این خبر هشداری برای جامعه دانشگاهی و علمی کشور است که در صورت تداوم این مهاجرتها، چند سال آینده با کرسیهای خالی از استادان اندیشمند و کاربلد در دانشگاه مواجه خواهیم شد. حقوقهای نجومی و تأمین امکانات برای پروژههای تحقیقاتی از سوی کشورهای دیگر به همراه تبلیغات گسترده برای جذب دانشجو، نشان از برنامهریزی و آیندهنگری آنها و غفلت ما از خروج نخبگان از کشور است.
پروفسور محمدعلی زلفی گل؛ استاد دانشگاه بوعلی سینا همدان، پژوهشگر برتر کشور، رئیس انجمن شیمی ایران، رئیس سابق دانشگاه بوعلی سینای همدان، نایب رئیس سابق انجمن علمی نخبگان و استاد برگزیده بینالمللی در رشته شیمی است. وی در صدر فهرست پراستنادترین محققان ایرانی مؤسسه ISI و در جمع یک درصد دانشمندان برتر جهان قرار دارد و تاکنون بیش از ۳۰۰ مقاله ISI نوشته است. او در گفتوگوی پیش رو از شرایطی که موجب مهاجرت نخبگان شده گلهمند است و راهکارهایی برای صیانت از ژنهای هوشمند در کشور ارائه کرده است.
رئیس کمیسیون آموزش مجلس از خروج ۹۰۰ استاد دانشگاه از کشور در سال گذشته خبر داده است. بهانه طرح این موضوع افزایش حقوق اعضای هیئت علمی دانشگاهها در مجلس شورای اسلامی است. به زعم این نماینده، پایین بودن دستمزد استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاهها دلیل خروج آنها از کشور است. این اتفاق چه تبعاتی برای جامعه علمی و دانشگاهی کشور دارد؟
لزلو بارباراسی نموداری طراحی کرده است که در آن مشخص شده برای نخبگان یک جامعه چه اقدامهایی باید انجام بگیرد. به عقیده او تأمین نیازهای زندگی روزمره نخبگان، اقدامهای ابتدایی برای حفظ نخبگان است.
به نظر من مهمترین مشکلی که برای همه اقشار جامعه در حال حاضر وجود دارد، موضوع اشتغال است. معضل کلی که باید به پروژه ملی تبدیل شود. جامعه نخبگان و استادان دانشگاه نیز جزئی از همین بدنه جامعه است. برای جذب در هیئت علمی دانشگاهها گزینشهای سخت علمی را طی میکنند که در شرایط فعلی حقوق دریافتی یک استادیار کمتر از ۷ میلیون است. افرادی که برای استخدام در دانشگاهها اقدام میکنند بین ۳۲ تا ۴۰ ساله هستند. این یعنی کسی که دکترا دارد ۱۲ سال دیرتر از کسی که دیپلم دارد مشغول به کار میشود. ۱۲ سال دیرتر امکان فراهم کردن امکانات زندگی و ازدواج را بدست میآورد.
برای استادان با سابقه کار بیشتر که استاد تمام و دارای رتبههای علمی بالا هستند و بیش از ۲۰ میلیون تومان حقوق دریافت میکنند این مسئله شکل دیگری پیدا میکند. قطعاً این استادان در سنی قرار دارند که فرزندان دانشجو و یا در آستانه ازدواج دارند و خانواده با حضور عروس، داماد و نوه گستردهتر شده است که به تبع آن هزینههای زندگی نیز افزایش مییابد. این مسائل موجب شده که قشر نخبه با گرفتاریهای جدی مواجه شوند و این مشکلات موجب شده بیشتر استادانی که شرایط مالی خوبی ندارند به فکر رفتن باشند.
برای صیانت از حضور نخبگان در جامعه چه باید کرد؟
تأکید میکنم شرایط خوبی برای صیانت از نخبگان حاکم نیست. این گونه نیست که مردم ما نسبت به قشر دانشگاهی بیتوجه باشند. ای کاش نجومیبگیران استادان دانشگاه و نخبگان علمی بودند. ای کاش روزی برسد نجومیبگیران ایران، بهترین پزشکان، دانشمندان و متفکران باشند. قطعاً آن زمان مردم به خود میبالند که این افراد الگوی فرزندان آنها هستند، کسانی که برای ارتقا و رشد علمی جامعه تلاش میکنند.
