تحولات منطقه

امیرجهانی نویسنده سریال «سرجوخه» از مراحل نگارش فیلمنامه این اثر و واکنش‌های مخاطبان گفت.

سرجوخه نه اثری سیاسی است نه یک کار امنیتی/ کاراکترها برای مخاطب ملموس نباشند، قصه را باور نمی‌کند
زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، سید حسین امیرجهانی فارغ التحصیل رشته ادبیات نمایشی از دانشگاه صدا و سیماست که نگارش فیلمنامه سریال‌هایی نظیر پدر، چرخ فلک، بر سر دوراهی، حکایت‌های کمال، پیکسل و نجلا را بر عهده داشته. او در آخرین کار خود به همراه ابوالفضل صفری و احمد معظمی نگارش سرجوخه را تجربه کرده است. به بهانه پخش این سریال گفتگویی با سیدحسین امیرجهانی داشتیم که در ادامه می‌خوانید:

بعد از سریال محرمی نجلا سراغ سوژه سرجوخه رفتید. درباره دلایل پرداختن به شاخ‌های مجازی و بلاگرها برای اولین بار در تلویزیون بفرمایید.

فضای سرجوخه نه تنها نسبت به فیلمنامه‌های قبلی من، بلکه با سریال‌های امنیتی سال‌های اخیر تلویزیون هم تفاوت‌های زیادی دارد، هم به جهت ساختار و هم به جهت مضمون و محتوا. سرجوخه شبیه هیچ کدام از آن‌ها نیست. سرجوخه نه اثری سیاسی است نه یک کار امنیتی صرف، بلکه یک درام اجتماعی امنیتی است که به بهانه مسائل امنیتی به آسیب‌های اجتماعی می‌پردازد. از این جهت به پدیده‌هایی مثل اینفلوئنسرها، بلاگرها و حتی سایت‌های شرط بندی پرداخته است.

واقعیت این است که زندگی امروزی ما بیشتر از هر وقت دیگری با فضای مجازی گره خورده است که این هم فرصت‌های قابل توجهی در اختیار مردم گذاشته و هم تهدیدهایی با خود داشته است. باید اعتراف کرد دیگر زندگی بدون فضای مجازی قابل تصور نیست، اما بدون تعارف باید گفت در فضای مجازی ما، گویی هرچه مبتذل‌تر باشی زودتر تبدیل به شاخ اینستاگرام می‌شوی! همین باعث شده بسیاری از لات‌ها و اراذل و اوباش کف خیابان به فضای مجازی کوچ کنند و باعث ناهنجاری‌هایی شوند.

مطرح کردن موضوع سایت‌های شرط بندی هم از دل همین ناهنجاری‌ها بیرون آمد؟

بله؛ یکی از مصادیق ناهنجاری سایت‌های شرط بندی است که در سال‌های اخیر پررنگ‌تر شده. عقبه همه این اتفاقات یک مافیای اقتصادی است. عده‌ای از این رهاشدگی اینستاگرام بیشترین استفاده را می‌برند. مافیای پول و قدرت با استفاده از این فضا و ایجاد ابتذال به دست عده‌ای اینفلوئنسر به دنبال خالی کردن جیب مردم هستند. البته در همه جای دنیا «اینفلوئنسرمارکتینگ» یک بازار کار کاملا حرفه‌ای و تعریف شده است، اما محتوای تولید شده توسط آن‌ها به واسطه شرکت‌ها کنترل می شود. متاسفانه در کشور ما هرقدر بدتر باشی زودتر تبدیل به یک شاخ مجازی خواهی شد. هر چقدر مبتذل‌تر لایک‌های بیشتر و به نسبت درآمد نجومی تر. جالب این است که در همه جای دنیا اینفلوئنسرها مالیات مشخصی از درآمد خود را پرداخت می‌کنند، اما در ایران توجهی به آن نمی‌شود. این در حالی است که طبق آمار در سال گذشته درآمد حدود ۵۰۰ سلبریتی‌ و اینفلوئنسر در فضای مجازی با کل درآمد صدا و سیما از راه تبلیغات برابر بوده است. عجیب اینکه درگاه پرداخت غالب این سایت‌های شرط بندی در داخل کشور است و این مسیر مسدود نمی‌شود.   به هر جهت این اتفاقات برای اولین بار در تلویزیون مطرح می شود و یکی از دلایل پذیرش مخاطب همان واقعیت قصه سریال سرجوخه است. مدیران رسانه ملی احساس نیاز کردند تا درباره فضای مجازی کاری ساخته شود و این اتفاق رخ داد.

