به گزارش قدس آنلاین، مهدی کریمی از تهیهکنندگان قدیمی سینماست که تولید فیلمهای مطرحی همچون «آژانس شیشهای»، « رنگ خدا»، «پاداش»، «روبان قرمز» و «مهر مادری» را در کارنامه خود دارد. او که پروژه سینمایی «چ» به کارگرانی ابراهیم حاتمیکیا را نیز انجام داد، در چند سال گذشته حضوری در عرصه ساخت و تولید نداشته، اما اخیرا برای نمایش فیلمی به نام «عروس غریبه» به کارگردانی محمد سلیمانی در سامانههای نمایش درخواستی (VOD) درخواست پروانه داده است.
وی همچنین به تازگی برای گرفتن مجوز پخش فیلم «از رییس جمهور پاداش نگیرید» در VODها اقدام کرد و پروانه هم گرفت. این فیلم به کارگردانی کمال تبریزی با نام قبلی «پاداش» در اواخر دهه ۸۰ ساخته شد که پس از رفع توقیف هفت ساله با نام جدیدش به اکران عمومی محدودی درآمد.
این تهیهکننده سینما به بهانه صدور مجوز نمایش خانگی «از رییس جمهور پاداش نگیرید»، از اتفاقهایی که بر این فیلم گذشت یاد کرد و همچنین درباره برخی دغدغههای خود از وضعیت امروز سینما سخن گفت.
هر سال دریغ از پارسال!
کریمی ابتدا درباره اینکه آیا پیگیریهای جدیدی انجام نداده که دستکم برای نمایش خانگی فیلم «از رییس جمهور...» نسخه سانسور نشده با نام «پاداش» مجوز بگیرد؟ بیان کرد: این فیلم حدود هفت سال در توقیف به سر برد و هنگام اکران پس از اصلاحاتی که به آن دچار شد، نامش را هم تغییر دادیم و اکنون با همان مشخصاتی که اکران شد مجوز پخش در شبکه نمایش خانگی را دریافت کرده است. البته باید افسوس خورد و گفت که هر سال دریغ از پارسال! ما چند سال قبل یک بار برای این فیلم اقدام کردیم، چون این پروژه با مدت زمان دویست دقیقهایی تولید شده و تصمیم داشتیم به صورت مینی سریال برای پخش در شبکه نمایش خانگی استفاده شود، اما ترجیح دادند با یک نگاه محافظهکارانه وارد چنین بحثهایی نشوند؛ آن هم به این دلیل که هرسال شرایط بدتر میشد. بنابراین تصمیم گرفتیم شرایط محدود فعلی را از دست ندهیم و برای شبکه نمایش خانگی مجوز بگیریم که فیلم دیده شود تا از این طریق شاید بخشی از حق فیلم ادا شود.
وی افزود: البته در این مورد نکتهای وجود دارد و من تمایل دارم اگر لازم شد بررسیها یا گفتوگوهای دقیقتری درباره آن صورت گیرد. آن نکته هم این است که سینما در دهه اول انقلاب با یک حرکت رو به جلو و جرأت و جسارت انتقادی متعهدانه در جامعه اثربخشتر بود تا در دهههای بعد که به دلایل مختلف سیاسی و دسته بندیهای جناحی این جرأت و جسارت را از محصولات سینمایی گرفتند و الان دیگر تقریباً کار به جایی رسیده که اگر بخواهید قصه یا بخشی از تاریخ معاصر را روایت کنید باید از یک داستان بیمکان و زمان صحبت کنید تا به کسی برنخورد. اگر بخواهید ناهنجاریهای جامعه را در قالب فیلم برای تذکر و اصلاح جامعه منعکس کنید، تهمتها و انگهایی به شما میزنند که جرأتِ ادامه این دیدگاه را از شما بگیرند. سعی ما در «پاداش» که اواخر دهه ۸۰ ساخته شد بر این بود تا با نمایش وضعیت فساد و ریا و تظاهر و دورویی وچاپلوسی بخشی از حاکمیت و جامعه که به سمت همهگیری میرفت را متذکر شویم، همان وقایع تلخی که در دهه ۹۰ بروز و عینیت حداکثری پیدا کرد. آسیبهای این وضعیت را بیش از همه مردم دیدند چون مدیران و بردههای زر و زور زندگی دنیایی خود را با تغییر جناح چپ و راست حفظ کردند، اما بخش کثیری از جامعه در زندگی اجتماعی و روزانه خود نمیتوانند رنگ عوض کنند.
