به گزارش قدس آنلاین، حسن حنفی، نواندیش دینی و استاد صاحب کرسی فلسفه در دانشگاه قاهره و از چهرههای برجسته اسلام متجددانه، ماه گذشته در ۸۶ سالگی درگذشت. حنفی کتابهای متعددی در اندیشه تمدن عربی اسلامی تألیف کرد و به واسطه شاگردش، نصر حامد ابوزید، تأثیر عمیقی بر نواندیشان دینی ایران گذاشت. به همین مناسبت با سیدهادی طباطبایی، نویسنده و پژوهشگر دین، گفتوگو کردیم و به بررسی زوایای اندیشههای قرآنی حسن حنفی پرداختیم.
طباطبایی دانشآموخته فلسفه است. از او کتابهای «فقیهان و انقلاب ایران»، «حدیث نواندیشان دینی» و اخیراً هم کتاب «در طریقتِ مسلمانی» منتشر شده است. وی در این گفتوگو به تبیین نگاه قرآنشناسانه حسن حنفی پرداخت.
* خاستگاه اندیشه و عقبه فکری حسن حنفی چه بود؟ او به کدام جریان فکری تعلق داشت؟
بگذارید این پرسش را به دو بخش تقسیم کنم. اولاً حنفی از چه افرادی اثر پذیرفته بود و در ثانی او تحت چه نظام فکریای میاندیشید. در خصوص بخش نخست باید گفت که رد پای برخی متفکران را در اندیشه حنفی شاهدیم. برخی را خود حنفی هم صریحاً اعلام کرده و درباره آنها مطالبی را نگاشته است. به عنوان نمونه، آرای باروخ اسپینوزا بر اندیشه حنفی اثر گذاشت. حنفی هم به آن اذعان میکرد. حتی رسالهای از اسپینوزا را به عربی ترجمه کرد و مقدمهای مفصل بر آن نوشت. وی بارها از اسپینوزا در سخنان خود نقل میکرد. از زبان او میگفت: «فلسفه مدرن آمده است تا به نقد تاریخی کتب مقدس بپردازد». این سخن اسپینوزا در نظر حنفی برجسته بود. گویی برنامه فکری خود را در همین سخن اسپینوزا دنبال میکرد.
علاوه بر این، او ایدههایی را طرح کرد که نسَب به برخی متفکران میبرد. به عنوان نمونه وی از «از خودبیگانگی» سخن میگفت. این تعبیر را خصوصاً درباره جوامع اسلامی به کار میبرد. مبنایی که او در این خصوص بیان میکرد، نزدیک بود به آنچه هگل و مارکس و فوئرباخ طرح کرده بودند. حنفی در کتاب «دراسات فلسفیه» هم بحث مفصلی را در خصوص «از خودبیگانگی دینی از نظر فوئرباخ» مطرح کرد. این نشان میداد که از این متفکران تأثیر پذیرفته بود یا در ایدههای پدیدارشناسانهای که حنفی مطرح میکرد از هوسرل بسیار اثر پذیرفته بود. علاوه بر اینها میتوان از متفکرانی مانند پل ریکور، ژان گیتون و مارتین هایدگر هم نام برد که حنفی از آرای آنها مدد گرفته و طرح اندیشه خود را پیش برده بود.
در بخش دوم، باید حسن حنفی را ذیل جریان «نومعتزله» تعریف کرد. همانگونه که واقفید در جهان اسلام در پاسخ به علت عقبماندگی مسلمانان سه نحوه مواجهه صورت گرفت. برخی گفتند که باید از تعالیم اسلامی گذر کنیم و دست به دامان دستاوردهای مدرن شویم. گروهی دیگر مدعی شدند که باید به آموزههای اصیل اسلامی بازگردیم و جریان سلفیه را راه انداختند. گروه سوم به نوسازی و بازخوانی آموزههای دینی توجه کردند. آنها کوشیدند تا تفسیری نو از اسلام ارائه دهند که با مقتضیات زمانه سازگاری داشته باشد. آنها توجه به عقل را محور فعالیت خود قرار دادند و گفتند که تعالیم دینی را باید با این معیار فهمپذیر کرد. میگفتند مسئول عقبماندگی مسلمانان اسلام نیست، بلکه تفسیرهای ناصحیحی از اسلام است.