نگارش فیلمنامه سریال از چه زمانی آغاز شد و با شروع تصویربرداری فیلمنامه تمام شده بود یا همزمان نگارش داشتید؟

با هفت قسمت سریال را کلید زدیم و نگارش را همزمان با تصویربرداری انجام دادم. البته این نوع کار کردن سختی‌های خاص خودش را برای نویسنده و همچنین گروه تولید دارد ولیکن برای پرداخت مناسب به قصه دست نویسنده باز است. وقتی از ابتدا پایان داستانت را نمی‌بندی به خود اجازه ورود موقعیت‌ها و ایده‌های خلاقانه تری در حین نگارش می دهی. بر همین اساس هم من تا یک روز قبل از پایان تصویربرداری درگیر متن بودم.

در سریال سرجوخه ۳ قصه موازی روایت می شود، آیا روایت موازی سه داستان کار را برای شما سخت نکرد و بفرمایید دلیل این تنوع در نوع روایت در کارهایتان چیست و آیا ترجیح نمی دهید یک سبک کار را ادامه دهید.

پرداختن به جامعه و مسائل آن از زوایای گوناگون یکی از علایق من در نگارش فیلمنامه است. سوژه‌ها و موضوعاتی با قصه‌های آشنا که نمونه‌های بسیاری از آن در گوشه ذهن مخاطبان جا خوش کرده است. همین کار را برای نویسنده سخت می‌کند. خصوصاً اینکه مخاطب امروزی باهوش‌تر و البته کم حوصله‌تر از قبل است و سریع می خواهد قصه  سراغ اصل مسئله برود.

طراحی چند قصه مختلف که به موازات هم پیش رفته و در یک جا با هم گره می‌خورند ایده جذاب و وسوسه کننده هم برای نویسنده و هم تیم تولیدی است که البته مخاطب را هم دچار هیجان می کند. در سریال پدر و برسردوراهی ساختار غیرخطی را تجربه کردم. در سریال چرخ فلک ساختار اپیزودیک، در سریال حکایت‌های کمال ساختار پیرنگ خطی را برای قصه انتخاب کردم و حتی در سریال پیکسل برای اولین بار با ساختار تعاملی با مخاطب همراه شدم. در سریال سرجوخه هم، چون قرار بود شخصیت با ویژگی اراذل و اوباش طراحی شود و از طرف دیگر اتاق اطلاعات هم وجود داشت، سه قصه موازی را طراحی کردم. طراحی و نگارش این ساختار روایی کار سختی بود و باید مراقبت می‌کردم که هر سه قصه جذابیت خودش را داشته باشد، تعلیق کار به درستی انجام شود و ریتم سریال از دست نرود و اثر کشش داشته باشد. همه این‌ها در حالی است که در هر کدام از قصه، با شخصیت‌هایی با روابط پیچیده طرف هستیم که وقتی در کنار قصه دیگر قرار می‌گیرد به پیچ‌ها و گره‌های کار اضافه می‌کند.

به همین خاطر باید بگویم سرجوخه سخت نوشته شده سخت‌تر ساخته شده و با دقت صددرصدی هم باید تماشا شود؛ در غیر این صورت مخاطب خط قصه و روابط بین شخصیت‌ها را متوجه نخواهد شد. متاسفانه برخی سریال‌ها و آثار نمایشی که از تلویزیون پخش می شود بیشتر نمایش رادیویی است. همین که شما گوش کنید متوجه قصه می‌شوید، اما سریال سرجوخه کاری است که اگر شما یک قسمت از آن را از دست بدهید بخش زیادی از ماجراها و حوادث را از دست خواهید دید که قسمت‌های بعد را متوجه نخواهید شد. سرجوخه سریالی نیست که شما بتوانید به راحتی برای کسی که آن را ندیده تعریف کنید، زیرا پر است از جزئیات در شخصیت پردازی و موقعیت‌های دراماتیک. پس باید با دقت و حواس صددرصدی آن را ببینید.

مخاطب با دیدن برخی از کارکترهای قصه ذهنش به سمت برخی از بلاگرها و به اصطلاح شاخ‌های مجازی می رود، آیا تعمدی در این طراحی و شناسنامه شخصیت‌ها بوده یا کاملا تصادفی است؟

برای اینکه قصه شما باورپذیر شود باید همه مقدمات آن داستان به درستی طراحی شود. تا روابط بین شخصیت‌ها و خود کاراکترها برای مخاطب ملموس و قابل درک نباشد، مخاطب قصه را باور نخواهد کرد. ولو اینکه میداند با یک قصه مواجه است، اما شخصیت‌ها را می‌فهمد، چون افراد شبیه به آن‌ها را یا دیده و یا از آن‌ها شناخت دارد. باید بگویم که برخی از شخصیت‌های سریال را از افرادی که شما گفتید اتود زدم و برخی از آن‌ها هم برای شخص من مابه ازای بیرونی نداشته ولیکن مخاطبان در زمان پخش سریال برای آن‌ها مصداق خارجی پیدا می‌کردند. یک نکته‌ای که فراموش کردم بگویم این است که علت اینکه بخش زیادی از جوانان و نوجوانان ما به ابتذال و اخبار و حواشی این اشخاص رغبتی نشان میدهد این است که به دنبال حقیقت و واقعیت هستند. یکی از مزایای فضای مجازی همین است که مخاطب می‌تواند با آن مطالبه گری کند. جوان امروزی به دنبال عدالت و حقیقت است. مردم تشنه شنیدن حرف‌های بدون سانسور هستند. همین موضوع باعث شده به فضای مجازی گرایش پیدا کرده و به آن اعتماد کنند.

