تحولات منطقه

۲۴ مهر ۱۴۰۰ - ۱۵:۴۶
کد خبر: ۷۷۳۱۶۸

​​​​​شهید عطاءالله اشرفی اصفهانی عالمی مجاهد، پارسا، زاهد و ساده زیست بود که وجودش عطایی برای انقلاب بود.

عطایی برای انقلاب
زمان مطالعه: ۱۲ دقیقه

شهید عطاءالله اشرفی اصفهانی عالمی مجاهد، پارسا، زاهد و ساده زیست بود که وجودش عطایی بود برای انقلاب، چراکه شجره طیبه ۸۰ ساله عمر ایشان همواره ثمرات فراوانی برای اسلام و انقلاب اسلامی به همراه داشت و ایشان در راه تحقق انقلاب اسلامی و پس از شکل گیری آن در حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب از هیچ تلاش و کوششی دریغ ننمود.

ولادت و تحصیل

شهید محراب آیه الله اشرفی قدس سره در شعبان المعظم ۱۳۲۲ هجری قمری برابر با ۱۲۸۱ شمسی در سده (خمینی شهر) اصفهان در خانواده‌ای روحانی و عالم متولد گردید. وی فرزند مرحوم حجه الاسلام و المسلمین میرزا اسدالله، نوه مرحوم حجه الاسلام میرزا محمدجعفر از علمای معروف سده بود. جد اعلای ایشان از علمای جبل عامل بوده اند. مادر ایشان از سادات و علویات معروف اصفهان از خانواده مؤیدی از سادات صحیح النسب بود.

شهید اشرفی تحصیلات ابتدایی و مقدماتی را در سده (خمینی شهر) نزد مرحوم سید مصطفی تلمذ کرد. استعداد فراوان و حافظه قوی داشت - طوری که کتاب نصاب الصبیان را در نه سالگی از حفظ می‌دانست. در سن دوازده سالگی برای ادامه تحصیل راهی اصفهان شد و طی قریب ده سال، دروس ادبیات و سطح فقه و اصول، همچنین یک دوره درس خارج اصول را در محضر اساتید بنام این شهر آموخت.

عطایی برای انقلاب

بعضی اساتید معروف ایشان در شهر اصفهان عبارت بودند از: مرحوم آیه الله سیدمهدی درچه‌ای برادر مرحوم آیه الله سیدمحمدباقر درچه ای، استاد بزرگ مرحوم آیه الله بروجردی، مرحوم آیه الله سیدمحمد نجف آبادی، مرحوم فشارکی، مرحوم مدرس.

شهید اشرفی دوران طلبگی خود را با نهایت عسرت و مشقت اقتصادی گذراند. در مدت ده سالی که در حوزه اصفهان بود در هفته با دو قران گذران معاش می‌کرد و هر هفته طول راه میان اصفهان و زادگاهش را که دوازده کیلومتر است، پیاده می‌پیمود. خود می‌فرمود (دوشنبه خوراکم تمام می‌شد، سه شنبه دو ریال پولم را خرج می‌کردم، چهارشنبه را که آخرین روز تحصیل بود بدون پول و غذا می‌گذراندم).

عزیمت به شهر مقدس قم

شهید محراب در سن بیست سالگی برای ادامه تحصیل و نیل به مقامات عالیه علمی و درجه اجتهاد در سال ۱۳۴۳ هجری قمری رهسپار قم گردید.

مدت بیست سال متوالی از عمر خود را بطور مجرد در همین حجره گذراند. در تمام طول مدت بیست و سه ساله اقامت در قم تنها سه یا چهار ماه با خانواده بود و بقیه این سنوات را تنها و مجرد به سرآورد. علت تنهایی ایشان در این مدت طولانی، تنگدستی و فشار زندگی بود که حتی توانایی اجاره کردن یک اتاق را نداشت. زیرا ورود او به قم در زمان حیات مرحوم آیه الله حائری، مؤسس حوزه علمیه قم بود و ایشان به طلاب جدیدالورود شهریه نمی‌دادند، یعنی اوضاع طوری نبود که بتوانند بدهند.