او ادامه داد: متاسفانه آن اثربخشی و پیشگیریای که فیلمهایی مثل «پاداش» میتوانستند یا میتوانند برای جریان حاکمیتی داشته باشند ایجاد نشد زیرا برخی از افرادی که این فیلمها را قضاوت میکنند خودشان در دل این ناهنجاریها هستند، خودشان آدمهای ریاکاری بودند و میخواستند به آدمهایی که منتقد ریاکاری هستند مجوز دهند در حالی که بعدها پروندههایی از آنها بیرون آمد یا گرفتاریهای عجیب و غریبی برملا شد که شاید هشدار آن در فیلم «پاداش» با زبان طنز داده شده بود.
سانسورهای «پاداش» چه بود؟
کریمی در پاسخ به اینکه آیا مصداقی به خاطر میآورد که چه نکاتی را برای سانسور فیلم مطرح کرده بودند، گفت: مهمترین نکته تلقی شخصی آنها از بحثهای اعتقادی و دستهبندیها بود. مثلا میگفتند مگر مدیر حکومت میتواند اینقدر دچار فساد باشد؟ یا اینکه مگر این همه آدم ریاکار داریم؟ پس آدم سالم جامعه کجاست؟ ولی دیدیم که نتیجه چه شد! من نمیخواهم به عنوان کسی که بر سر این موضوعها جدل داشته، از آنچه در این چند سال رخ داده خوشحال باشم اما واقعیت این است که فیلمنامه «پاداش» که سال ۱۳۸۶ ساخته شد، سال ۱۳۷۹ توسط آقای رضا مقصودی نوشته شده بود و بعد آقای محمد رحمانیان هم اضافه شدند، درواقع این پیشبینی که جامعه به چه سمتی حرکت میکند، از اواخر دهه هفتاد انجام شده بود. اینکه ما خود را با چهره و یقه و پیراهن بعضی افراد گول بزنیم و برهمین اساس فکر کنیم آنها افراد سالم و موجه و دلسوز آینده جامعه هستند، آخرش همین میشود که اصول و مبانی انقلاب را به عنوان یک انقلابِ انسانساز کنار گذاشتهایم و فقط همدیگر را به زمین میزنیم و چنان غرق کیفِ و کوکِ دنیا میشویم که درد مردم را از یاد میبریم. اینها نمادها و نشانههای بسیار روشنی در فیلم «پاداش» بود و ای کاش اجازه میدادند با همان زبان صریح خودش در اواخر دهه هشتاد دیده میشد. در این فیلم نشان دادیم که چطور آداب، سنن و اعتقادات و مکانهای مقدس ما با مُشتی آدم مقدسمآب مورد سوء استفاده قرار گرفته است. اگر بخشی از مردم در دهه اخیر دچار یک نوع بیخیالی و کم توجهی نسبت به امور اجتماعی و مذهبی و ملی خود شدهاند به همین دلیل است که ما شعور را ندیده گرفتیم و شعار را بالا بردیم.
