پس چندان عجیب نبود که در پس این سکوت، بارقههایی از خلاقیت در حال رشد و نمو باشد. کتابهای «چند مجلس از دهه اول» و سپس کتاب «اماننامه» هر دو مجموعه شعرهایی عاشورایی بودند که توجه مخاطبان خاص و عام ادبیات را به خودشان جلب کردند. «اماننامه» کار بدیعی در ادبیات عاشورایی به شمار میرود که دربرگیرنده نگاه متفاوت شاعر به مضامین واقعه کربلا در قالب اشعار کلاسیک است.
شعرهای این کتاب در قالب نامه سروده شده است که بخشی از عناوین آنها عبارتاند از: از حسین بن علی به زبانهای زنده دنیا، از عبیدالله بن حُرّ جعفی به حسین بن علی(ع) و ...
در صفحه امروز با این شاعر درباره آثار و شیوه تازه او در سرودن اشعار عاشورایی به گفتوگو نشستیم که میخوانید.
شما در کتاب «چند مجلس از دهه اول» شعرهای نویی درباره عاشورا نوشتید که بیانگر یک نوع نگاه تازه و بدیع به شعر عاشورایی است. ابتدا میخواهم بدانم این نگاه از کی در شما قوت گرفت؟
البته من پیش از این مثنوی عاشورایی دارم، غزل دارم، تعدادی رباعی دارم اما نکتهای که در شعرهای من هست، این است که من در شعرهای خودم چندان به سویه سوگ نپرداختم و به وجوهی توجه داشتم که شعر سوگ محسوب نمیشدند. این یک نکته و دیگر اینکه این نگاهی نبود که من بخواهم مبدعش باشم، خیلی از شاعران از این نمونهها داشتند. اما خود من هم پیش از اینها کتابی داشتم به اسم «پایان رنگهای جهان» که آن مجموعه شعر، شعرهای دینی من است که در آن هم چندین شعر سپید عاشورایی دارم. در واقع میخواهم بگویم در این کتابها این نوع نگاهها به بسامد بیشتری رسیدهاند و این طور نیست که بگویم من مبدع این نگاه هستم.
ایده تلفیق شعر کلاسیک و سپید، آن هم با فرم فعلی در کتاب «اماننامه» از کجا آمد؟
واقعیتش این است که من چند تا شعر سپید عاشورایی گفته بودم که اینها فقط در قالب نامه معنا پیدا میکرد؛ یعنی اگر در بالای این نامه ننویسم از فلانی به فلانی، این شعر ناقص میماند. چندین شعر به همین شیوه گفته بودم و این شعرها را برای چندین نفر خواندم. بعضی از دوستان مثل سیداحمد نادری من را تشویق کردند و گفتند روی اینکه این شعرها شکل نامه بگیرند، تمرکز بیشتری بگذارم. این تمرکز موجب شد نامه نوشتن یک شخصیت امروزی به یک شخصیت تاریخی و برعکس اتفاق بیفتد. نحوه جمع کردن شعرهای این کتاب هم این گونه نبود که من شعرهای گذشتهام را جمع کنم و در این کتاب استفاده کنم. این شعرها در یک حال و هوا اتفاق افتادند و در مدت زمان تقریباً هشت ماهه نوشته شدند. جالب این است که من پس از اینکه پرونده این کتاب را بستم، دیگر از این نامهها ننوشتم و از این نوع شعرها نسرودم!
بسیاری از منتقدان ادبی معتقدند شعرهای عاشورایی کلیشهای و تکراری شدهاند، هم در فرم و هم در محتوا. شما چگونه توانستید از این کلیشهها فاصله بگیرید و نگاه جدیدی به شعر عاشورایی ارائه دهید؟
به پرسش شما از دو منظر میتوان جواب داد؛ هم از منظر ادبی و هم از منظر اعتقادی. از منظر اعتقادی من در مقامی نیستم که مثلاً بگویم شعر یک شاعر جوان که حتی ایراد محتوایی هم دارد نباید سروده میشد و چون در چنین مقامی نیستم به تمام گونههای شعر عاشورایی احترام میگذارم. مگر آنهایی که متضمن توهینی باشد یا خارج از ادب اهل بیتی باشد. سوای این، هر شعری برای من محترم است، اما از دید ادبی واقعیت این است که اگر مخاطبمان را دستکم بگیریم، آن موقع برایمان خیلی مهم نیست که شعر ما چقدر در حوزه ادبیات جلو آمده است و همین قدر که مخاطب با شعر ما گریه میکند و خودمان فکر میکنیم حالی به مخاطبمان دادیم، خودمان را راضی میکنیم.