پس از فوت آیه الله حائری و ریاست مراجع و آیات ثلاث (مرحوم آیه الله خوانساری و آیه الله حجت و آیه الله صدر) هم به علت شهریه مختصری که می‌دادند، ایشان نمی‌توانست خانواده خود را به قم بیاورد. در این زمان، ماهانه فقط حدود هشت تومان شهریه دریافت می‌کردند. پس از ورود مرحوم آیه الله بروجردی قدس سره به قم نیز که شهریه طلاب فاضل و متاهل به مبلغ چهل و پنج تومان رسید، باز هم این مبلغ حتی زندگی پانزده روز یک خانواده را تامین نمی‌کرد. روی این جهت، آیه الله اشرفی بطور مجرد در مدرسه فیضیه قم زندگی می‌کردند و هر چند ماه، چند روزی جهت دیدار فرزندان و خانواده خود به اصفهان می‌رفتند.

شهید آیه الله اشرفی تقریبأ یک سال در جلسه درس مرحوم آیه الله حائری قدس سره شرکت داشته اند و پس از مرحوم آیه الله حائری، چند سالی از محضر آیات ثلاث (مرحوم آیه الله حجت کوه کمره ای، مرحوم آیه الله حاج سید محمدتقی خوانساری، مرحوم آیه الله سید صدرالدین صدر) بهره‌مند شده اند. بیشتر مطالب درس این سه بزرگوار را نوشته اند که اکثر جزوات فقه و اصول درس آقایان موجود است.

هجرت برای تبلیغ دین به کرمانشاه

آیت‌الله اشرفی اصفهانی پس از گذراندن تحصیلات عالیه وکسب درجه اجتهاد در حوزه علمیه قم بنا به دستور مرجع بزرگ جهان شیعه، " آیت‌الله العظمی بروجردی" جهت تبلیغ و نشر معارف و احکام دین و تقویت بنیه دینی مردم به استان کرمانشاه هجرت کرد این درحالی بود که رژیم طاغوت به روحانیان و سخنرانی‌های روحانیون، بسیار حساس بود، اما این شهید با شجاعت فراوان، همچون دیگر انقلابیون مسایل سیاسی روز را برای آگاهی مردم بازگو می‌کرد.

فعالیت‌های سیاسی پیش از انقلاب

وی در مدت اقامت در کرمانشاه و استان‌های غربی نقش بی نظیری در مبارزه با رژیم و حمایت از نهضت امام خمینی (ره) ایفا کرد و در سخنرانی‌های خود مطالب انقلابی زیادی مطرح می‌کرد و در زمان شروع نهضت اسلامی در ۱۳۴۲ خورشیدی با تمام توان و به طور جدی در خدمت نهضت امام خمینی (ره) بود.

در جریان دستگیری امام (ره) در سال ۴۲، وی با دعوت از فعالان سیاسی، رژیم را تحت فشار قرار می‌داد و به مراجع بزرگ قم گفته بود: امروز روزی نیست که ما بخواهیم در مقابل این رژیم جنایت کار سکوت کنیم. ما نباید در ارتباط با دستگیری امام (ره) آرام بنشینیم، به همین دلیل بارها به علت فعالیت‌های مبارزاتی از طرف ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) به تبعید و زندان تهدید شد.

با اوج‌گیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت "امام خمینی (ره) " شهید اشرفی با پایه‌گذاری حرکت‌های وسیع در کرمانشاه در این مسیر گام‌های موثری برداشت که در این میان می‌توان به دعوت و صدور اطلاعیه به منظور شهادت "آیت‌الله حاج سید مصطفی خمینی" در مسجد آیت‌الله بروجردی اشاره داشت که این حرکت جرقه‌-ای در جهت شعله‌ور شدن یک آتش عظیم در این منطقه بود.

پس از درگذشت آیت‌الله بروجردی، اهالی غرب کشور را به تقلید از امام خمینی تشویق کردند. وی از آن ایام چنین یاد می‌کنند: «اینجانب بر حسب تشخیص خود و تفحّصی هم که از شخصیت‌های بزرگ علمی نجف اشرف و حوزه علمیه قم نمودم، حضرت امام خمینی را شایسته برای مقام مقدس مرجعیت معرفی نمودم و عامه مردم را در امر تقلید به سوی ایشان سوق دادم که این موضوع، با مخالفت و کارشکنی بعضی‌ها رو به رو شد و همچنین تهدید ساواک به تبعید بنده را در پی داشت».