مدیران متظاهر گذشته نتیجه تصمیمات غلط خود را امروز در ولنگاری موجود برداشت میکنند
این گفتوگو در بخشی دیگر با اشاره به نام فیلمهای معروف و ماندگاری که کریمی آنها را تهیه کرده ادامه داشت ولی او پیش از ادامه صحبت و طرح سوال، با نوعی افسوس و ابراز تاسف از عدم توالی تولید این فیلمها یاد کرد و در پاسخ به اینکه آیا از ساخت این فیلمها ناراحت است؟ گفت: از نتایج کارها افتخار همکاری با همه دوستان که به هیچ وجه ناراحت نیستم و جای خرسندی است که این فیلمها زمینه ترقی فکری و حرفهایی عوامل و مخاطبان سینما شدند تا اندیشه و دغدغه خود و نیاز مخاطب فهیم سینما را ادامه دهند. این باعث افتخار است که از عوامل فیلم « رنگ خدا»، «آژانس شیشهای»، «روبان قرمز» و همینطور کارهای دیگر، دوستان کارآمد و حرفهای مشغول کار هستند که آن موقع بیشتر دستیار بودند و الان خوشبختانه به بالاترین سطح حوزه کاری خود رسیدند. برای بنده بسیار باعث افتخار است و از دیدن کارهایشان خوشحال میشوم، اما کُند کردن آن نگاه و اندیشهای که باور دارد سینما و هنر میتوانند اصلاحگر جامعه باشند ناراحتکننده است. اگر محتوای فیلمها یا پهنای نمایشی سینما را نگاه کنیم میبینیم که این آثار جامعه را به کدام سمت میبرند. به نظرم ما در سینما به عنوان یک رسانه فراگیر و بدون مرز در حوزه توسعهی فکری و اجتماعیِ مردم پسرفت کردهایم چون با توجه به امکانات موجود و دسترسیهای فنیِ بیشتر، هنوز که هنوز است تعداد آثار کیفیمان در یک سال فقط به تعداد انگشتان یک دست میرسد. این حیف است بویژه وقتی به یاد بیاوریم زمانی که امکانات نبود هم همین وضعیت را داشتیم. حالا چطور وقتی که امکانات هست باید باز هم همان شرایط را داشته باشیم؟ با آمارهای عوام فریبانه جشنها و مهمانیهای خصوصی برای دوره مدیریت خود نمیشود کارنامه مقبول و ماندگاری درست کرد! جامعه همچون آینه نتیجه تصمیمات و کردار شما را منعکس خواهد کرد. مدیران متظاهر گذشته که حداکثر رفتارهای متحجرانه در حوزه کارهای فرهنگی داشتند نتیجه تصمیمات غلط خود را امروز در ولنگاری موجود برداشت میکنند.
عذرخواهی میکنم اگر باعث ورود آدمهای بدلی به سینما شدم
کریمی با بیان اینکه «الان محدودیتها برای کارهای ارزشمند و فهیم است ولی برای هر فیلم "نان داغ، کباب داغ"، هم سرمایهگذار هست و هم حمایتگر» اظهار کرد: نهادهای حاکمیتی را نگاه کنید! ببینید خروجی آنها با هزینههای کلان چیست. برخی از ایشان هم با شعار صیانت از بیتالمال به سمت کاسبی رفتند. بودجههای عمومی کشور را هزینه پروژههایی کردند که بعضاً ممکن است حتی خودشان خجالت بکشند آنها را نمایش دهند. من نمیگویم در این مسیر خطا وجود ندارد، بنده هم در انتخابهایم خطا دارم و هر مدیری که در حوزه فرهنگ و هنر کار میکند باید ضریب خطایی را برای او در نظر گرفت، چون جنس خلق کار فرهنگی و هنری این آسیبها را در خود دارد؛ یعنی اگر قرار باشد هر چه مینویسیم یا میسازیم درجه یک باشد پس چرا بعد از این همه سال با ظهور و حضور اساتید شاعر و الگوهای شعری مثل حافظ و سعدی هم ردیف دیوان ماندگار ایشان نداریم؟ عرصه پهناور فرهنگ با محدودیت و دخل و تصرف توسط افکار افراد متحجر کنترل و هدایت نمیشود، اینجا آگاهی بخشی و تکثرگرایی و تضارب اندیشهها اثر گذارند.
وی با اشاره به اینکه «کارهای شایسته زیاد انجام شده اما اثرگذاری و ماندگاری چیز دیگری است» ادامه داد: بنابراین در آنجا که پرسیدید آیا از ساخت آن فیلمها ناراحت هستم، تاکید میکنم که درباره آن بخشِ صادقانهاش که توضیح دادم اصلا ناراحتی ندارم اما بابت اینکه شاید از طریق آن فیلمها چند آدم بدلی و بیمایه و مدعی وارد سینما شدند عذرخواهی میکنم.