رسانه و مسئولان باید با مردم صداقت داشته باشند. اتفاق اخیر رسانه ملی در بحث اطلاع رسانی دقیق و خیابانی از مشکلات پمپ پنزین‌ها نمونه داغ و بارز این مسئله است. مخاطب حس کرد رسانه ملی با اتفاقات صادقانه برخورد می‌کند. واکنش مردم نسبت به این عمل تلویزیون مثبت بود و جالب اینکه برخی از مسئولان کشوری در مقابل این تصمیم رئیس جدید سازمان گارد گرفتند. یکی از دلایل استقبال از سریال سرجوخه هم صداقت با مخاطب است. شخصیت‌های سرجوخه با ویژگی‌های منحصر به فرد خودشان از بطن همین جامعه طراحی شدند تا مخاطب با آن‌ها همذات پنداری کند. سرجوخه بدون اینکه هنجارشکنی کند ساختارشکنی میکند و دچار خودسانسوری نمی‌شود. سرجوخه ساختارهای مرسوم تلویزیون را شکست و ثابت کرد مدیران تلویزیون پای آثاری با سوژه‌های به روز، قصه جذاب و محتوای غنی می‌ایستند تا مخاطب و مردم را با خود همراه کنند. من در سرجوخه آنچه را به مخاطب نشان دادم که دلش میخواست ببیند.

 نام کشمیری درباره اتفاقات دهه ۶۰ برای برخی از مخاطبان آشناست. دلیل انتخاب این نام چه بود؟

یکی از تم‌های این کار نفوذ است. کشور ما از اول انقلاب تا کنون دچار مسئله نفوذ است و از این مسئله  همیشه لطمه خورده است. سیر نفوذ مسعود کشمیری در دفتر نخست وزیری مشخص است که در نهایت به شهادت رئیس جمهور و نخست‌وزیر وقت ختم شد. در اینجا هم با شخصیتی به نام مهندس کشمیری مواجه هستیم که سیر نفوذ او دیده می شود. این بار سرویس‌های اطلاعاتی خارجی می خواهند به جای مسئولان رده بالای کشوری با آلوده کردن آب شرب مردم، دست به کشتار مردم ایران بزنند. انتخاب این اسم برای این کاراکتر به خاطر تطبیق سازی بود که نفوذ دشمن نه فقط در بدنه حاکمیت، بلکه مردم عادی را هم تهدید می‌کند. در سال‌های اخیر سرویس‌های جاسوسی سراغ شهروندهای عادی برای اجرای نقشه‌های مخرب خود رفته اند. از این جهت باید بگویم شخصیت‌های اصلی قصه سرجوخه افراد معمولی هستند که در شرایط غیرمعمول گرفتار می شوند. ما در سرجوخه این مسیر به ظاهر ساده گرفتار شدن را به نمایش می‌کشیم تا به مخاطب هشدار دهیم که چطور باید خودش را از گرفتار شدن در این تور اطلاعاتی ایمن کند.

شما در انتخاب بازیگر هم نظر دادید؟ بازیگرانی که برای سریال انتخاب شدند توانستند آن چیزی که در ذهن شما بود را اجرا کنند؟

در انتخاب بازیگران چند پیشنهاد داشتم که به دلایل مختلف میسر نشد. نهایتاً تیم تولید به ترکیب فعلی بازیگران رسیدند که آن‌ها هم تلاش خود را کرده و نتیجه کارشان را هم دیدند. شاید اختلاف سلیقه وجود داشته باشد ولیکن همه عوامل سریال افراد درجه یکی بودند. تیم تهیه، تولید، بازیگران و به خصوص احمد معظمی توانستند به خوبی از عهده کار بربیایند. این کار احمد معظمی باکارهای قبلی او متفاوت است؛ و باید گفت سرجوخه کار شناسنامه دار او است.

