تحولات لبنان و فلسطین

۱۶ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۲:۱۳
کد خبر: 755564

در آن زمان نه تنها آوازه علم امام، مردم را به سمت تشیع جذب می کرد بلکه رفتار و اخلاق ایشان و سبک زندگی که مردم در سفرها از ایشان دیده و شنیده بودند گرایش مردم را به اسلام و مکتب تشیع بیش از پیش می نمود.

امام صادق (علیه السلام) طلایه دار شیعه انقلابی

در همه اعصار انسان ها همواره برای زندگی خود به دنبال یک الگوی مناسب بوده اند. بهترین الگوهایی که بر روی این کره خاکی می توان از آنها به عنوان انسان کامل نام برد و در همه لحظات زندگی از آنها سرمشق گرفت، حضرات معصومین (علیهم السلام) هستند؛ چراکه ایشان در علوم، اخلاق و ادب، بیان و طرز تفکر و همچنین سبک زندگی سرآمد بوده اند.

یکی از این ائمه بزرگوار که خوشبختانه احادیث فراوانی از ایشان به دست ما رسیده است امام صادق (علیه السلام) می باشند. نام ایشان جعفر، کنیه شان ابو عبدالله، ابو اسماعیل و ابو موسی است. پدر بزرگوارشان امام محمد باقر و مادر ایشان ام فروه (سلام الله علیهما) می باشند. امام کاظم (علیه السلام) از ازدواج ایشان با حمیده خاتون به دنیا آمدند و در بین فرزندان دیگر ایشان می توان از اسماعیل فرزند ارشد ایشان و عبد الله افطح نام برد که برادر ناتنی امام کاظم (علیه السلام) هستند.

ایشان را "صادق" می نامند چراکه پیامبر گرامی اسلام (صلوات الله علیه) فرمودند: «وقتی فرزندم جعفر بن محمد بن علی بن حسین متولد شد او را «صادق» بنامید؛ زیرا فرزند پنجم از او نیز جعفر نام خواهد داشت و به دروغ ادعای امامت خواهد کرد؛ او جعفر کذاب می باشد و افترا زننده به خداست.»[۱]

عصر امام صادق (علیه السلام)، عصر قیام و خونخواهی امام حسین (علیه السلام) و جنگ و درگیری بین امویان و عباسیان نیز بود که از این بین می توان به نفس زکیه در مدینه، قیام ابو مسلم در خراسان و قیام ابو سلمه و زید بن علی عموی امام صادق (علیه السلام) در کوفه اشاره کرد که حضرت، علی رغم مخالفت با حکومت وقت، در هیچ کدام یک از این قیام ها شرکت نکردند به همین خاطر افرادی همچون احمد بن حنبل و مالک بن انس نیز ایشان را «صادق» خطاب می کردند؛ چراکه در آن زمان هر کسی که برای قیام و جنگ با دولت وقت افرادی را اطراف خود جمع می کرد «کذّاب» نامیده می شد.

انقلابی گری امام صادق علیه السلام

امام صادق (علیه السلام) ترجیح دادند همچون پدر بزرگوارشان به نحو دیگری با دستگاه جور مبارزه کنند و با تبلیغ اسلام ناب محمدی جلوی ترویج افکار ضاله و انحرافی را بگیرند. چراکه در آن دوران، فرقه های فکری و نحله های عقیدتی فراوانی مانند مرجئه، حنفیه، معتزله و مالکی بروز کردند و به همین دلیل حضرت، بزرگترین دانشگاه شیعه را تأسیس نمودند و شاگردان فراوانی تربیت کردند که هر کدام در علوم خاصی شهره بودند و در آن زمینه شاگردان زیادی داشتند. به همین دلیل ایشان را رئیس مذهب (جعفری) یا (شیعه) می نامند.