از شعارهای انحرافی تا آقایانی که یک شبه تصمیمگیر حوزههای تخصصی سینما شدند
کریمی در پاسخ به اینکه آیا این حس و حالش بیشتر به ماجراها و حاشیههای فیلم «چ» بر میگردد؟ گفت: خیر، بحثم کلی است، یعنی آنجایی است که سینما از حوزه اندیشه و تعهد و وظیفه شناسی فاصله میگیرد و به سمت ریاکاری میرود و افرادی، به صورت مصنوعی یا پرورشی یا رانتی قدرت پیدا میکنند و بعد همانها داعیهدار انحراف سینما میشوند. اگر تاریخچه دو دهه اخیر سینما را نگاه کنید متوجه میشوید که یک زمانی تهیهکنندگی در سینما آداب و شرایطی داشت. از یک جایی به بعد قدرت سرمایه در تهیهکنندگی، عدم حمایتهای واقعی در حوزه تولید و نفوذ صاحبان سرمایه، تولید فیلم را به سمتی دیگر کشاند. البته من بحثهایی مثل پولشویی را ندیده میگیرم چون خدا را شکر آنقدر اقتصاد جمهوری اسلامی قوی و گسترده است که فکر میکنم سینما در صف پولشویی از آخر هم عقبتر باشد و آنقدر امور دیگری هست که اصلاً به سینما نمیرسد! اینها شعارهای انحرافی و آدرسهای غلط است که دزدان واقعی برای انحراف افکار عمومی جار میزنند. من آن بخشهایی را میگویم که بودجه چند ده میلیاردی هزینه کارهایی شد که نه تنها درآمد نداشت بلکه کوچکترین نقشی هم در رشد فکر مردم به جا نگذاشت و فقط بهانهای برای بزرگتر شدن و انتفاع بعضی آقایان شد که معلوم نیست چگونه ناگهانی و یک شبه صاحب تجربه شدند و در حوزههای تخصصی سینما با لابیگری تصمیمگیر شدند. البته پوشیده نیست چون وجود و نفوذ آنها در این سینما میتوانست برای دیگران فایدههای تبلیعاتی داشته باشد.
وی افزود: آنچه بنده در سینما انجام دادم نتیجه کار دلسوزانه و گروهی بوده و جالب است که در اتاق مدیریت سینما تابلویی است از فیلمهای برتر سینمای بعد از انقلاب که حداقل در سه مورد افتخار تهیهکنندگی آنها را داشتهام؛ آن وقت دو دهه است که علیرغم پیگیریها و تقاضاها فقط چند جلسه کوتاه توانستهام با مدیر مربوطه که در این سالها برسر کار بودند داشته باشم یا اینکه بارها پشت درِ اتاق جوانهایی نشستم که ماهها باید خندههای آنها را ببینیم و سرِکار باشیم و آخر هم برای جواب اولیه یک درخواست آنقدر معطل بمانیم تا بعد از ۶ ماه و یک سال خودمان خسته شویم و موضوع را رها کنیم. اگر شعار یا توصیه رهبری به عنوان جوانگرایی نصبالعین آنها شده لطفاً رزومه مدیران جوان را هم منتشر کنند تا ببینیم هر کدام داماد و خواهرزاده و برادرزاده کیست!
