به گزارش گروه فرهنگ و هنر قدس آنلاین، مجموعه شعر «عاشقانههای پسر نوح» اثر علیمحمد مودب و از برگزیدگان جایزه قیصر امینپور است که آلبوم موسیقی آن با همین نام با آهنگسازی و تنظیم امیرحسین سمیعی با اشعار و خوانش ادبی علی محمدمودب از سوی مرکز موسیقی حوزه هنری به زودی منتشر خواهد شد.
اغلب سرودههای کتاب کوتاه و در عین حال صمیمی و اثرگذار است و به نظر میرسد همین صمیمیت موجود در تک تک اشعار موجود در کتاب باعث دلپذیرتر شدن آن برای مخاطبان شده است. علاقمندان به اشعار این کتاب حالا میتوانند سطر سطر آن را با صدای شاعراش بشنوند و از آن لذت ببرند. به همین بهانه با علیمحمد مودب درباره سرودههای نخسین دفتر شعرش و تجربه دکلمه کردن آن در قالب یک آلبوم موسیقی به گفتوگو پرداختیم که میخوانید.
آقای مودب آلبوم «عاشقانههای پسر نوح» به زودی منتشر میشود اما بد نیست به همین بهانه به این کتاب هم اشاره کنیم که در زمان انتشارش با استقبال زیادی مواجه شد و جایگاه قابل قبولی در شعر سپید پیدا کرد. نظر خودتان درباره دلایل موفقیت کتاب و تأثیری که روی مخاطب گذاشته چیست؟
خوشبختانه اتفاق خوبی بود، این کتاب میان اهالی شعر دیده شد و اساتید و منتقدان به آن لطف داشتند. در واقع «عاشقانههای پسر نوح» هم برای خودم کتاب خاصی است و هم برای کسانی که شعر نوگرا را دنبال میکنند و این به گمانم نتیجه رویکرد خاصی به شعر است. در حقیقت نگاه من به شعر از مسیر زندگی میگذرد و همین باعث شد اشعار این کتاب خاص شوند.
به اعتقاد من شعر قطاری است که حتماً باید از دو ایستگاه عبور کند. یکی ایستگاه متن است که مطالعه ما نسبت به آثار ادبی گذشته را شامل میشود و دیگری ایستگاه زندگی است که خودمانیم و جهان!
برخورداری شعر من بحمدلله از ایستگاه زندگی زیاد بود و به همین دلیل به آن توجه شد. در واقع بازنمایی ادبی انسان، شادی ها و مسائل و دردهایش که در عصر خودمان میبینیم در «عاشقانههای پسر نوح» دیده شد و این چیزی بود که سالها در زندگی من بوده و تلاش کردم خودم و اطرافیانم را در دل این ماجرا قرار دهم. اینکه خودم را به صورت فردی بریده از زمینه اجتماعی نبینم و به عنوان یک لحظه منفصل از لحظات دیگران ندانم. به همین دلیل است که در «عاشقانههای پسر نوح» لحظاتِ دیگران بسیار است و نگاه آنها بسیار دیده میشود. وقتی من از یک واقعه عاشقانه برای خودم حرف میزنم، در بطن آن و در تصویری که حس من از این عشق روایت میکند جامعه حضور محسوس، زنده و غیرشعاری دارد و بر همین مبنا تلاشم این بوده که نگاهم نقطهای نباشد و این نوعی زیستن است، زیستن در لحظاتی که تبار و اقلیم دارند.