اگر فرض کنیم یک شاعر تازهکار بیاید به من بگوید میخواهد راجع به امام رضا(ع) شعر بگوید، به او میگویم به این نشانههایی که مربوط به امام رضا(ع) است دقت کند، مثلاً ضامن آهو، گنبد، صحن حرم و غریب بودن حضرت رضا(ع) و بر مبنای همینها مضمونسازی کند و شعر رضوی بگوید. اما وقتی این شاعر جوان از حوزه نو بودن درآمد، آن موقع به او میگویم حالا سعی کن این نشانهها را کنار بگذاری و شعر رضوی بگویی. کسی که میخواهد شعر آیینی شروع کند میتواند با همین نشانهها شروع کند اما برای اینکه شعر خیلی تازه و جدیدی بنویسد، باید بتواند بدون این نشانهها شعر بنویسد. شاید بشود با این نشانههای خاص در هر زمینه شعر تازه و جدیدی گفت، اما من میگویم نه، به خودت تکلیف کن تا بتوانی بدون آن کلمات و کلیشهها شعر آیینی بنویسی.
بیشتر شعرهای «اماننامه»، آزاد و سپید هستند و در کنار آنها چند غزل هم هست. چرا این فرم را حفظ نکردید و غزلها را حذف نکردید تا کتاب یکدست باشد؟
من با آن غزلها همان رفتاری را کردم که با شعر سپید و آزاد انجام دادهام. در واقع من چیزی خارج از آن فرمی که در ذهنم بوده عمل نکردهام. درست است که بعضی از این شعرها وقتی از این ساخت و از این فرم خارج میشوند، شاید غزل مستقلی باشند. کما اینکه شما میتوانید از شعرهای اخوان و نیما یوشیج هم تکههایی را خارج کنید و به عنوان شعری مستقل به آن نگاه بکنید. در این کتاب هم من سعی کردم با این غزلها مثل شعر سپید رفتار کنم و معتقدم این غزلها مثل شعر سپید شدهاند و در بافت کتاب قرار گرفتهاند.
نوشتن، جمعآوری و قرار دادن این شعرها در کنار هم وقت و انرژی زیادی از شما گرفته است؟
بله. شاید این حرف من مایه خودستایی و خودبینی باشد، اما واقعیت این است که این کتاب برای من خیلی ارزشمند است و روزی که این کتاب منتشر شد احساس کردم با این کتاب باری دیگر متولد شدم. حس خودم راجع به کتاب همین بود. البته مثل هر کتابی این کتاب را هم میشود اصلاح کرد و بهتر و زیباترش کرد، اما خودم از کتاب راضی هستم.
بسیاری از مخاطبان شعر و ادبیات با کتابها و شعرهای عاشورایی ارتباط نمیگیرند. واکنش مخاطب به کتاب شما چگونه بود؟
اتفاقاً این کتاب را برخلاف کتاب قبلی به خیلی از مخاطبهایی که شعرخوان هستند و حتی شعرخوان حرفهای نیستند هدیه دادم و واکنش خوبی گرفتم. یعنی این گونه نبود که نتوانند با کتاب ارتباط بگیرند، اما با این حال شعری که طرفدار دارد و مخاطب عام هم دنبالش هست، همان فضایی است که در هیئتهای ما طرفدار دارد. اما من معتقدم شاعر باید کار خودش را بکند. درست است مخاطب اهمیت دارد، اما وظیفه ما به عنوان شاعر این است که مخاطبمان را بالاتر از آن چیزی که هست ببریم، نه اینکه خودمان را پایین بیاوریم و مخاطب برای ما تصمیم بگیرد که چه بگوییم و نگوییم. نکته دیگر هم این است که کتاب خوب راه خودش را پیدا میکند. شاید دیر، ولی اگر کتاب کتاب خوبی باشد مخاطب را جذب میکند.
ظاهراً از مشورت بزرگان ادبیات آیینی کشور برای اصلاح و تکمیل کردن این کتاب استفاده کردهاید. این اتفاق چقدر به ارتقای کتاب و شعرهای آن کمک کرد؟
من آخر کتاب اسم این دوستان را آوردهام. خوشبختانه این کتاب به رؤیت تمام این دوستان از ابتدا تا انتها رسیده است. بعضی دوستان تشویق کردند یا توصیههای کوچکی داشتند، اما بعضی دوستان کل کتاب را خواندند و ایرادهای کتاب را برطرف کردند. مثلاً اگر من در بعضی از موضوعات دقت لازم را نکرده بودم آنها را گوشزد و مشکل را حل کردند. بعضی از اسامی که میبینید تنها شاعر نیستند بلکه پژوهشگر دینی هم هستند. این مشورتها خیلی کمککننده بود و توانست سطح فنی و کیفی کتاب را ارتقا دهد.
نظر شما