کپیهای بیخاصیت از فیلمهای دسته دوم قبل از انقلاب جولان میدهند
این تهیهکننده سینما در پاسخ به اینکه آیا همه این مسائلی که مطرح کرد، سبب شده در این چند سال فیلمی را در سینما تولید نکند؟ گفت: به هر حال اینها بیتاثیر نبوده ولی بیکار هم نیستم. ان شاءالله در آینده به ثمر مینشیند. راستش اوایل که فیلم میساختیم مرارت و سختی زمان خودش را داشت، ولی به نظرم جای شکرش باقی بود چون دوندگیها به ثمر مینشست. الان دورهی کاسبی به اسم سینماست نه دورهِ اندیشهورزی و فرهنگسازی در سینما، دلیلش هم این است که داعیهدار پروژههای سینمایی، ویترین و بازیگران در سینما شدهاند و نه حتی کارگردانها. بخش افسوسبرانگیز آن هم این است که صاحبان فکر و اندیشه یعنی نویسندههای سینمایی مهجورند وکار به جایی رسیده که ایدهی ذهن یک بازیگر ممکن است خیلی سریعتر به فیلم تبدیل شود و فیلمنامهای که فیلمنامهنویسان سینما برای آن زحمت کشیدند و برای برگ برگ قصه خود تحقیق و پژوهش کردند به تولید نمیرسد. تصمیمگیریها در پلتفرمها و جریانهای نمایشی آنقدر انحصاری شده که ناگهان میبینید یک کاری از ایده تا تولید ۶ ماه هم زمان نبرده ولی از آن طرف یک اثر ۶ سال معطل یک مجوز میماند تا به اجرا برسد. اینها همه تناقضهایی است که پر از حرف و مسئله هستند. کپی بیخاصیت و ضعیف از فیلمهای دسته دوم قبل از انقلاب جولان میدهد.
چرا ضرورت کاری خانه سینما معیشت اعضایش شده است؟
وی خاطرنشان کرد: البته هیچ کدام اینها لاینحل نیستند ولی جای سوال است که چرا خانه سینما هم در این چند سال اخیر - مشکلات دو سال اخیر کرونا را کنار میگذارم - اولین ضرورت کاریاش باید فقط معیشت اهالی سینما باشد؟ آیا درآمد این سینما رشد نکرده؟ بازار آن وسیعتر نشده؟ چرا مشکلات آن نسبت به قبل بیشتر شده است؟ بنده معتقدم دلیلش این است که نگاههای انحصاری و رانتی در آن زیاد شده، یعنی عدالت و انصاف از تولید و حمایت در تولید فاصله گرفته است. در کنار اینها جای افسوس بسیار برای سهم فرهنگ در بودجه کلان کشور است! بودجه کل وزارت ارشاد به یک درصد بودجه کشور هم نمیرسد و آن وقت آنقدر در آن دعوا ایجاد کردهاند که کسی از آن راضی بیرون نمیآید و از آن طرف میخواهند به همت همین بودجهی کمتر از یک درصد، مسائل کل فضای فرهنگی کشور هم حل شود. این مهم نشدنی است.
کاسبیای که شبکه نمایش خانگی را به زمین گرم زد
مهدی کریمی در بخشی دیگر با اشاره به اتفاقات تلخ و شیرینی که در سینما بر اثر کرونا رخ داده و اینکه رونق شبکه نمایش خانگی باعث خوشحالی بود اما حالا همان شبکه برای سینما میتواند آسیب زننده باشد، اظهار کرد: یک دهه قبل مثل همین اتفاق برای رسانههای خانگی در بخش DVD رخ داد. درواقع زمانی که شبکه نمایش خانگی دچار تغییر و تحول شد دسترسیها هم بیشتر شد، توزیع و تکثیر بالا رفت، برنامهها و فیلمها در تیراژهای میلیونی تکثیر میشدند تا جایی که رایت یک فیلم را بیش از یک میلیارد تومان میخریدند ولی ناگهان آدمهای فرصت طلب و کاسبی ظهور کردند و به سمت تِلهفیلمهای فلهای رفتند. آنها فیلمهایی را ساختند که در مدت ۱۰ روز با یکسری بازیگر خاص ساخته میشد و همینها شبکه نمایش خانگی را به زمین گرم زدند؛ یعنی کاری کردند که آن اعتماد و عادتِ شکل گرفته در جامعه، بخاطر تولید کارهای بیکیفیت و بیمحتوا از بین رفت. از یک سو مردم بابت خرید این آثار متضرر و ناراضی بودند و پولشان را برباد رفته میدیدند و از سوی دیگر این اتفاق چنان بر شرایط کار تاثیر گذاشت که رایت فیلمها را حتی ۵۰ میلیون تومان هم به سختی میشد فروخت و آثار را با تیراژ بیش از ۶۰ هزار عدد هم نمیتوانستید در بازار توزیع کنید. حال نکته اصلی اینجاست که مدیران و مسئولان این آفت را قبلاً یک بار تجربه کرده و دیدهاند که دودش چطور به چشم جامعه رفت. الان چه کار میکنند؟
