به نظر بسیاری از صاحبنظران وادی ادبیات کتاب «یکی بود یکی نبود» سیدمحمدعلی جمالزاده راهگشای داستاننویسی معاصر ایران است؛ و این تنها به دلیل داستانهای کوتاهی که در این مجموعه منتشر شده نیست، بلکه دیباچه کتاب همانند مانیفیست یا بیانیهای ادبی است. جمالزاده به واسطه مانیفیست خود توانست دیدگاه تازه و بدیعی را در ارتباط با قالب و شیوه داستاننویسی به نویسندگان آن دوران القا کند و آنها را به نگارش داستان به سبک و سیاق نوین ترغیب کند.
او در دیباچه کتاب «یکی بود یکی نبود» مانیفیست ادبی خود را در خصوص تجدد ادبی در حوزه ادبیات داستانی مطرح میکند. جمالزاده ضمن برشمردن علت عقبماندگی ادبی ایران بر این باور است که ادیبان معاصر همچنان دنبالهرو شیوه پیشینیان هستند. او سایه استبداد سیاسی را بر ادبیات کشور سنگین میداند. وی معتقد است نویسندگان فقط به نخبگان و فضلا توجه دارند و به عموم مردم بیتوجه هستند. از این رو مطالب مطرح شده به زبان ساده و برای عموم مردم نیستند. جمالزاده برای نخستین بار در اهمیت و نقش تعلیمی ادبیات داستانی و ایجاد تحولات اجتماعی فرهنگی صحبت میکند:
«رمان علاوه بر منافع مذکور فواید مهم دیگری هم دارد: اولاً در حقیقت مدرسهای است برای آنهایی که زحمت روزانه برای کسب آب و نان لازم است نه وقت و فرصت آن را به آنها میدهد که به مدرسهای رفته و تکمیل معلومات نموده چیزی از عوالم معنوی که هر روز در ترقی است کسب نمایند و نه دماغ و مجال آن را که کتابهای علمی و فلسفی را شب پیش خود خوانده و از این راه کسب معرفتی نمایند و در صورتی که رمان با زبان شیرین و شیوهای جذاب و لذتبخش که دماغ و جان را تازه و ایجاد فرح و نشاط مینماید به ما خیلی معلومات لازم و مفید میآموزد. چه تاریخی چه علمی و چه فلسفی و چه اخلاقی...»
او در مانیفیست ادبی خود ادعا میکند رمان چون آینهای میتواند احوالات اخلاقی حاکم بر جامعه را بازگو کند. جمالزاده اهمیت رمان را در ترویج زبان و لحن بیشتر از فرهنگنامهها میداند. وی ورود انواع ادبی جدید را عامل اصلی بروز اصلاحات ادبی میداند. بیشک خلق مجموعه داستان کوتاه «یکی بود یکی نبود» سرآغاز ادبیات واقعگرا ایران است. مجموعه داستانهای کوتاه یکی بود یکی نبود جمالزاده همچون الگویی عینی است به منظور تبیین بهتر دیدگاه و باورهای ارائه شده در مانیفیست. همچنین داستانهای مذکور پل ارتباطی هستند میان دوره مشروطه و آغاز دوره پهلوی.
جدای از این محمدعلی جمالزاده به همراه تقی رفعت توانستند اساس و پایه نقد ادبی ایران را با توجه به عناصر بومیگرایی پایهریزی کنند. براساس نظریه مطرح شده جمالزاده بود که ادبیات داستانی ایران شکل و قامت اصلی خود را پیدا کرد و لقب پدر داستاننویسی ایران به وی اعطا شد.
در نخستین رمانهای ایرانی خلق شده پس از مانیفیست جمالزاده بیشتر امیدها، آرزوها و رؤیاهای طبقه متوسط طرح شدند. هر چند که نویسندگان آن روزگار از بینش و جهانبینی خوبی برخوردار نبودهاند. رمانهای تاریخی و اجتماعی خلق شده در ابتدای حکومت پهلوی گرایش طبقه متوسط به حفظ امنیت و ثبات را نشان میدهد. در هر حال رمانهای تاریخی، اجتماعی با وجود تفاوتهای بنیادینی که با هم داشتند، بیانگر خواسته و نظرات طبقه متوسط بودند. نویسندگان آن دوران که قادر به شخصیتپردازی و طرح حادثه منسجم در بستر داستانهای خود نبودند در بدو کار سعی کردند از رمانهایی چون «شمس و طغرا»، «تهران مخوف» و مجموعه داستان «یکی بود یکی نبود» الگوبرداری و گرتهبرداری کنند.
نظر شما