کارنامه کاری علیرضا افخمی در تلویزیون، سالهاست با سریالهای ماورایی پیوند خورده است، ولی چنین بهنظر میرسد که هرجا نویسنده و کارگردان به بن بست معرفتی در محتوای آثارشان برمیخورند، دم دستیترین مسیر را برای جمع کردن قصه شان انتخاب میکنند و گویی مخاطبشان را پای منبری از پیامهای مستقیم اخلاقی نشاندهاند، نه پای آنتن تلویزیون.
حجت الاسلام مهدی همازاده ابیانه، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و کارشناس فلسفه ذهن معتقد است سازندگان آثار سینمایی و تلویزیونی ما عالم مثال و بدن مثال را نمی شناسند یا درک عامیانه و عوامانهای از احضار روح و تجسم روح دارند. او با بیان اینکه زمان و مکان عالم مثال با عالم ماده فرق میکند، در توضیح شکل پرداخت به این مسائل در سریالهای تلویزیونی به خبرنگار ما میگوید: کشف و شهود عرفانی در عالم مثال اتفاق میافتد، ولی اینکه روحی که از دنیا رفته، بتواند اتفاقات آینده را ببیند و گزارش بدهد، پشتوانه ندارد، این اتفاق درباره افراد خاصی میافتد که بتوانند با عالم مثال ارتباط بگیرند یا قدرت خلع بدن را در عالم ماده داشته باشند؛ زیرا مکاشفه و شهود در عالم مثال، قدرت زیادی را میطلبد.
به گفته این کارشناس، معمولاً روح انسانهای عادی که از دنیا میروند، گرفتار اعمال خودشاناند و اینطور نیست که اطلاعی از وقایع عالم ماده داشته باشند؛ چون در عالم ماده حضور ندارند و خلع روح از بدنشان نکرده اند، اینگونه نیست که با اختیار به عالم مثال بروند و برگردند.
تشدید عوام گرایی معرفتی در جامعه
این پژوهشگر فلسفه ذهن درباره آسیب نگاههای پوپولیستی به مسائل معرفتی در آثار سینمایی و تلویزیونی خاطرنشان میکند: ورود تلویزیون و سینما به حوزه افترلایو و زندگیهای بعد از زندگی مادی یعنی برزخ و معاد، به شدت در معرض انحرافات عوام گرایانه و زرد است؛ چون سازندگان با اطلاعات کم وارد این عرصه میشوند، چنین موضوعاتی هم جذاب است و از سوی مردم دنبال میشود، به همین دلیل بسیار محل سوء استفاده قرار میگیرد. تولید چنین آثاری اگر پشتوانه علمی نداشته باشد، منجر به تولید کارهای زرد میشود و عوام گرایی معرفتی را در جامعه تشدید میکند. همازاده با بیان اینکه روح در شکل مثالی میتواند تجسم یابد، توضیح میدهد: شکل مثالی، شکل جسم لطیف است؛ یعنی ابعاد و شکل و رنگ دارد، ولی جرم ندارد و از عالم مثال میآید. ما علاوه بر بدن مادی، بدن مثالی هم داریم که در خواب و عالم برزخ، نمود مییابد.
روح وقتی از دنیا میرود بدن مادی اش متلاشی میشود و با بدن مثالی در عالم برزخ حضور دارد یا با بدن مثالی خودش میتواند در عالم ماده حضور یابد، کما اینکه بدن مثالی ما در عالم ماده وجود دارد و اینطور نیست که با هم تداخل نداشته باشند.
او ادامه میدهد: گاهی هنگام خیال پردازی یا موقع خواب به عالم مثال وصل میشویم؛ زیرا مکان و زمان عالم مثال، متروح (روحانی شده) است به همین دلیل محدودیتهای سه بعدی عالم ماده را ندارد و قابلیتهای زمان و مکان در عالم مثال نامحدودتر است.
نقش تشریفاتی مشاور دینی
اگرچه سازندگان سریال احضار چندین بار تأکید کردند سریالشان در مذمت جلسات احضار روح است، اما آنچه مورد سؤال است اینکه چرا نقد کردن جلسات احضار روح و عرفانهای کاذب چنین دمدستی و سطحی است؟ همازاده با تأیید این موضوع میگوید: در ادبیات دینی و روایات و آیات ما احضار روح وجود ندارد، اما در علوم غریبه و کارهایی که با ریاضتهای شرعی و غیرشرعی انجام دادهاند، احضار روح مسبوق به سابقه بوده است.
او با تأکید بر اینکه فیلمنامههایی که درباره موضوع روح و احضار روح نوشته میشود، حتماً باید پشتوانههای پژوهشی قوی داشته باشد، عنوان میکند: من با برخی از نویسندگان فیلم ها و سریالها ارتباط داشتم و میدیدم که تهیه کننده و کارگردان چندان تمایلی ندارند یک کارشناس یا جمعی از کارشناسان درباره محتوای معرفتی آثارشان به آنها مشاوره بدهند، در واقع راهنمایی و مشاوره کارشناسان را به نوعی دیکته کردن تلقی میکردند و فیلمنامه چنین موضوعات مهمی که نیاز به پشتوانههای پژوهشی دارد را با برداشتهای عامیانه و پوپولیستی خودشان مینوشتند.
وی درباره نقش ناظر کیفی یا مشاور دینی در سریالهای تلویزیونی با مضامین دینی و معرفتی اظهار میکند: این افراد بیشتر نقش تشریفاتی دارند و حتی اگر پس از بازبینی روی متن یا فیلم، پیشنهادهایی داشته باشند، سازندگان سعی میکنند با توجیهات خودشان، این پیشنهادها را عملی نکنند؛ چون تمایلی به استفاده از نظرات کارشناسی ندارند، خودشان هم که توان و پشتوانه پژوهشی کافی را ندارند، به همین دلیل در اکثر آثار، به وجهه پژوهشی توجه نمیشود، چون سازندگان فکر میکنند مشاور دینی یا ناظر کیفی، آقا بالاسر است.
همازاده به سوی دیگر ماجرا هم اشاره میکند و میگوید: البته وقتی کارشناسی از حوزه دین یا فلسفه اسلامی به عالم هنر میرود، هنر را نمیشناسد و توقع دارد دقیقاً همان نکات محتوایی، خیلی صریح و روشن در فیلم نمایش داده شود، در واقع در هر دو طرف عدم تفاهم وجود دارد، به همین دلیل سازندگان آثار سینمایی و تلویزیونی ترجیح میدهند که مشاور دینی و پژوهشی نداشته باشند.
نظر شما