پس از پیروزی انقلاب در سنگر نماز جمعه

یکی از عوامل مهمی که در ثبات و تداوم انقلاب اسلامی، نقش ارزنده‌ای داشت نماز سیاسی ـ عبادی جمعه بود. شهید محراب، آیت اللّه اشرفی اصفهانی از جمله رادمردانی است که به فرمان امام خمینی (ره) به امامت نماز جمعه‌ی کرمانشاه منصوب شد، تا این بار در صحنه‌ی حفظ و پاسداری از نظام مقدس، اسلامی تلاش و جان فشانی کند. از عمده‌ترین محورهای سخنرانی‌های این عالم برجسته در مقام امام جمعه کرمانشاه می‌توان به ارایه مطالب مربوط به ولایت فقیه، موضوع جنگ و ضرورت حضور مردم در جبهه‌ها و کمک و پشتیبانی رزمندگان و از همه مهم‌تر تبیین خط امام (ره) و ضرورت مقابله با منحرفان و منافقان اشاره کرد.

اهتمام ویژه به دفاع مقدس

با آغاز جنگ تحمیلی و بسیج همه جانبه مردم و قوای مسلح برای حضور در جبهه و پشتیبانی جبهه‌های جنگ، آیت الله اشرفی نیز با مهم توصیف کردن مسئله جنگ، در مدت ۲۵ ماه در تمام خطبه‌های نماز جمعه و مصاحبه‌ها و پیام‌های خود به حضور مردم در جبهه‌ها تأکید می‌ورزیدند.

شهید محراب، با حضور در جبهه‌ها به دیدار رزمندگان می‌شتافت و مقید بود که برای آنان سخنرانی کند؛ و با یکایک رزمندگان مصافحه می‌کرد و با آنان به گفتگو می‌نشست.

علی رغم کهولت سن مسافت‌های طولانی و راه‌های صعب العبور را به عشق دیدار دلاور مردان جبهه توحید، با وسایل نقلیه نظامی در شرایط دشوار می‌پیمود. بارها در جبهه‌های ایلام، قصر شیرین و پادگان ابوذر، گیلان غرب، نوسود، بستان، آبادان، خرمشهر، سومار حضور یافت و با سخنرانی‌های دلنشین، به سپاهان اسلام روحیه بخشید. پس از آزادی قصر شیرین به آن شهر سفر کرد و با خواندن دو رکعت نماز شکر در مسجد این شهر، سپاسگزاری خود را به درگاه خداوند به جای آورد.

وجود آن روحانی جلیل القدر در مناطق عملیاتی سبب دلگرمی رزمندگان و باعث شور و شوق بسیار در آن‌ها می‌گردید. یک بار پس از عزیمت به منطقه جنوب، عازم شهر آزاد شده بستان گردید و زیر بمباران وحشیانه دشمن وارد شهر شد و از آنجا عازم آبادان شد. هنگام آغاز عملیات فتح المبین در دوم فروردین ۱۳۶۱، در قرارگاه حضور یافت و پیشنهاد کرد عملیات به نام حضرت زهرا سلام الله علی‌ها نامگذاری شود.

در دومین سفر خود به خوزستان پس از آزادی خرمشهر، عازم اهواز شد و مردم این شهر نماز شکر را به امامت ایشان به جای آوردند. بعداز ظهر همان روز علی رغم مخالفت فرماندهان، وی و امام جمعه اهواز عازم منطقه خرمشهر شدند و پس از ورود به شهر، به مسجد جامع در جمع رزمندگان حضور یافتند و در سخنرانی خود گفتند: "امروز یکی از روزهای مهم اسلامی و یوم الله است و از جمله آرزوهای من فتح خرمشهر بود که بحمدالله من زنده ماندم و این روز را دیدم. "

