انتخابات

۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۰:۴۰
کد خبر: 748822

به مناسبت سالگرد درگذشت محمدتقی بهار

الگوسوزی‌های فرهنگی

محمدجواد استادی، مترجم و روزنامه‌نگار

روزگار معاصر را شاید بتوان روزگار آسیب‌های خودخواسته نامید. در روزگاری به سر می‌بریم که با وجود همه پیشرفت‌های روشی و فناورانه و برجسته‌تر از آن بهره‌مند بودن از بن‌مایه‌های ژرف و استوار فرهنگی به ‌جای حرکت رو به ‌جلو در پهنه‌های فرهنگی و زیست فرهنگی لغزش و کژی‌هایمان بیشتر شده است. یکی از آسیب‌های جامعه امروزین ایرانی غرق شدن مدیران و نخبگان و منورالفکران فرهنگی در سانتی‌مانتالیسم بی‌بنیاد و ویرانگر است که به ‌جای چیرگی و باور بر بنیادهای فرهنگی ژست‌های سخنورانه می‌گیرند و با سخن‌پردازی‌ بر بنیاد بی‌هویتی حرکت می‌کنند. خراسان فرهنگی و اینکه خراسان قطب برجسته و یگانه ادبیات و زبان فارسی و سرزمین سخنوران است از جمله همین سانتی‌مانتالیسم‌هایی است که کمترین بروز و نمود را در زیست کنونی دارند. این رویکرد گاه به تقلیل‌گرایی داشته‌ها ختم می‌شود و آسیب‌هایی بنیادین بر جای می‌گذارد.

محمدتقی بهار از جمله چهره‌های نامدار و پرآوازه‌ای است که دچار همین نگاه تقلیلی گردیده و آن‌ گونه که باید، در میدان‌های همگانی‌تر و نیمه‌نخبگانی به او پرداخته نشده است. محمدتقی بهار در سال ۱۳۰۴ هجری خورشیدی در مشهد مقدس متولد شد و به یکی از برجسته‌ترین چهره‌های ادبی و سیاسی روزگار خویش بدل گشت. پدر او از شخصیت‌های ادبی هنگامه خویش بود و عنوان ملک‌الشعرای آستان قدس رضوی را داشت، عنوانی که پس از مرگ پدر به محمدتقی رسید و به این خاطر لقب ملک‌الشعرا برای او ماندگار شد. بهار که جز کُنشگری‌های ادبی دل در گرو مشروطه داشت تکاپوهای سیاسی خویش را از پهنه روزنامه‌نگاری آغاز کرد. از جمله مشهورترین فعالیت‌های او مخالفت با جمهوریت رضاخانی بود. کُنشگری‌های سیاسی بهار در آینده تا نمایندگی مجلس و وزارت فرهنگ نیز امتداد یافت. ولی آنچه درباره بهار برجسته جلوه می‌کند و البته مورد غفلت واقع می‌شود فراگیر بودن و تأثیرات گسترده او در پهنه‌های گوناگون است. به ‌گونه‌ای که حتی در همان گستره‌های نامداری او از جمله شعر و شاعری نیز بسیاری از داشته‌هایش پنهان می‌ماند. بهار را باید یکی از شاعران برجسته ادب پایداری در نظر گرفت. در سروده‌های او با وجود توانایی بی‌نظیر کلام، عناصر دینی برآمده از باور پایداری و آزادی‌خواهی نمودی جدی دارد. بهار با وجود آنکه به سنت و ادبیات کهن وابسته است ولی در درون‌مایه و حتی زمینه‌سازی دگرگونی‌های زبان شعری در آینده پیشرو است.

در شعر بهار با وجود حضور در عرصه‌های روشنفکرانه و به اصطلاح متجددانه آن روزگار حضور عناصر و مؤلفه‌های فرهنگ رضوی روشن و آشکار است. در آن روزگار ویژه تاریخی یکی از محوری‌ترین مفاهیم اشعار و نوشته‌های محمدتقی بهار عدالت‌خواهی و مبارزه با بیداد و ستم است. بهار که خود یک مبارز و به‌اندیش اجتماعی است به‌ شدت به برپایی نظام‌ها و ساختارهای قانونی و قاعده‌مند باورمند است و بی‌قانونی را زمینه‌ساز هرج و مرج و نابودی تصور می‌کند:

هست امید خیز از این گندم‌نمای جوفروش

چون به نالایق زمین، گندم‌فشانی داشتن

کی سزد از ارتجاعی زاده، قانون‌پروری

کی سزد از گرگ، امید شبانی داشتن

همچنین به دلیل سرشت سیاسی محمدتقی بهار، دیوان او آکنده از مفاهیم سیاسی است. بیگانه‌ستیزی و واکنش به معاهدات بین‌المللی ایران نمودی جدی در آثار او دارد. به دیگر سخن بهار شعر را ظرفی برای واژه‌آرایی و حس‌گرایی تنها عاطفی نمی‌داند. او از جمله برجسته‌ترین شاعرانی است که با بهره بردن از زبان بی‌نظیر شعری به ‌جای طرح دستمایه‌های مرسوم و معمول به مهم‌ترین رویدادهای روزگار خویش واکنش نشان داده است، آن هم در روزگاری که هنوز زبان شعری بسیاری از نوآوری‌ها را هضم نمی‌کرده است. همچنین این ادیب و سیاست‌مدار نامدار در گسترش و آموزش دستور زبان فارسی نقشی بی‌بدیل داشت. شخصیت بهار پیچیده و گسترده و از حوصله این نوشتارها خالی است. ولی آنچه مهم است زنده‌ نگاه داشتن رویکرد و جریان همانند بهار است. الگوسازی یکی از نیازهای امروز جامعه ماست. نگاه جامع‌الاطراف، توجه به دگرگونی‌های روزگار، به ‌کارگیری ابزارهای روز، دانش‌اندوزی و شجاعت از ویژگی‌هایی است که هنرمند و ادیب اگر داعیه طلایه‌داری جامعه را دارد باید از آن برخوردار باشد. یکم اردیبهشت سالگرد درگذشت این فرهیخته نامدار ایرانی است. شاید زمانی باشد برای بازنگری در گذرگاهی که به عنوان مدعیان فرهنگ و هنر طی می‌کنیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.