حضرت نه تنها در علوم قرآنی و حدیث بلکه در علوم و زمینه های مختلفی همچون ریاضیات و شیمی، علم کلام، طب و پزشکی، فقه و رجال، اخلاق و غیره نیز شاگردان فراوانی تربیت کردند که زراره بن اعین (فقیه، متکلم و از اصحاب اجماع)، جابر بن حیان (کیمیاگر، ریاضی دان، طبیب، موسیقی دان و پدر علم شیمی)، مفضل بن عمر (راوی و نویسنده کتاب توحید مفضّل یا فکّر)، هشام بن حکم (فیلسوف، کلامی، اصولی و رئیس انجمن جلسات عمومی مناظره)، ابو بصیر اسدی(محدث و رجالی و از اصحاب خاص حضرت)،   جابر بن یزید جعفی (فقیه، محدث و مفسّر قرآن کریم)، ابو حمزه ثمالی (مفسّر قرآن و راوی)، مالک بن انس (رئیس مذهب مالکی)، ابو حنیفه (مؤسس فرقه حنفیه) از شاگردان امام صادق (علیه السلام) می باشند. احمد بن حنبل (مؤسس فرقه حنبلی) و محمد ادریس شافعی (رئیس مذهب شافعی) نیز نزد شاگردان امام صادق (علیه السلام) تلمّذ کرده اند.

به جرأت می توان گفت که در آن زمان که فرقه های فکری و عقیدتی که هر کدام ایدئولوژی خاص خود را داشتند، اگر فعالیت علمی امام، مناظرات ایشان و شاگردانشان با ادیان و مذاهب مختلف و تربیت هزاران شاگرد حضرت نبود امروز اسمی از اسلام باقی نمانده بود.

در زمان این امام بزرگوار یک اتفاق تاریخی نیز افتاد و آن انتقال قدرت و حکومت از امویان به عباسیان بود. هرچند عباسیان با شعار اهل بیت و آل علی (علیهم السلام) حکومت را غصب کردند اما در آزار به اهل بیت گوی سبقت را از امویان گرفتند به حدی که حضرت بارها ناچاراً به شهرهای مختلف سفر کردند و حتی یک بار منزل امام صادق (علیه السلام) را آتش زدند. به همین خاطر ایشان از روش تقیه استفاده می کردند و در معرفی امام بعد از خود، شش نفر را به عنوان وصی انتخاب نمودند تا جان امام کاظم (علیه السلام) حفظ شود.

در آن زمان نه تنها آوازه علم امام، مردم را به سمت تشیع جذب می کرد بلکه رفتار و اخلاق ایشان و سبک زندگی که مردم در سفرها از ایشان دیده و شنیده بودند گرایش مردم را به اسلام و مکتب تشیع بیش از پیش می نمود.

بنده صادق خدا

حضرت همواره خود را بنده خدا معرفی می کرد و در نماز چهره اش سرخ و بر افروخته بود؛ هنگام قرائت قرآن، به گونه ای تلاوت می کرد که گویی نازل کننده قرآن در مقابل او ایستاده و او را می بیند. [۲] حضرت با وجود مجالس درس و مناظره، به کار در مزرعه نیز مبادرت می کردند و می فرمودند دوست دارم خداوند عرق ریختن من در پی کسب روزی حلال را ببیند. علاوه بر این حضرت، کاروان تجاری داشتند که برای ایشان کار می کردند.

ایشان فردی خوش مشرب و خوش چهره بودند. با مردم صمیمی بودند و همواره لبخند بر چهره مبارکشان بود و جامه شیک و زیبایی می پوشید و در جواب کسی که به ایشان اعتراض کرد فرمود: در زمان پیامبر و حضرت علی (علیهما السلام) غالب مردم فقیر بودند فلذا متناسب با زندگی عموم مردم به عنوان زعیم ایشان همانند کمترین و فقیرترین ایشان زندگی می کردند تا درد فقر و محرومیت را از ایشان بکاهند ولی امروز که بیشتر مردم وضعیت خوبی از نظر اقتصادی دارند سزاوارترین مردم در استفاده از مواهب الهی صالحان و شیعیان هستند.

امام صادق (علیه السلام) به اصحاب خود می فرمود: مردم را با غیر از زبان خود به راه خیر بخوانید تا مردم تلاش، راستگویی و تقوا را در شما ببینند. [۳] همچنین در جایی دیگر فرمودند: مایه زینت ما اهل بیت باشید نه مایه سر افکندگی و خجالت ما تا مردم با مشاهده رفتار شما به اسلام متمایل شوند. [۴]

پی نوشت:

[۱]. دلائل الامامة، ص ۲۴۸.

[۲]. بحار الانوار، ج ۸۱، ص ۲۴۸.

[۳]. جهاد النفس، ح‌ ۱۹۵.

[۴]. تحف العقول، ص ۴۸۸.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.