همانطور که خودتان هم اشاره کردید این کتاب فراتر از شخص رفته و توجه به معضلات و دغدغههای اجتماعی و نگاه برون فردی در آن دیده می شود. نسبت عنوان کتاب با این نوع نگاه را تشریح کنید و به نظر شما شعر سپید در انعکاس فضای اجتماعی چگونه به منصه ظهور میرسد؟
نوع رویکرد ما به اجتماع گاهی رویکرد گزارشگرانه است و فقط میخواهیم آن را روایت کنیم و درگیر ماجرا نیستیم یا به تعبیری موضوعات اجتماعی را انتخاب میکنیم و به عنوان یک موضوع به آن میپردازیم، در این سبک کار از آنجایی که شعر میدان صدق عاطفی است نمیتوانیم آنقدر که باید، عاطفه موثری را ایجاد کنیم اما گاهی با تمام توان روحی سعی داریم خودمان جزیی از وضعیت و موضوع شویم و آن را از دید خودمان روایت کنیم نه به عنوان موضوع جالبی که پیدا کردیم.
خاطرم است در شعر بلند «سفرنامه یک پرنده» که در همین آلبوم نیز هست، در بخشی وضعیت زنانی را نوشتهام که پشت در اداره گمرک قشم نشستهاند و منتظرند تا با کارت تجاری ای که در دست دارند کالایی را بگیرند و از گمرک رد کنند و به صاحبکارشان بدهند. آنجا نوشتهام «زنانی کوچک که نام همه آنها کنیزو بود» و یادم هست که دریافتم این روایت کمی مبالغهآمیز است و در جهت حسبرانگیزی است، اما نچسب است، . اینکه ما سوژه را در آن لحظه تحقیر میکنیم همان رویکردی است که بسیاری مواقع در سینمای اجتماعی و شعر اجتماعی معمول است و یک برچسب «کنیزو» روی زنی میگذاریم که پشت در گمرک نشسته که کالایی را رد و بدل کند و در این روایت بسیار موثر است؛ اما فرق نگاه من این بود که در ادامه نوشتم «یا نامهایی مثل خواهرانم داشتند». اینجا یک لحظه خود من که از جنوب خراسانم با زنی که اهل بندرعباس و هرمزگان است پیوند زده میشود و ناگهان به او نزدیک و جزیی از خانوادهاش میشوم. فرق شعر «عاشقانههای پسر نوح» با برخی از آثار اجتماعی در نگاه و احترامی ست که در این سطرها پیداست. سطرهایی که ناگهان من با همه وجودی که دارم وارد صحنه میشوم.
شاید آن سالها در سینما و داستانها از «کنیزو» هم استفاده شده بود اما من ناگهان در این صحنه یاد خواهران خودم میافتم و نام آنها را میآورم. این یک عاطفه موثری ایجاد میکند که نشان میدهد شاعر نیامده اینجا دنبال موضوعی بگردد که با آن شعری بسازد و جایزهای بگیرد، بلکه واقعهای را از درون واقعه روایت میکند، همین نگاه در سطرهای دیگری از همین شعر نیز قابل پیگیری است. این نگاه را امروز و پس از گذر سالها بهتر میتوانم توضیح بدهم. شاید همین شعر یکی دو ماه از زندگی مرا درگیر کرد و با گریهها و پریشانی به دست آمده است. این پریشانی ناشی از این بود که حس میکردم این واقعه برای من و تبار من اتفاق میافتد و آن را مینوشتم و حالا که یادم میآید میبینیم خیلی از این اشعار اینگونه نوشته شدهاند.
یکی از دوستان منتقد جایی گفته بود «مؤدب» بدون گریه شعر نمینویسد و اتفاقاً حرف درست و دریافت هوشمندانهای بود. واقعاً خیلی از شعرهای مهم «عاشقانههای پسر نوح» نه با یک بار گریه که با مرور و بازنویسی و درگیری جدی با موضوع در بیداری و حتی در خواب نوشته شده، زمانی که درگیر دریافتهای مربوط به برخی از این اشعار بودم خیلی وقتها با گریه بیدار میشدم. و این حس و حال به این خاطر بود که جزیی از واقعه میشدم و همین صدق عاطفی اشعار باعث شد به تماشایی در این شعرها برسم که به نظر کمیاب است.
