تحولات لبنان و فلسطین

نزاع بر سر طب سنتی یا طب مدرن و آکادمیک همواره وجود داشته و نمی‌توان زمانی را برای پایان آن در نظر گرفت، چیزی شبیه دعوای اول بودن مرغ یا تخم‌مرغ. طرفداران طب مدرن به تأثیرات سریع و عمیق این طب استناد می‌کنند و طرفداران طب سنتی مدعی هستند ...

برای قضاوت درباره طب سنتی باید به اصول آن آشنا بود

از این مصداق و مثل‌ها نیز در این نزاع کم وجود ندارد. برای بررسی تفاوت و مشابهت این دو روش به سراغ دکتر مهدی یوسفی، رئیس دانشکده طب ایرانی و مکمل دانشگاه علوم پزشکی مشهد می‌رویم. وی با نگاهی متفاوت و منصفانه در این مورد به پرسش‌های ما پاسخ می‌دهد.

از نظر شما آیا طب سنتی مکمل طب نوین است یا در تضاد با آن قرار دارد؟

سازمان جهانی بهداشت برای مکاتب طبی یک طبقه‌بندی دارد. از نظر آن‌ها همین طبی که رایج و یا به نام طب کلاسیک است و نظام سلامت بیشتر کشورها بر همین مبنا پایه گذاشته شده، طب نوین نام دارد. بعضی از کشورها در پیشینه تاریخی خود صاحب یک مکتب طبی هستند اما تعداد این کشورها خیلی زیاد نیست و بیشتر به‌طور مشخص از چین، هند و ایران در این زمینه یاد می‌شود. شیوه دیگری از طب هم وجود دارد که جزو این دو روش نیست و از آن به عنوان طب مکمل یاد می‌شود. در کشور ما سه مکتب طبی وجود دارد؛ یکی طب رایج که در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود، دیگری طب سنتی که به طب کهن و قدیم مرتبط است و بالاخره بقیه روش‌های درمانی یا مکتب‌های طبی. مثلاً در کشور ما طب سوزنی، همیوپاتی، کایروپرکتیک و... جزو طب مکمل به حساب می‌آید. نگاه سازمان بهداشت جهانی هم این است که دانشجویان پزشکی و پزشکان ضمن آشنایی با تمام روش‌ها، باید از هر روشی که ایمن است، اثربخشی بیشتر و عوارض کمتری دارد و در دسترس است برای بیمار استفاده کنند. این رویکرد وجود ندارد که طب اصلی همان طب مدرن و امروزی است.

فکر می‌کنید علت مخالفت گروهی از متخصصان طب نوین با طب سنتی چیست؟

واژه طب سنتی واژه درستی نیست، چون هیچ جا در کتاب‌های طبی قدیم ننوشته اسم این طب، طب سنتی است. منتها به لحاظ تاریخی وقتی قرار بر طبقه‌بندی است از عنوان امروزی و قدیم ( یا سنتی ) استفاده می‌شود. علت اصلی مخالفت برمی‌گردد به اینکه میزان آشنایی‌ دانشگاه‌های علوم پزشکی ما با علوم انسانی خیلی کم است. وقتی شما داخل یک چارچوب فکری و مفهومی بودید مثل طب رایج که خودش یک پارادایم است و یک‌سری مبانی دارد، برخی مفاهیم و روش‌های تشخیصی و روش‌های درمانی دارد. همچنین طب چینی یا سوزنی هم خودش یک پارادایم است. طب سنتی ما هم خودش یک پارادایم است، تعدادی مبانی و روش‌های تشخیصی دارد و یکسری روش‌های درمانی. بر همین مبنا، آن نظریه پارادایمی می‌گوید هر پارادایمی اثربخشی‌اش ثابت شود، علمی است. اشکال کار از اینجا شروع می‌شود که فلسفه علم می‌گوید قضاوت عام با یک عینک یا دیدگاه صحیح نیست، ولی در کشور ما که بخش عمده‌ای از متخصصان و مسئولان در پارادایم طب رایج هستند، از داخل این مدل با عینک خودشان درباره طب سنتی قضاوت می‌کنند. به همین خاطر تا نظرشان را مثلاً درباره زالو می‌پرسیم می‌گویند همه این‌ها غیر علمی است. این جریان مثل این است که شما در کشور خودت نشسته باشی و بخواهی درباره آداب و رسوم و ادبیات کشورهای دیگر قضاوت کنی و چون برایت نامفهوم است، همه را رد کنی، در حالی که باید برویم و آیین دیگر کشورها را ببینیم و بعد خودمان را جای آن‌ها بگذاریم تا بتوانیم درست قضاوت کنیم.یکی از اشکالات این است که بیشتر افرادی که در طب رایج هستند از فسلفه علم و از تعریف علم و شاخص‌های علم اطلاعات کافی ندارند و فکر می‌کنند در دنیا یک طب بیشتر نداریم و آن هم فقط طب نوین است و هر چیزی که با طب نوین موافق بود قابل قبول است و هر چه با طب نوین قابل توجیه نبود رد شدنی است. پس اگر می‌خواهید طب سنتی را بشناسید و درست قضاوت کنید باید سر میز طب سنتی بنشینید، کتاب‌هایش را بخوانید، مبانی‌اش را ببینید و ببینید آیا در این نظام فکری مثلاً بادکش کردن جایگاه دارد یا ندارد.

