این روزها حال مطبوعات خوب نیست و روزهای سختی را میگذرانیم. قیمت کاغذ طی ۵ سال گذشته بیش از ۱۰ برابر و تنها در یکسال اخیر دو برابر شده است و ناگفته پیداست این تنها یکی از اقلام افزایش قیمت در چرخه تولید روزنامههاست. در شش ماهه اول سال ۹۹ قیمت هر کیلو کاغذ روزنامهای با اختصاص ارز دولتی ۵۳۰۰ تومان بود اما پس از کاهش جدی و در واقع قطع تخصیص این ارز، قیمت کاغذ در بازار آزاد از ۱۲ هزار تومان در شهریور ۹۹ به ۳۰ هزار تومان در آبان ۱۴۰۰ رسیده است و مطبوعات در حالی که عطای ارز ترجیحی را به لقایش بخشیدهاند، در حال حاضر تنها، ایجاد ثبات و آرامش در بازار آزاد کاغذ و بازگشت نرخ آن به قیمت واقعی را خواستارند.
ما در این میان سؤالی که پیش میآید این است که با این هزینههای تصاعدی، چه اصراری است به چاپ روزنامهها و چرا مردم صرفاً از فضای مجازی نیازهای اطلاعرسانی خود را تأمین نکنند؟ و سؤال دیگر آنکه اگر دوره مطبوعات به سر رسیده چرا همچنان برخی روزنامهها نظیر «یومیوری شیمبون» در ژاپن با ۹ میلیون نسخه در روز، «یو.اس.ای تو دی» در آمریکا با ۴ میلیون نسخه، یا روزنامه «باسکار» هند با حدود ۴ میلیون نسخه، با شمارگان میلیونی در حال فعالیتاند.
فارغ از اهمیت و تأثیر فضای مجازی و بدون هیچ کوششی برای کتمان آن، تحقیقات مختلف نشان میدهد اعتبار و رسمیت روزنامهها نسبت به رقیب مجازی خود، در بالاترین سطح بوده و اعتماد و اطمینان به این منبع خبری- تحلیلی، همچنان بیشتر از رسانههای مجازی است.
عامل دیگر، تغییر کارکرد روزنامههاست. واقعیت این است که مطبوعات از جنبههای خبری و اطلاعرسانی که تحت سلطه فضای مجازی و برخط است، به سمت تحلیل و تحقیق رفتهاند. روزنامهها بیش از آنکه به چیستی رویدادها بپردازند، به چگونگی و چرایی آنها میپردازند و با عبور از خبر به فراخبر میل کردهاند. در این صورت شاید شما حوصله کنید یک خبر را در حد یک یا دو پاراگراف از روی گوشی هوشمند خود بخوانید اما بعید است علاقهمند باشید یک متن تحلیلی ۱۰۰۰ کلمهای را به این شکل مطالعه کنید.
از این رو هر چند بر اساس آمار جهانی یارگیری رسانههای دیجیتال پرسرعتتر است اما رسانههای مکتوب همچنان مخاطبان خاص خود را دارند.
روزنامه ایندیپندنت پس از تعطیلی در سال ۲۰۱۶ و مهاجرت به فضای آنلاین به گواه سردبیرش و برخلاف آنچه تصور میشد، تمامی ۵۰۰ هزار مخاطب مکتوب خود را از دست داد و این موضوع برای این رسانه یک فاجعه تلقی شد.
آنچه از گزارشهای جهانی میتوان دریافت، این است که با وجود شیب زیاد نمودار رشد رسانههای دیجیتال، شیب رسانههای مکتوب منفی نشده است. اما چرا وضعیت مطبوعات در ایران متفاوت است؟ در حالی که قیمت جهانی کاغذ در دنیا حتی کمی کاهش پیدا کرده، ما هیچ پیشبینی خوشایندی از فردا نمیتوانیم داشته باشیم. این فقط مربوط به صنعت رسانه نیست و متأسفانه کل صنایع کشور را دربرگرفته است که بخشی از آن به خاطر کاهش ارزش پول ملی و بخشی بزرگتر مربوط به تحریمهای داخلی و بیتوجهی به صنایع تولید کاغذ در سالهای اخیر بوده است.
اگر چه دلایل سیاسی، فرهنگی و فنی، نظیر هجوم دفعی اینترنت پر سرعت روی گوشی و جاذبه تعاملی بودن رسانههای مجازی، قطعاً از زمینههای اقبال به این رسانهها هستند، اما روند میل به فناوریهای ارتباطی در ایران، بسیار بیشتر و سریعتر از میانگین جهانی است. نمونه آن را در علاقه وافر ایرانیان به گوشیبازی و میل هیجانی به خرید آخرین فناوریهای تلفن همراه -به هر قیمتی و با هر توان و وضعیت اقتصادی- می توان دید که نوعی سبک زندگی خاص را پدید آورده است. اما بسیاری از کارشناسان معتقدند در جریان این رفتارهای هیجانی، موجهای معکوس رفتاری و نوعی بازگشت به برخی سنتها به دلیل فرار از گرفتاریها و پیامدهای تکنولوژی، به ویژه در سنین میان سالی به بعد، رخ می دهد.