چه شد که تصمیم به انتشار آلبوم موسیقی «عاشقانههای پسر نوح» گرفتید، پیشنهاد آن از سوی چه کسی به شما داده شد؟
«امیرحسین سمیعی» در فضای آهنگسازی برای شعر چهره شناخته شدهای است و وی برای برخی از شاعران برجسته و نوگرا آلبومهای شنیدنی ساخته و همچنین در موسیقی فیلم نیز چهره مهم و جدی محسوب میشود. دوستی با ایشان، فرصتی فراهم کرد که این عزیز هنرمند اشعار من را خواند و بسیار به آنها علاقمند شد. آقای سمیعی زمان زیادی را صرف آهنگسازی این مجموعه کردند و بارها و بارها روی قطعات کار کردند و قطعات خاصی نوشتند که بسیار زیبا است و گنجینه موسیقی ما را غنی میکند.
این آلبوم شامل چه قطعاتی است؟
آلبوم «عاشقانههای پسر نوح» شامل ۱۸ قطعه است که نهایی شده و همین روزها منتشر میشود. هسته اصلی این آلبوم شعرهای شاخص همین کتاب است و البته برخی از اشعار کتابهای دیگرم که به این حال و هوا نزدیک است را هم در این آلبوم استفاده کردم.
آقای مودب سالهاست که خوانش و دکلمه شعر باب شده که گاهی توسط خود شاعران و گاهی هنرمندان انجام میشود. به نظر شما تاثیر کدامیک بر مخاطب بیشتر است؟ شاعری که دقیقترین و نزدیکترین حس به اشعارش را دارد یا هنرمندی که شاید تبحرش در دکلمه بیشتر است؟ این تجربه برای شما چطور رقم خورد؟
به نظرم هردو خوب است و هرکدام برای خودش یک نمکی دارد. وقتی شاعر میخواند تمام آن تجربه در ذهنش احضار میشود و آن را در صدای خودش بهتر از هر کسی روایت میکند و بدیهی است هیچ کس مانند شاعر رنگ و بوی کلمات را نمیشناسند و طبیعتاً اگر کمی هم فن بیان بداند نتیجه بهتر خواهد شد، اما وقتی هنرمندان دیگری این کار را میکنند آنها هم آشنایی با مردم را با خودشان میآورند و از آن به عنوان پلی میان مخاطب و شعر استفاده میکنند که در این شکل هم کارهای شاخصی تولید شده است، نمونه آن برخی دکلمههای مرحوم خسرو شکیبایی است، اگرچه به گمان من نتوانست موفقیتش در دکلمه نامههای سیدعلی صالحی را در خوانش اشعار سهراب تکرار کند اما دکلمه اشعار صالحی بسیار عالی بود و بخشی از آن شعرها در جامعه تبدیل به ضرب المثل هم شد.
به نظرم اینها پدیدههایی هستند که هر دو مبارک است، اما وقتی شاعر میخواند یک میراث جدی برای مخاطب باقی میگذارد و آن واقعه ای که بر شاعر گذشته برای کسانی که مخاطب جدی ادبیات هستند بهتر روایت میشود.
به طور مثال دکلمههای حسین منزوی بسیار ارزشمند است و هربار که غزل منزوی با صدای خودش شنیده میشود بخشی از این تجربه با صدایش به ما بهتر میرسد و ادای کلمات موثرتر است و محصول صوتی را تبدیل به میراثی میکند که برای اهالی ادبیات ارزشمند خواهد بود.
به نظر خودتان شنیدن «عاشقانههای پسر نوح» برای مخاطب چه تجربهای خواهد بود؟
امیدوارم دوست داشته باشند. به نظرم هنر آقای سمیعی در آهنگسازی خاص است و تبدیل به اثری شده که امیدوارم من هم با صدای خودم توانسته باشم به آن چیزی اضافه کنم و مدیون مخاطب نشوم و از آن دریافتهای خوبی داشته باشند و لذت ببرند.
انتهای پیام/
نظر شما