او تاکید کرد: از نظر من این کار غلطی است که سلیقه شبکه نمایش خانگی را زیر قضاوت و سلیقه تلویزیون ببریم. همین الان ببینید! تلویزیون چند کانال دارد؟ آیا نباید به حد و اندازه خودش برای جذب مخاطب فکر کند و قانع باشد؟ چرا دست و دلش میلرزد که سریال در شبکه نمایش خانگی مخاطب بالایی گرفته و حالا چون باید پاسخگوی محصولات کم کیفیت خود باشد، نمیتواند با ظاهر دلسوزی و با کنترل سلیقه مردم آن را زیر پوشش خود بیاورد تا از فیلتر خودش رد شود. بگذریم که در مجلس هم عدهای به دلایلی مینشینند و به نفع ایشان مصوبه تنظیم میکنند، اما بررسی نمیکنند که جامعه با این روش در شرایط تک صدایی به کجا خواهد رفت. انحصار و رانت از عوامل اصلی فساد و زیادهخواهی است.
قدرت وزارت ارشاد در دهه چهارم انقلاب به اندازه یکی از ادارههای صدا و سیما شده
وی گفت: عجیب است به جای اینکه قدرت حقوقی وزارت ارشاد در دهه چهارم انقلاب رشد کرده باشد، کاری کردهاند که قدرتش به اندازه یکی از ادارات زیر مجموعه صداوسیما است، چون اگر حرف این رسانه را گوش ندهد تریبون ندارد، گفتگوهایشان پخش نمیشود و دیده نمیشوند؛ یعنی به جای اینکه ما مشکل تلویزیون را در تولید محتوا جستجو و حل کنیم، میگوییم ابتدا رقبایی که از ما جلوتر هستند را پایین بکشیم، آن هم با شعار دلسوزی و انگ ابتذال! در حالی که بعضی محصولات و تولیدات تلویزیون در این چند سال اخیر که میبینید، آن هم با هزینههایی که برایشان شده، خجالتآور و بی مخاطب هستند. صداوسیما همه چیز را در اختیار دارد؛ از کارشناسان متعهد و تحصیلکرده تا منابع مالی و امکانات فنی پخش سراسری و انحصاری و آن وقت نتیجهاش این است که بیتوجه به جایگاه و اثربخشی بالای خود، به نام ساترا و ... روی محتوای شبکه نمایش خانگی و پلتفرمهای خصوصی نظر میدهند و قصد دارند محتوای آنها را زیر نظر و سلیقهایی خاص دربیاورند. متاسفانه این کار را کردند ولی مطمئن باشید به زودی مسیر دیگری باز میشود و آن اندیشه و کارهایی که از نظر بعضی از این آقایان دور است از جاهای دیگر بیرون میزند، آن وقت باید حسرت بخوریم که چرا این رفتار را کردیم!؟ تحولات اجتماعی زودگذر امروز نیازی به خلق آثار مطول ندارد، یک کلیپ چند ثانیهای در ایجاد انگیزه موافق و مخالف اثرگذاری حداکثری دارد و رفتار منفعلانه و انحصاری در حوزههای فکری موجبات آسیبهای بیشتری را فراهم میکند.
خدا نیامرزد آن کسی که برخی کارمندان تلویزیون را به سینما آورد و مدیر کرد
کریمی با اشارهای دوباره به ضعیف شدن جایگاه سینما اضافه کرد: آقایان! پرونده محصولات اثربخش سینمایی در حوزه داخلی و بینالمللی هنوز قابل اعتنا و دفاع است، هنوز توفیق رسانه نمایشی در افکارعمومی ما از سینماست. عذرخواهی میکنم از گفتن این جمله، اما خدا نیامرزد آن کسی که برخی کارمندان تلویزیون را به سینما آورد و مدیر کرد، لطمهای که وزارت ارشاد از این بابت خورد بخاطر اندیشه محافظهکارانه و کارمندی ایشان بود که داخل حوزه سینما پررنگ شد. تاریخ پرافتخار چهل ساله حضور ملی و بین المللی سینمای انقلاب اسلامی پیش روی ماست لطفا قدرشناس باشیم.