در شب جمعه هشتم مهر ۱۳۶۱ در منطقه غرب، عملیات مسلم بن عقیل با حضور شهید و تنی چند از مقامات کشوری و لشکری آغاز شد. ایشان در آن شب حال عجیبی داشت و یک لحظه آرام نداشت و تا صبح به دعا و مناجات مشغول بود و لحظه‌ای هم به استراحت نپرداخت. نزدیکی‌های صبح یک عدد گلوله توپ در نزدیکی چادر منفجر شد. فرماندهان جهت ترک آن محل اصرار کردند، اما آیت الله اشرفی اصفهانی نپذیرفت و گفت:

"من از این محل نمی‌روم و آماده هر گونه مسئله‌ای هستم، زیرا خون من رنگین‌تر و جان من عزیزتر از این عزیزان رزمنده نیست. من باید تا پایان عملیات اینجا باشم. " سرانجام شهید محلاتی، عبا و عمامه ایشان را برداشت و بر سر و دوش ایشان گذاشت و عصا را به دستش داده و او را عازم کرمانشاه کرد.

برخی فعالیت‌ها در طول حیات مبارک

توسعه مسجد آیت‌الله بروجردی در کرمانشاه.

تجدید بناء مسجد، ولی عصر (ع) در خمینی‌شهر با مساحت بیش از ۳۰۰ متر مربع با سبک جدید.

ساختن مسجد امام حسین (ع) در خمینی‌شهر به مساحت ۲۰۰ متر مربع که در سال ۱۳۶۱ افتتاح شد.

تأسیس حوزه علمیه امام خمینی در کرمانشاه که در سال ۶۵ افتتاح شد.

ساختمان مکتب الزهراء (ع) جهت تربیت خواهران و تدریس معارف اسلامی، علوم فقه و عربی که در سال ۱۳۶۱ افتتاح شده و با شروع به کار آن، بیش از ۳۰۰ خواهر مشغول تحصیل علوم دینی شدند.

کوشش در امور تبلیغی روحانیان و مبلغان در استان کرمانشاه که مسئولیت آن از سوی امام خمینی به او واگذار شده بود.

تلاش برای وحدت بین شیعه و اهل سنت.

شهید اشرفی در کلام امام خمینی

در قسمتی از پیام امام خمینی به مناسبت شهادت شهید اشرف اصفهانی ایشان میفرمایند: «شهید عزیز محراب این جمعه ما از آن شخصیتهایی بود که این جانب یکی از ارادتمندان این شخص والا مقام بوده و هستم. این وجود پر برکت متعهد را قریب شصت سال است می‌شناختم. مرحوم شهید بزرگوار حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا عطاء الله اشرفی را در این مدت طولانی به صفای نفس و آرامش روح و اطمینان قلب و خالی از هواهای نفسانی و تارک هوی‌ و مطیع امر مولا و جامع علم مفید و عمل صالح می‌شناسم، و در عین حال مجاهد و متعهد و قوی النفس بود.

او در جبهه دفاع از حق از جمله اشخاصی بود که مایه دلگرمی جوانان مجاهد بود و از مصادیق بارز رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْه بود؛ و رفتن او ثلمه بر اسلام وارد کرد و جامعه روحانیت را سوگوار نمود. خداوند او را در زمره شهدای کربلا قرار دهد و لعنت و نفرین خود را بر قاتلان چنین مردانی نثار فرماید.

ننگ ابدی بر آنان که یک چنین شخص صالحی را که آزارش به موری نرسیده بود از ملت ما گرفتند و خود را در پیشگاه خداوند متعال و در نزد ملت فداکار، منفورتر و جنایتکارتر از قبل معرفی کردند. این بزرگوار مثل سایر شهدای عزیز ما به جوار رحمت حق پیوست، و ملت مجاهد و قوای مسلح سلحشور ما با عزمی راسخ‌تر به پیشبرد انقلاب ادامه می‌دهند».

شهید اشرفی در کلام مقام معظم رهبری

لازم میدانم یاد نیکی بکنم و تجلیل کنم از عالم بزرگوار و اخلاقی و زاهدی که عمرش را به دستور مرحوم آیةاللّه بروجردی در این استان گذرانید و اجر زحمات خود را با شهادت دید؛ شهید بزرگوار محراب، مرحوم آیةاللّه اشرفی، که شنیدم همین روزها سالگرد آن بزرگوار است.

