تحولات منطقه

۱۵ تیر ۱۴۰۰ - ۱۱:۴۸
کد خبر: ۷۵۹۹۱۰

با قلم تا قلم

کریم فیضی، نویسنده و پژوهشگر قرآنی
با قلم تا قلم
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

بدون شک قلم آفریده خداست؛ آفریده‌ای خاص که خود در مقام آفرینندگی است. شاید در بین آفریده‌های خداوند، تنها انسان و به طور خاص مادر چنین شأن و جایگاهی داشته باشد. چه بسا با نظر به این جنبه از قلم بتوان آن را مادر آفرینش در ساحتی و مجرای آفرینش در ساحتی دیگر تلقی کرد. در حقیقت، در این ساحت از قلم، آفرینش از قلم جریان پیدا می‌کند و در وجود مستقر می‌شود. چنانکه به روشنی پیداست در اینجا چند مفهوم پایه‌ای و بنیادین وجود دارد:

قلمی که خود آفریده است، قلمی که می‌آفریند و قلمی که همین فرآیند شگفت شورانگیز را به روایت می‌نشیند و می‌نگارد و بدین‌گونه سخن در باب قلم دارای کرانه‌ای است که حد و حدود تعیین کردن برایش در نهایت دشواری است. در این میان نمی‌توان چشم بر شأن الهی قلم بربست، آنجا که جزو اولین تعابیر وحی الهی، اساس وحی را در آیات نخست سوره علق به عنوان اولین سوره اولین آیات فرود آمده بر قلب پیامبر(ص) به حقیقت خویش مزین می‌کند و نشانی از ابدیت می‌یابد:

«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ. خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ. اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ. الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» (علق ۴ -۱)

در ادامه همین آیه به صراحت تاکید شده است که آموختن نادانسته‌های آدمی، با قلم و به واسطه قلم بوده است: «علم الانسان مالم یعلم.»(علق/۵)

آنچه در این آیه مشهود است، وساطت قلم میان خلق و خالق است. در اصل، غیر از اینکه خداوند قلم را خلق کرده و قلم را قلم کرده است، این نکته نیز شایان دقت است که خصلت آفرینش و جریان آفرینش از آن را در آن تعبیه کرده است.

بدین‌گونه، قلم در میان شئون متعدد خویش، پیش و بیش از هر شأنی، دارای شأن آفرینشی است به این معنی که آفرینش را از خود جاری می‌کند و توان آفرینش دارد و در یک کلام «هست و نیست» و «کوچک و بزرگ» و «بود و نابود» را می‌نگارد و این همان چیزی است که در صدر سوره نامیده شده به همین نام، مورد اشاره دقیق کلام وحی قرار گرفته است:

«ن و القلم و ما یسطرون» که می‌توانیم آن را اینگونه ترجمه کنیم: سوگند به قلم‌ها و آنچه سطر به سطر می‌نگارند و سطرنگاری می‌کنند. (قلم/۱)

اما بهتر است دامان این بخش از سخن را برچینیم و به اثرات وجودی قلم یا به عبارت دیگر شئون قلم در ساحت انسان، زندگی و تغییرات بنیادینی که قلم می‌تواند ایجاد کند، بپردازیم. این سخن که قلم می‌تواند در زندگی انسان و حرکت انسان در زندگی اثری قاطع ایفا کند، اساساً احتیاج به اثبات ندارد. در عین حال، می‌توان این نکته را در چند محور بسط داد:

۱- قلم به مثابه عامل تخلیه درونی انسان: کسانی که با موجودیت قلم و اطوار آن آشنایی دارند به خوبی می‌دانند که در طول زمان، قلم رسالت تخلیه التهاب‌ها، اضطراب‌ها، ناگفته‌ها، کم گفته‌ها و اسرار و رازها درونی نهفته در اعماق وجود انسان را برعهده داشته است و پیش از رسالت انتقال دانش و روشن کردن شعله تعلیم و تربیت، نقش تسویه کننده درون را عهده‌دار بوده است. از این رو بوده که قلم‌ها باید می‌نوشتند فارغ از اینکه چه می‌نویسند و برای که می‌نویسند و فارغ از اینکه خوب می‌نویسند یا بد. در حقیقت پیش از هر چیز پای ضرورت در میان بوده است و اینکه باید نوشته می‌شد تا هرچیزی در جای خودش بماند و استقرار انسان در جهان - چه استقرار در جهان درون و چه استقرار در جهان بیرون – برهم نخورد.

۲- قلم به مثابه الهام بخش: دومین شانی که در میان شئون قلم قابل بازشناسی است، وجه الهام بخشانه قلم است. این معنا را می‌توان در طیف وسیعی از مکتوبات ارزشمند و کارها و شاهکارهای قدیم و جدید به نظاره نشست که از دیرباز، همواره موجب جاری شدن چشمه‌های ذوق و هنر در شریان‌های زندگی شده است و آدمی، از خواندن آنچه از قلم جاری شده و در صفحه صفحه کاغذ به صورت شعر یا نثر یا گفتارهای آموزنده نقش بسته است، الهامها گرفته و پروازها سر داده است. بر اساس همین شان یا رسالت قلم بوده که در گذر زمان گفتارها همواره رو به تکامل و گسترش و تطور داشته‌اند نه نقصان و قبلی‌ها همواره نقش پایه و بنیاد را برای بعدیها ایفا کرده‌اند.

۳- قلم به مثابه بهبود بخش: این ساحت از قلم، شامل آن بخش از نوشته‌ها و نوشتارها می‌شود که به قصد بهبود حال بشر و ارائه نسخه‌ای برای زندگی بهتر و در نهایت قابل تحمل ساختن و زیباتر کردن زندگی به قلم آمده ‌اند. انبوهی از نوشته‌های‌ توصیه کننده انسان به ادب و اخلاق و معنا و معنویت و نوشته های دیگر که صبغه التیام بخشانه و تسکین دهنده دارند، در این گروه طبقه بندی می‌شوند و جان آنها چیزی جز بهبود بخشی حال انسان از بد به خوب یا از خوب به خوبتر در میان امواج بی پایان دریای متلاطم زندگی بشری نیست.

۴- قلم به مثابه آفرینش‌های ابدی: این ساحت از قلم را می‌توان منتهای قلم و باطن آن محسوب داشت. اینجاست که قلم از جمیع ساحت‌های خودش فراتر می‌رود؛ از گزارش و روایت عبور می‌کند و به جای اینکه از جهان بگوید، جهانی را به موازات جهان خلق می‌کند و تحویل انسان می‌دهد. آنچه تا امروز به عنوان آثار فاخر و ماندگار و محصولات غیرقابل حذف بشری به قلم آمده، برآمده از این شأن قلم است، آثاری که زنده‌اند و زنده می‌کنند و مجمع همه ویژگی‌ها و اوصاف و اطوار قلمند. با این خصوصیات زیبا و درخشان و اثر بخش، چگونه می‌توان چشم از قلم برگرفت و چگونه می‌توان دروازه‌های زندگی را بر روی آن بربست؟

منبع: ایکنا

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.