اگرچه باید همه جامعه از حداقلهای زندگی برخوردار باشند اما یک واقعیت را باید بپذیریم هر کسی که توانمندی خاصی دارد اعم از صنعتگر، ثروتمند، ورزشکار، هنرمند، اندیشمند، متفکر و استاد که از کشور خارج شود، یک ضایعه است. وقتی یک ثروتمند، امکانات و ثروتش را از کشور خارج کند مانند خروج یک مغز و متفکر ضایعهبار است. باید سیاست کلی کشور ما این باشد که از همه کسانی که توانمندی خاصی دارند صیانت و حمایت کند تا انگیزه حضور در کشور و اثربخشی بیشتر را داشته باشند. نمایندگان مجلس باید توجه کنند که تبعات بیتوجهی و کمتوجهی به قشر خاص جامعه در سالهای بعد دیده میشود.
ای کاش کسانی که مباحث عدالت را مطرح میکنند به این نکته توجه کنند که عدالت با مساوات فرق میکند. با یک حساب سرانگشتی همه چیز روشن میشود. از ۴۰ دانشآموز ممکن است تنها یک یا دو نفر به درجه استادی دانشگاه نایل شود. حالا حساب کنید برای خروجی یک پزشک، مهندس یا استاد دانشگاه خوب چه هزینههایی شده است.
ما باید به این واقعیت توجه کنیم برخی افراد و خانوادهها توانمندیهای خاصی مانند ورزشکاری، هنر، صدای خوب و ژنهای هوشمند دارند. مهاجرت این افراد یعنی خروج همه این سرمایهها از کشور علاوه بر این سرمایه مادی یک «ژن هوشمند» نیز از کشور خارج میشود. این یعنی ذخیره ژنهای هوشمند ما کم میشود و کشورهای مهاجرپذیر ذخیره ژنهای هوشمند خود را تقویت میکنند. نتیجه این اتفاقها این است که در آینده آنها میشوند «جامعه نخبه» و ما میشویم «جامعه پخمه» که همیشه باید دست نیاز به سوی آنها دراز کنیم. سال ۸۳ من نظریه مهاجرت ژنها را مطرح کردم. حکومت بر جامعه نخبگان بسیار سخت است. مانند مدیریت بر یک دانشگاه چون قشر نخبه، مطالبهگر است بنابراین یک فرد معمولی نمیتواند جمع نخبه را مدیریت کند.
آقایان مسئولی که نسبت به مهاجرت ژنهای خوب و هوشمند کشور بیتفاوت هستند نمیدانند که این افراد سرمایههای مادی و معنوی یک سرزمین هستند. وقتی در آینده پستهای کلیدی سیاسی و علمی جوامع پیشرفته ژنهای هوشمند ایرانی مهاجر باشند، آیندگان ما را لعن خواهند کرد که چرا مانع خروج نخبگان از کشور نشدیم. اگر چه اندیشمندان و دانشمندان در مرزهای جغرافیایی نمیگنجند و متعلق به جامعه بشریت هستند اما این مهاجرت باید معکوس هم باشد. مهاجرت یکطرفه به نابودی ذخایر ژنهای هوشمند ایرانی میانجامد. بنابراین مهاجرت باید تعاملی و تعادلی باشد.
آیا صرفاً پرداختن به معافیت مالیاتی، افزایش حقوق و مسائل مادی زندگی استادان دانشگاه مانع مهاجرت نخبگان خواهد بود؟
در حال حاضر چیزی به اسم معافیت مالیاتی برای استادان دانشگاه وجود ندارد. حقوق استادان دانشگاه مشمول ۱۰درصد مالیات است. برای حفظ نخبگان و اساتید دانشگاه در کشور باید یک پکیج در نظر گرفت. همه مسائل به فیش حقوقی ختم نمیشود. وقتی یک استاد دانشگاه حقوق بالایی هم دریافت کند اما امکانات فعالیت علمی مثل آزمایشگاه و امکانات تحقیق علمی را نداشته باشد، با چه انگیزهای به فعالیت ادامه دهد؟ عمدهترین فاکتوری که موجب میشود یک نخبه در کشور باقی بماند این است که او در جایی قرار بگیرد که احساس اثربخشی داشته باشد. در غیر این صورت از زندگی علمی احساس رضایت نخواهد داشت. نخبگان ما، باید مورد احترام واقع شوند، امکانات علمی برای تحقیق علمی در اختیار آنها قرار بگیرد، حاکمیت نگاه مثبت به آنها داشته باشد، امکان تبادل و دیپلماسی علمی برای آنها فراهم شود؛ در این صورت است که انگیزه ماندن در جامعه علمی فراهم کردهایم. افزایش حقوق در کنار این فاکتورها، کاملکننده تکههای پازل است.
نظر شما