او در بخش پایانی این مصاحبه به کم لطفیهایی که در زمان ساخت فیلم «چ» با حذف نامش از عنوان تهیهکنندگی به وجود آمده بود اشاره و اظهار کرد که برای دفاع از ساحت تهیهکنندگی این موضوع را در شورای عالی داوری خانه سینما دنبال کرد و حرف و خواستهاش هم تایید شد.
وی با تاکید براینکه برایش لذتبخش بود که تجربه «چ» به نسبت کارهای مشابه قابل دفاعتر از آب درآمد، ادامه داد: خود را فریب نمیدهم اما حاضرم با هر عزیزی در این حوزه، اگر نقد و نظری داشت صحبت کنم چون یک فیلم - شخصیتی به دور از ریاکاری و تظاهر با توان جذب حداکثر مخاطب و با کیفیت کاملا حرفهای و دقیق و تخصصی با یک بودجه منطقی تولید شد. اگر پروژههایی که در همان سازمان و جاهای دیگر قبل و بعد از «چ» شکل گرفتند را در ترازو بگذارند و مقایسه کنند، ما با همت جمعی کاری قابل دفاع انجام دادیم. مهمترین نکته در این بحثها ارزشگذاری و آسیبشناسی است تا کار بعدی کم اشتباهتر باشد، اما متاسفانه در حال حاضر با تقلید کورکورانه و شعاری، تجربههای ناموفقی داریم که آنها را در منظر عمومی یا در آمار و ارقام موفق جلوه دادهایم. این کار آنقدر انجام شده که ملاک ارزش بیاعتبار شده و از بین رفته است.
مدیر سینما با جرأت و مسئولیتپذیر باشد
به گفته کریمی «متاسفانه دخالتها، مدیریتها و لابیگریهای پنهان اجازه جولان و هدفگذاری به مدیران نمیدهند. الان تجربه اشتباهی است که به بهانه مبارزه با فساد یا ایجاد تحول مجدد به سمت مدیریت گلخانهای برویم. مدیریت گلخانهای یعنی عقل کل پنهان در پشت مدیر اجرایی که کارها را فقط میگرداند. باید در حوزه تصمیمگیری سینما فردی باجرأت و مسئولیت پذیر باشد. جرأت این است که وقتی ارشاد متولی اصلی صدور مجوز است اجازه دخالت به نهاد دیگری را در آن حوزه ندهد و اگر تصمیم غلطی هم میگیرد جوابگو باشد. الان در چند دهه اخیر بارها پیش آمده که مجوزهایی صادر شده و خیلی راحت مسکوت ماندهاند.»
او یاداور شد: در دولت دهم برای فیلمهای توقیفی یک مصوبه گذاشتند مبنی بر اینکه پول آنها را بدهند و فیلم را آرشیو کنند. آن زمان فیلم بنده همین «پاداش» توقیف شده بود و یکی از آن پیشنهاد گیرندگان بودم. جواب ما به دوستان این بود که فیلم را ساختیم تا دیده شود، پای ضرر آن هم ایستادیم و چوبش را خوردیم. فیلم هفت سال به دلایل نامعلوم توقیف ماند. بنابراین از هر عزیزی که در این حوزه کاری از دستش بر میآید توقع داریم که از خطاها و اشتباهات چشمپوشی نکند، روی حضور آدمهای متظاهر و بدلی در سینما حساب نکند، این افراد را بیخودی بزرگ نکند، کسانی که سواد کار هنری را ندارند مشاور و امین یک قوه خاص نکنند، ما سرباز در میدان تولید هستیم و اگر از همین زاویه حداقلی حرف میزنیم از سر دلسوزی برای پایدار ماندن پرچم سینما با اقتدار و قوت است.
منبع: ایسنا
انتهای خبر/
نظر شما