پس از فروپاشی دیکتاتوری صدام حسین، نظریهپردازان علم سیاست در غرب این باور را داشتند که سیاست خارجی آمریکا و کشورهای اروپایی باید به سوی پررنگ کردن نقش عربستان سعودی در ژئوپلتیک و ژئواکونومی منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا حرکت کند.
به همین خاطر ساختار دیپلماسی آمریکاییها نسبت به ریاض بر اساس توسعه در قبال نفت شکل گرفت. امروز اما به نظر میرسد به خاطر نیل به این توسعه که وابسته به صنعت و فناوری همان کشورهای غربی است، سعودیها به مرور از اقتدار مورد نظرشان دور شدهاند. از طرفی توسعهگرایی سعودی موجب شکلگیری رقابتی گسترده میان دولتهای عربی شد تا آنجا که امروز امارات متحده عربی دست و پا میزند تا از ریاض پیشی بگیرد. استارت این تقابل از جبهه یمن زده شد چراکه ابوظبی به دنبال ایجاد زیرساختهای اقتصادی بود که منجر به هدف قرارگرفتن بنادر جنوب یمن برای آنان شد و اینگونه روز به روز خطکشی میان دو طرف پررنگتر میشود.
این در حالی است که سعودیها به عنوان بازیگر اصلی، این روزها به واسطه فرسایشی شدن جنگ یمن بهشدت زیرفشار هستند و بدهی سنگینی به بار آوردهاند. با وجود این، نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است آمریکاییها که خود در خاورمیانه گرفتار هستند هرگز حاضر نخواهند بود در مسئله یمن به ریاض کمک مستقیمی کنند زیرا آنها به دنبال سرزمینهایی میروند که ارزش اقتصادیشان با ارزش جغرافیاییشان توأمان باشد؛ مانند آنچه در عراق و افغانستان رقم خورد.
به همین دلیل با قطعی شدن شکست عربستان در نبرد مأرب، آلسعود شمشیر را از نیام کشیده و به سوی لبنان نشانه گرفت. آنها میخواهند در ازای از دست دادن مأرب، از لبنان گروکشی کنند تا به دو هدف اصلی خود برسند؛ نخست اینکه غرب به شرایط و نیازهایشان توجه کند و متوجه قدرت راهبردیشان در منطقه شود، دوم در صورت ادامه بیتوجهی تجاری-اقتصادی بایدن به ریاض، از موقعیت تجاری و اقتصادی لبنان به نفع خود استفاده کنند. این نقشه، از طرفی به برنامه توسعه بنادر امارات هم برمیگردد که سیاست راهبردیاش را داشتن پایگاه تجاری در اغلب بنادر مهم جهان اتخاذ کرده و به تبع این مسئله تلاش سعودیها برای رقابت مشهود است. در واقع سعودیها با تحریم و فشار بر لبنان به دنبال شکل جدیدی از همگرایی عربی هستند.
اینگونه هم مانع پررنگ شدن نقش امارات در جغرافیای خاورمیانه و آفریقا میشوند و هم اقتدار از دسترفتهشان را برمیگردانند. تنها با داشتن این امتیازات است که میتوانند جواب بیمهری بایدن را بدهند. در حال حاضر سعودیها در لبنان، در حال تکرار راهبرد فشار حداکثری، به حاکم گماشته برای بدست آوردن قدرت هستند. این برنامه در مورد یمن شکست خورد و شاهد خیزش بزرگ تودههای مردم علیه غارتگری سعودی بودیم. بنابراین طبیعی است در لبنان هم نتیجه ندهد زیرا هم مردم و مقاومت لبنان خواهان استقلال کامل این کشور هستند و هم حاکمان عربی کشورهای مجاور از نفوذ سعودیها در لبنان خوشحال نخواهند بود و بیتردید زمین بازی تغییر خواهد کرد. نکته مهم آنجاست که دولتها، نهادهای نظامی و حتی توده مردم منطقه باید به حفظ جان رهبران مقاومت بیش از هر چیز فکر کنند زیرا سعودیها ممکن است برای باز کردن مسیر نفوذ در لبنان با طرحریزی برنامه ترور، از طریق تلآویو و آمریکاییها مقاصد شوم متعددی را دنبال کنند.
نظر شما