برجستهترین نمایندگان نومعتزله
این جریان هم در شبهقاره هند دنبال شد، هم در جهان عرب و هم در ایران. در شبهقاره میتوان ولیالله دهلوی را از قائلین به این نحوه از اندیشهورزی دانست. فضل الرحمان ملِک هم از سرآمدان این اندیشه در شبهقاره بود، اما در جهان عرب این اندیشه با قوّت بیشتری دنبال شد. محمد عبده از شاگردان سیدجمالالدین اسدآبادی به این سبک فکری تعلق داشت. بعد از او احمد امین به غنای نومعتزله اقدام ورزید و حتی مدعی بود که اگر مسلمانان تا امروز طبق آموزههای نومعتزله عمل میکردند، جوامع اسلامی همپای جوامع اروپایی پیش میرفت و تا به این اندازه به روشفکری خود ایمان داشتند. پس از این طه حسین، امین الخولی، محمد احمد خلفالله هم آمدند و بر غنای این اندیشه افزودند. در نسل معاصر این جریان فکری میتوان از چهار متفکر برجسته نام برد؛ محمد عابدالجابری، محمد ارکون، نصر حامد ابوزید و حسن حنفی. سه متفکر نخست را در سال ۲۰۱۰ از دست دادیم و حسن حنفی هم اخیراً دیده از جهان فروبست. حنفی صراحتاً از این مکتب فکری سخن میگفت. او تفکر نومعتزلی را ضرورت دوره معاصر میدانست. البته اندیشه نومعتزله در ایران هم پیگیری شد. برخی متفکران ایرانی از جمله محمد مجتهد شبستری و عبدالکریم سروش را میتوان ذیل این جریان فکری تعریف کرد.
* جریان نومعتزله در مواجهه با قرآن چه شیوهای را برگزید؟
در ایدههای آنها شاهد چندین مبنای فکری هستیم. البته این مبانی به مرور تحولاتی داشته است، اما نوک پیکان این حرکت به سمت انسانی و بشری دیدن قرآن است. قرآن را صرفاً به عنوان متنی مقدس نمیبینند. میگویند که این قرآن باید برای زندگی امروز هم به کار بیاید. از این رو فیالمثل بحث از تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ عصر نزول را مطرح میکنند. معتقدند که وحی در بستر تاریخی و اجتماعی خاصی شکل گرفته است. فرهنگی در جامعه صدر اسلام حاکم بوده و قرآن هم بر اساس آن فرهنگ عرضه شده است. برخلاف اینکه برخی تصور میکنند که این رویکرد به قومی و قبیلهای شدن قرآن میانجامد، اما نومعتزلیان دقیقاً خلاف این دیدگاه را دارند. میگویند که این نحوه نگرش به قرآن است که میتواند برای امروز بشر راهگشا باشد. این نگاه با جهانشمول بودن آموزههای قرآنی منافاتی ندارد. بر این اساس میگویند که هدف قرآن و پیامِ حقیقی آن را باید در نظر گرفت؛ سپس به مواجهه با آیات رفت. به این شیوه میتوان با انطباق احکام بر زمانه صدر اسلام، هدف قرآن را بهتر شناخت. اگر آن احکام، هدفهای قرآنی را در زمانهای برآورده میکرد، اما ممکن است در زمانه دیگری آن هدفها برآورده نشود. ممکن است حتی آن ابزارها در تعارض با اهداف قرآنی باشد.
تاریخمندی احکام اسلامی
بر این مبنا، نومعتزلیان به تاریخمندی برخی از احکام اسلامی حکم میکنند. معتقدند که بعضی احکامی که در قرآن آمده، مختص جامعه نخستین بود. به عنوان نمونه در خصوص برخی مجازاتها که در متن دینی بیان شده است این مباحث را پیش میکشند و به نقد رویکردهای سنتی میپردازند. آنها بر این مهم تأکید میکنند که باید روح پیام قرآنی درک شود. تمام توجه نومعتزلیان بر این است که اگر هدف و روح پیام قرآن دریافت شود، میتوان آن را برای امروز بشر هم درسآموز دانست.
