جهان معاصر همه چیز را دگرگون ساخته است. هنر نیز در این میان همپای دیگر تحولات تغییر یافته و به زبان و رویکرد انسان امروزین نزدیکتر شده است. شاید در هیچ دوره تاریخی هنر عامه به اندازه سالهای کنونی رشد نیافته باشد، به گونهای که در کنار هنر فاخر و تخصصی، گروههای عمومی مردم از ابزار و زبان هنر برای بیان خویش بهره بردهاند.
گرافیتی از جمله هنرهای معاصری است که به جای گالریهای لوکس به خیابانها کشیده شد و با گروه گستردهتری از مردم ارتباط برقرار کرد، هر چند شاید به دلیل برآمدن از دل مسائل جامعه در آغاز رویکردی اعتراضی داشت ولی با گذشت زمان سویههای زیباشناختی آن هماهنگ با ذائقه عمومی مردم نیز رشد کرده و به گونهای جدی بر هویت دیداری شهرها اثرگذار گشت. در این راستا جستار نقاشیهای دیواری خود شالودهای جدی برای توسعه هنر شهری شده و به عنوان بخشی جداییناپذیر از ارتقای دیداری شهر مورد توجه قرار گرفت.
دو نکته مهم در دیوارنگارههای شهری باید مورد توجه باشد؛ نخست توجه مدیریت شهری به مسئله به کارگیری این هنر برای بیرونی کردن هویت اختصاصی شهرها و ارتقای کیفیت دیداری و گونهای آموزش غیرمحسوس و غیرمستقیم به شهروندان به جای نگاه آذینی و پوستهای به این هنر.
نکته دوم لحاظ کردن فضاهایی در طراحی شهری برای امکان هویدا کردن خلاقیتهای فردی هنرمندان حتی ناشناس، آن هم به گونهای که هویدا کردن این خلاقیتهای هنری به روح کلی حاکم بر شهر آسیبی
وارد نکند.
تحقق این امر در گرو مبنا قرار گرفتن رویکرد سیاستگذاری فرهنگی در پهنههای مدیریتی است. از آن مهمتر در نظر گرفتن جایگاه شایسته برای ایفای نقش هنر در منظومه سیاستگذاری فرهنگی و تبدیل آن از یک گستره تفننی به گستره معنایی است. متاسفانه چالش بنیادین در چیرگی رویکردهای مهندسیمحور مدیران است.
نظر شما