من توفیق پیدا کردم مکرر در منزلشان در کرمانشاه با ایشان ملاقات کنم؛ دو نفری بنشینیم و گفتگو کنیم. در جلسات دیگر هم ایشان را دیده بودیم؛ در جلسه‌ی ائمه‌ی جمعه‌ی استان در اسلام‌آباد، که مرحوم شهید صدوقی از یزد آمده بود و دیگران هم بودند. زیر بمباران، جلسه‌ی ائمه‌ی جمعه‌ی استان را تشکیل دادند و ما هم شرکت کردیم. در جلسات متعدد، من این مرد بزرگوار را از نزدیک دیده بودم؛ حقاً و انصافاً مصداق یک عالمِ عامل بود. فقط زبان او تبلیغ نمیکرد؛ عمل او هم تبلیغ میکرد. تواضع او، زهد او، بی‌اعتنائی او به بسیاری از چیزهای ظاهری، از ویژگی‌های او بود؛ مرد بزرگی بود. خدای متعال هم به او اجر داد؛ در آخرِ یک عمر نسبتاً طولانی، خدای متعال مرگ ناگزیر را برای او به شهادت قرار داد.

نظرشهید اشرفی درباره شهادت خود

«در اسلام مافوق مقام شهادت مقامی بالاتر نداریم. برای اینکه در قرآن خداوند عالم در چند جا خطاب به مردم و خطاب به پیغمبر اسلام (ص) می‌فرماید: گمان مبرید شهدای در راه خدا، آن‌هایی که جان خودشان را در راه خدا داده اند و هدفشان اسلام بوده، مرده‌اند، بلکه این‌ها زنده‌اند، چون جان خودشان را در راه خدا دادند و با خدا معامله کردند و این‌ها حیات محدود دنیوی را به حیات ابدی مبادله کردند. جان خود را داده اند و از خدا حیات ابدی گرفته اند.

ما تسلیم قضا و قدر الهی هستیم ولیکن امیدوار هستیم ما چهارمین شهید محراب باشیم و خداوند از ما بپذیرد و در آن حال اخلاصی هم باشد.»

پیشگویی شهید اشرفی از شهادت خود

علی‌اکبر رحمانی استاندار وقت کرمانشاه در این باره میگوید: شهید اشرفی روز پنج‌شنبه با حضرت امام (ره) ملاقات داشتند که درآن ملاقات، ائمه جمعه مراکز استان‌ها نیز حضور داشتند، حاج آقا، چون باید آهسته قدم بر می‌داشتند کمی دیرتر آمدند و حضرت امام (ره) در عین حال که ائمه جمعه را احترام کردند، برای وی تمام قامت ایستادند و شهید اشرفی اصفهانی بعد از ملاقات با امام (ره)، به سمت کرمانشاه، حرکت کردند، شب هنگام رسیدند و ما همان شب جمعه با او ملاقات داشتیم.

ایشان در آن شب به من گفتند: " فلانی، عمرم به آخر رسیده است"، یعنی درست یک شب قبل از شهادت این حرف را زدند. پرسیدم: " چطور؟ " گفتند: " من شصت سال است که با امام ملاقات دارم، همیشه با من مصافحه می‌کرد، این بار امام با من معانقه‌ای داشت، فکر می‌کنم آخرین روز ملاقات من و امام بوده است. "

فیض شهادت

سرانجام پس از پس از ۸۰ سال مجاهدت و تلاش در ظهر جمعه ۲۳ مهر ۱۳۶۱ در نماز جمعه مسجد جامع کرمانشاه در حالی که مهیای اقامه نماز میگشت، توسط فردی که از اعضای منافقین کور دل بود با نارنجک مورد حمله قرار گرفت، و به فیض شهادت رسید. پیکر او پس از تشییع در کرمانشاه و خمینی شهر در گلزار شهدای تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد. وی بنا به وصیت خودش در تخت فولاد اصفهان و در کنار آیت‌الله سید ابوالحسن شمس‌آبادی به‌خاک سپرده شد. بخشی از بدن وی که بعدها پیدا شد، در قبرستان باغ فردوس کرمانشاه به خاک سپرده شد.

روحش شاد وراهش پر رهرو

منبع: رسا

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.