فیلمنامه برای تأیید چقدر با ممیزی همراه شد و حالا در پخش هم با ممیزی مواجه هستید؟

از اول هم اراده سازمان این بود که این سریال با همین موضوع ساخته شود و چنین سوژه‌ای برای اولین بار در تلویزیون پرداخت شود. به همین دلیل در پروسه نگارش حتی یک سکانس هم از فیلمنامه من در شوراهای تلویزیون حذف نشد. منتهی در مسئله پخش باید پذیرفت که ملاحظاتی وجود دارد. وقتی درباره تلویزیون صحبت می شود درباره رسانه‌ای فراگیر صحبت می‌شود که باید عامه مخاطب را در نظر گرفت. سانسور به معنای اینکه کلیتی از یک قصه حذف شده باشد، وجود نداشت اگر هم نقطه نظری بوده با تعامل بین تهیه کننده و مدیران سازمان اتفاق افتاده تا به کار لطمه نخورد.

نگران این نبودید با پرداخت نامناسب به این سوژه داغ و ملتهب کار لطمه خورده و به اصطلاح در مدیوم تلویزیون درنیاید؟

وقتی سوژه‌ای برای اولین بار مطرح می‌شود فارغ از وسوسه پرداخت به آن، گاه به نتایجی درخشان ختم می شود و گاه کل کار به نابودی کشانده می شود. در قصه کیان نگران بودم که بخشی از روابط او را شاید نتوان در تلویزیون باز کرد، اما این اتفاق افتاد و تلویزیون پای کار ایستاد.

درباره واکنش‌های مخاطب نظرتان را بگویید؛ استقبال چطور است؟

همزمان با نگارش مطمئن بودم که سریال با استقبال مواجه خواهد شد، چراکه ما با مخاطب صادق بودیم، واقعیت جامعه را نشان دادیم و به آسیب‌ها پرداختیم. شما به عنوان یک نویسنده اولین مخاطب کارتان هستید. باید در خلوت خودتان از قصه لذت ببرید. با وجود این باید نسبت به متن بی رحم باشید تا بتوانید آن را بازنویسی کنید. وقتی فیلمنامه‌های سرجوخه به تیم تولید می رسید و واکنش بچه‌ها و عوامل را بعد از مطالعه هر قسمت می دیدم، برایم قابل حدس بود که مخاطب هم با سریال همراه خواهد شد و قلاب کار او را خواهد گرفت. در اینجا باید از احمد معظمی هم تشکر کنم. شما وقتی با احمدمعظمی کار می‌کنید مطمئن هستید که او نه تنها متن شما را نخواهد کشت که برای متن تان ارزش افزوده نیز خواهد داشت.

دلیل انتخاب نام سرجوخه چه بود و سرجوخه کیست؟

کار درباره سرجوخه‌های موساد است و تیم اطلاعاتی به دنبال سر تیم این سرجوخه‌ها هستند. به همین دلیل این نام انتخاب شد و این شخص مابه ازای بیرونی دارد. نقاشی که در سریال به عنوان سرجوخه به مخاطب نشان داده می شود دستش به خون مردم ایران آلوده است. سرجوخه ادای دینی است به شهدای ترور. ما فارغ از هرگونه نگاه سیاسی و اختلاف نظرها مدیون دانشمندانمان هستیم. باید به تلاش‌های علمی این شهدا پرداخت. باید به خانواده‌های آن‌ها پرداخت.

تهیه کننده و کارگردان سریال سرجوخه در این مسیر چقدر همراه شما بودند؟

آقای صفری یک تهیه کننده پرانرژی، تازه نفس و با انگیزه است که همیشه دلش می خواهد کار بزرگ انجام دهد. صفری جزو تهیه کنندگانی است که هیچ وقت به نویسنده یا تیم تولید توصیه نمی‌کند کار تولیدی ساخته شود. به عکس ایده‌هایی برای پروداکشن بزرگتر به کارش می دهد تا کار را بالا بکشد. من سکانس‌هایی می نوشتم که در برآورد تعیین نشده بود، اما تهیه کننده به خاطر جذابیت کار از آن‌ها استقبال می کرد. آقای معظمی هم یک کارگردان کاربلد است که با همه گروه تعامل خوبی دارد. خصوصا با نویسنده. معظمی در حالی که نگاه و ایده خود را دارد به متن نویسنده وفادار است. به همین دلیل از کار کردن با او لذت خواهید برد.

سوال پایانی اینکه در حال حاضرمشغول چه کاری هستید؟

این روزها مشغول نگارش فصل دوم نجلا هستم، بعد از استقبال خوب مخاطبان از فصل یک نجلا، در ادمه این سریال روایت مقاومت مردم آبادن را به تصویر می‌کشد و تصویربرداری این سریال در آبادان سپری می‌شود. همچنان شخصیت‌های اصلی عبد و نجلا هستند، ولی به فراخور قصه شخصیت‌های جدیدی اضافه شده اند. فصل یک نجلا پیرنگ خطی داشت، ولی در فصل دوم قصه از چند پیرنگ فرعی و موازی برخوردار است که کار را جذاب‌تر و پر کشمش‌تر کرده است.

منبع: باشگاه خبرنگاران

انتهای خبر/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.