متأسفانه امسال خشکسالی در سرزمین ما بیداد میکند و بارش رحمت الهی کم شده است؛ مراتع و بیابانها به واسطه همین وضعیت، سوختهاند و مسئولان امر، به مردم هشدار میدهند که با صرفهجویی، مانع از جیرهبندی آب شوند. روایت بلای عدم نزول باران، حدیث امروز و دیروز نیست. انسانها در برهههای مختلف تاریخی گرفتار این بلا میشدند.
در این بین، اولیای الهی برای دفع این بلا، دست استغاثه به سوی پروردگار مهربان بلند میکردند و رفع این مشکل را از او میخواستند. روایتهای متعددی درباره اعجاز این دعاها وجود دارد که یکی از زیباترین و مستندترین آنها، مربوط به ولینعمت ما، حضرت علیبنموسیالرضا(ع) است.
این اتفاق در زمانی افتاد که آن حضرت در مرو به سر میبرد؛ یعنی بین سالهای ۲۰۱ تا ۲۰۳ قمری. روایت این معجزه آشکار را امام حسن عسکری(ع) از پدر بزرگوارشان امام هادی(ع) و ایشان از جوادالائمه(ع) نقل فرموده است؛ روایتی که به ما یادآوری میکند در سایهسار بارگاه چه امام مهربان و رئوفی قرار گرفتهایم و تذکرمان میدهد که «با کریمان کارها دشوار نیست».
جا دارد در این روزها، چه آنها که توفیق تشرف به حرم مطهر را پیدا میکنند و چه کسانی که از دور، دل به مهر امام مهربانیها میسپارند، از حجت خدا بخواهند که برای بارش باران رحمت در این سرزمین دعا کند، مانند دعایی که آن سال در مرو، دلهای مسلمانان را شاد کرد و ما امروز، به روایت شیخ صدوق در کتاب ارجمند «عیون اخبارالرضا(ع)» آن را برای شما خوبان نقل میکنیم.
موعد دوشنبه
شیخ صدوق در روایت خود آورده است که با آغاز ولایتعهدی امام رضا(ع)، بارش باران متوقف شد و بدخواهان و دشمنان امام(ع) در گوشه و کنار، به بدگویی مشغول شدند و آن وجود مقدس را سبب این اتفاق دانستند. مأمون و جمعی از اطرافیانش نزد امام رضا(ع) آمدند و گفتند: «دیگر باران نمیبارد و بیآبی بر همه جا حاکم شده است؛ آیا از خدا میخواهی که بر این مردم حاجتمند باران رحمت خود را بباراند؟» برخی معتقدند که مأمون، این اقدام را برای آن انجام داد که اگر در پی دعای حضرت بارانی نبارد، بتواند بهانهای برای طعنه به شخصیت ولی خدا پیدا کند، اما زهی خیال باطل! امام رضا(ع) با آرامش و صلابت فرمود: «بله، روز دوشنبه دعا خواهیم کرد.» آن روز، روز جمعه بود؛ هنگامی که دلیل دعای دوشنبه را از امام(ع) پرسیدند، فرمود: «شب گذشته رسولخدا(ص) و امیرمؤمنان(ع) را در خواب دیدم.
رسولخدا(ص) فرمود: پسرم! تا دوشنبه صبر کن و آنگاه با مردم به صحرا برو و از خداوند طلب باران کن، به راستی که خداوند باران رحمت خود را به مردم عطا میکند و آگاهی مردم را نسبت به مقام و جایگاه تو، افزایش میدهد».
آن دعای نافع
صبح روز دوشنبه، مردم به همراه امام(ع) از شهر مرو بیرون آمدند. هوا همچنان گرم و خشک بود. در میانه صحرا و جایی بیسایبان، برای ثامنالحجج(ع) منبری تدارک دیدند. آن حضرت بر فراز منبر قرار گرفت، دستهای مبارکش را به سوی آسمان بلند کرد و پس از حمد و ثنای خداوند، چنین دعا فرمود: «ای پروردگار من، تو حق ما اهلبیت را عظیم قرار دادی و این مردم نیز، چنان که تو امر فرمودی به ما متوسل شدند؛ آرزویشان فضل و رحمت تو و توقعشان دریافت احسان و نعمت توست.
پس آنها را بدون درنگ، با بارانی نافع سیراب فرما؛ بارانی که همه جا را فرا گیرد، در همه منازل نازل شود و ضرری به کسی نرساند». هنگامی که دعای حجت خدا به پایان رسید، ناگهان بادهای تُندی وزیدن گرفت و گرد و خاک فضا را پُر کرد. از دوردستها، ابرهای سیاهی ظاهر شدند که برخی از آنها به بالای سر مردم میرسیدند و عبور میکردند و امام(ع) میفرمود: «این ابر، سهم مردم فلان شهر است». تا اینکه پس از رسیدن یازدهمین توده ابر، ثامنالحجج(ع) رو به مردم کرد و گفت: «مردم! این ابر را خداوند برای شما فرستاد. شکر کنید که فضل و بخشش او بر شما بسیار است. به خانههای خود بروید تا باران بر شما نازل شود و پیش از آنکه به خانههای خود برسید، باران نخواهد بارید. سپس به خیر و خوشی، باران رحمت نازل خواهد شد».
شکر نعمت، نعمتت افزون کند
با دستور امام(ع)، مردم روانه خانههای خود شدند. هنوز لحظاتی از ورود آنها به منازلشان نگذشته بود که باران، شهر را در بر گرفت و آنقدر بارید که چشمهها جاری و چاههای آب، پر شد. شیخ صدوق مینویسد که مردم یکصدا فریاد میزدند: «هنیئاً لِوَلَدِ رَسولِالله کَراماتُ اللهِ عَزَّوَجلَّ»؛ گوارا باد بر فرزند رسول خدا(ص) کرامات و مقامی که پروردگار به او ارزانی کرد. پس از آن، اهالی شهر برای عرض تشکر به خدمت ثامنالحجج(ع) شرفیاب شدند. امام(ع) با مهربانی، مردم را مورد تفقد قرار داد و فرمود: «مردم! از خدا بترسید و با نافرمانی او، خود را از دریای رحمتش محروم نکنید و نعمتهای او را با اطاعت فرمانش و شکرگزاری نعمتهای بیشمارش، دائمی و افزون کنید».
نظر شما