* حسن حنفی در این میان چه جایگاهی دارد؟ اساس اندیشه او چه بود و پروژهی فکریاش را چگونه باید تفسیر کرد؟
حنفی از برجستگان اندیشه نومعتزلی در دوره معاصر بود و میگفت که یگانه وارث حقیقی این جریان من هستم. شاید پس از سه متفکری که در سال ۲۰۱۰ درگذشتند، این سخن حنفی در جهان عرب پربیراه نبود. اساس اندیشه او این بود که «انسان» ذیل نظام الهیاتی مورد غفلت قرار گرفته است. معتقد بود که در سنتهای دینی تمام توجه به خدا و امور الهیاتی است و انسانها در نظامهای الهیاتی و تحت لوای قدرت خداوند محو و نابود میشوند. او از تعبیر «احساسات خداساز» استفاده میکرد. میگفت که این احساسات وضعیتی است که انسان تمام آزادی و اختیار خود را سرکوب میکند تا فعل الهی را به اثبات برساند و اینگونه احساسات به از خودبیگانگی درونی میانجامد. حنفی معتقد بود که باید به انسان بها داد و نظام الهیاتی را بازتعریف کرد؛ نظامی که انسان در آن محوریت بیابد.
رسالت عالمان دین در دنیای مدرن
حنفی میگفت که کار دفاع از دین همیشه به یک نحو نیست. زمانی از بهشت و دوزخ و ملائکه و اجنّه سخن گفته میشد، اما این امور دغدغه بشر امروز نیست. عالمان دینی نباید وقت خود را صرف اثبات این مفاهیم کنند یا مقوله شرک و قائل شدن به خدایان متعدد امروز کمتر مسئله و دغدغه است. بشر امروز غالباً از خدای واحد سخن میگوید. این مسائل نباید به محور سخنان ما درباره دین بدل شود. در مقابل، او معتقد بود که امروز مفاهیمی انسانی از قبیل حقوق، آزادی و دموکراسی باید دغدغه دینداران باشد. میگفت که دین اسلام از غنای ذاتی برخوردار است و میتواند در مواجهه با این مقولات سر بلند بیرون بیاید. بارها در سخنان خود تأکید میکرد که امّت اسلامی به دلیل نادیده گرفتن اقتضائات جدید، پژمرده و گاه سرخورده و ماتمزده شده است. حنفی معتقد بود که تفسیری از وحی و سنت به دست داده شده که کمتر به کار یک مسلمان در جهان امروز میآید. به نحوی که گاه مسلمان خود را بیگانه از دین و تعالیم آن تصور میکند.
* بر این اساس، مواجهه او با قرآن چگونه بود؟
مواجهه حنفی با قرآن ناشی از رویکردی است که پیش از وی نومعتزلیان برگزیده بودند. البته حنفی به تکمیل آن هم اقدام کرد. در میان جریان نومعتزله، جریان «تفسیر بیانی قرآن» شکل گرفت. این جریان را به نام مکتب ادبی در تفسیر هم میشناسند. این جریان تفسیری را برخی به محمد عبده منتسب میکنند. این گرایش فکری معتقد است که الفاظ و عبارات قرآن صرفاً بر اساس فهم مردم در هنگامه نزول بیان شد؛ یعنی تنها ملاک این بود که مردم عربستان آن زمان از این مفاهیم چه درک و برداشتی داشتند. سپس برای القای معنا از همان الفاظ مدد گرفته شده است. بر این اساس، ممکن است بسیاری از داستانهای قرآنی واقعیت خارجی نداشته باشد، اما فهم مردم آن زمان با آن داستانها مأنوس بود و معنای کلام را درمییافتند. این نحوه نگرش در آرای امین الخولی برجسته شد. حسن حنفی هم همین سبک فکری را میپسندید. او معتقد بود که دادههای تاریخی قرآن لزوماً مبتنی بر واقعیت خارجی نبوده است. اساس هدف قرآن از ذکر آن داستانها بیان واقعیت نبود، بلکه میخواست درس اخلاق بدهد نه اینکه واقعهای تاریخی را نقل کند.
منبع: ایکنا
انتهای پیام/
نظر شما