار و شهردار پیگیر مشکلاتم بودند و هیچ نهاد دیگری از من حمایت نکرد، هر چند چندین مددجو را به کارگیری کردم اما مسئولان مربوطه حتی یک بار درب کارگاه را نزدند که ببینند در این اوضاع رکود اقتصادی، چه میکنم و چگونه با وجود تنگناهای مالی ماهیانه بالغ بر ۱۱ میلیون تومان اقساط و اجاره کارگاه را پرداخت میکنم.
صاحب الزمانی که تا کنون چند مرتبه به عنوان کارآفرین برتر معرفی شده به گفته خودش این روزها در کنار همسر دومش موفقتر از همیشه راه درازی برای تحقق رؤیاهایش پیشرو دارد. اعظم به رغم همه مشکلات، امیدوار است، هیچگاه خود را شکست خورده ندانسته و روی پای خود ایستاده و علاوه بر این که زندگی خود را به دست گرفته برای دهها نفر دیگر امید به زندگی و شغل ایجاد کرده است.
منبع:
انتهای پیام/
نظر شما