آیا تمام نظریات طب سنتی از دید شما قابل تأیید است؟

به هیچ‌وجه، چون طب اساساً یک دانش و روش تجربی است. در بسیاری از موارد هم حکمای ما گفته‌اند هر فرضیه‌ای که به ذهن شما می‌رسد باید از مراحل مختلف آزمون تجربی سربلند بیرون بیاید. مثلاً اگر می‌گویید این عرق گیاهی برای فلان بیماری خوب است باید آن را به تعدادی از بیماران بدهید و بعد ثابت کنید این بیماران بهبود پیدا کرده‌اند. کتاب‌های طب سنتی ما کتاب‌های مقدس نیستند که بگوییم در آن‌ها هیچ خدشه‌ای نیست و ما تمام قوانین دنیا را از آن‌ها استخراج می‌کنیم. این کتاب‌ها برای ما مبدأ و منشأ فرضیه هستند که باید مورد آزمون قرار گیرند. ممکن است تعدادی در حال حاضر کارایی نداشته باشد و برخی کارایی داشته باشند. البته بخش‌هایی از مبانی طب سنتی منطبق با منطق و فلسفه است و باید با آن‌ها بر اساس منطق مواجه شد.

افراط و تفریط‌هایی که بعضی از طرفداران طب سنتی دارند بیشتر در چه مسائلی است؟

بعضی از کسانی که خیلی طرفدار طب قدیم هستند از اصول طب رایج و فسلفه علم خبر ندارند و گرفتار همان مشکلی هستند که عده‌ای از استادان طب رایج گرفتارش هستند؛ مثلاً می‌گویند در طب سنتی آنتی‌بیوتیک یا واکسن نداریم. در واقع هر دو گروه لباس همدیگر را به اشتباه پوشیده‌اند و دچار افراط و تفریط شده‌اند.

عده‌ای معتقدند طب سنتی حتی قادر است بیماری‌های صعب‌العلاجی را که درحال حاضر طب مدرن از درمان آن عاجز است درمان کند؛ آیا این موضوع قابل تأیید است؟

ادعا که کار سختی نیست؛ اثباتش مهم است. بعضی از بیماری‌ها در کتاب‌های طب قدیم صعب‌العلاج معرفی شده اند، مثل سرطان ها ، واریس‌های پیشرفته، صرع، سل و بسیاری از بیماری‌های دیگر. اگر این‌طور بود که بسیاری از بیماری‌های سخت را بتوان علاج کرد، پس چرا بعضی از حکمای ما در سن جوانی بر اثر بیماری‌های سخت و گوناگون از دنیا رفتند؟ بنابراین چنین حرف‌هایی بیشتر ادعاست تا اینکه جنبه علمی داشته باشد. کسانی که این‌گونه ادعاها را دارند همان‌هایی هستند که بخش عمده کتاب‌های طب قدیم را نخوانده‌اند و بر اساس تعصب و یا سیاست‌زده کردن طب با گرایش‌های خاص خودشان این حرف‌ها را عنوان می‌کنند.

برای اینکه درک منطقی از طب قدیم در جامعه ارائه کنید و چهره واقعی‌تری از این طب به متخصصان طب مدرن و جامعه نشان دهید چه راهکارهایی را پیشنهاد می‌کنید؟

مسئولان باید اجازه دهند مکتب طبی در دانشگاه‌ها رشد کند، به این مفهوم که عده‌ای پژوهشگر و پزشک کتاب‌هایی را ارزیابی و پالایش کنند و بسیاری از روش‌های درمانی منطقی را مورد آزمایش بالینی قرار دهند چون تا زمانی که مطالعه، تحقیق و مباحثه نکنید نتیجه درست نمی‌گیرید. هژمونی رسانه باید در خدمت این نگاه باشد نه اینکه بعضی مطبوعات یا صداوسیما کارشناسی را جلو دوربین می‌برند که نه تخصص و مطالعه‌ دارد و نه ادبیات طب جدید را می‌داند و شروع می‌کند به نسخه پیچیدن و درمان کردن و مردم هم فکر می‌کنند هر چه از رادیو و تلویزیون پخش شد درست است. یکی از خطاهای فاحش رسانه‌های ما و به‌خصوص صداوسیما همین است که در انتخاب کارشناسان این رشته دقت کافی ندارند. یک تهیه‌کننده به هر دلیلی از فردی خوشش می‌آید و بدون اینکه بپرسد از کجا مدرک گرفته، ممکن است برای جذب مخاطب، از او استفاده کند. این‌ها همه برای رسانه آفت است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.