اخیراً نوکیا از گوشی تلفن همراه ساده (غیر هوشمند) خود رونمایی کرد که مورد استقبال جهانی قرار گرفت. در سالهای اخیر توجه به طبیعت و لوازمی که از مواد طبیعی ساخته شدهاند، مورد اقبال بیشتری واقع شده و صنایع مرتبط با این امر در حال رشد هستند.
این پدیدهها نشان دهنده سرآمدن ظرفیت و حوصله انسان ناآرام و سرگشته امروز در برابر سرعت شدید رشد فناوری است که در برخی ابعاد با ساختار انسانی هارمونی ندارد.
این سخنان به هیچ روی به معنای مخالفت ما با تکنولوژی و پیشرفت نیست، بلکه پذیرش این واقعیت است که انسان خسته عصر حاضر در عین حرص و ولع به کسب تجربه جدید، به دنبال آرامش و رجعت به ارزشهای ذاتی و طبیعی نیز هست. این است که در مترو مسکو بیش از موبایل، کتاب در دست مردمی میبینیم که بوی کاغذ و لذت ورق زدن آن را بر تاچ کردن گوشی همراه ترجیح میدهند و این است که هنوز روزنامهها با شمارگان میلیونی در سراسر دنیا، زنده هستند، هر چند بازارشان محدودتر شده اما مخاطبانشان نیز وفادارتر و فرهیختهتر شدهاند.
همه این مقدمات را گفتیم که دل شما را کمی نرم کنیم تا بتوانیم یک خبر بد به شما خوانندگان وفادار و عزیز بدهیم و آن افزایش قیمت روزنامه قدس است! هر چند این روزها موضوع گرانی آنقدر تکراری و عادی است که به بخشی از زندگی روزمره ما تبدیل شده و حتی برای غر زدن از آن هم، دیگر حال و حوصلهای نمانده. اما در دورهای که یک قرص نان ۳ هزار تومان و یک سطل ماست ۴۰هزار تومان است، فکرش را بکنید قیمت یک روزنامه ۱۶ صفحهای با سه ضمیمه هفتگی با کلی کار و فعالیت از تولید محتوا گرفته تا چاپ و توزیع، طی سالهای متمادی ۱۰۰۰ تومان بماند! اگر کمی با خودمان فکر کنیم شاید دیگر نتوانیم ۵ قلم کالا را که قیمتش ۱۰۰۰ تومن باشد نام ببریم.
ما تا امروز خیلی تلاش کردیم بر خلاف نقدهایی که از تورم و افزایش قیمتها منتشر میکنیم، خودمان مرتکبش نشویم، اما از آنجا که روزنامه قدس عمده هزینههای خود را از طریق درآمدهایش تأمین میکند، در چنین شرایطی تا کجا میتوان مقاومت کرد؟ خبر خوب اما این است که قبل از این افزایش قیمت، سعی کردهایم در کمیت و کیفیت محتوای روزنامه بهبودهایی ایجاد کنیم، هر چند تا کسب رضایت کامل شما عزیزان فاصله داریم. امروز اگر شما بخواهید برای فرزند دلبندتان یک کتاب کودک ۸ برگی بخرید حداقل باید ۲۰ هزار تومان هزینه کنید یا اگر بخواهید یک کتابچه جدول و سرگرمی تهیه کنید باید بیش از ۵۰ هزار تومان برای هر نسخه بپردازید، اما همه اینها به قیمتی بسیار ناچیز هر هفته مهمان خانههای شماست.
این در حالی است که همراه با تغییر گرافیک روزنامه و ساماندهی و بهبود محتوایی و ساختاری روزنامه اصلی، ۵۰درصد به محتوای این محصول فرهنگی در قالب سه ضمیمه خواندنی افزودهایم. به نظر میرسد پرداخت ۳۰۰۰ تومان برای این بسته متنوع، عدد نامعقولی نباشد! از سوی دیگر با برقرار شدن طرح بازگشت کاغذ، تخفیفهای خوبی نیز در هزینه اشتراک، لحاظ خواهد شد که میتوان از آن بهره برد. امیدواریم با حمایت شما خوانندگان عزیز و با استفاده از راهنماییها، انتقادها و پیشنهادهای مخاطبان خوبمان، بتوانیم روز به روز به آنچه مورد رضایت کامل شماست نزدیکتر شویم.
نظر شما