تحولات منطقه

نشست هم اندیشی به مناسبت نکوداشت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی و با موضوع « حکمرانی مردمی و مکتب شهید سلیمانی » در دانشگاه پیام نور مشهد برگزار شد. در این جلسه که دکتر « علی سروش » ، عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین (ع) و مسئول اسبق مرکز مطالعات امریکا در دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت به ایراد سخنرانی پرداخت که بخش هایی از ان را می خوانید.

حکمرانی در مکتب شهید سلیمانی
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

« میدان » و « دیپلماسی »، دو بعد یک مسیر هستند که ما گاهی با دو گانه سازی ، راه اشتباهی را جلوی پای مردم می گذاریم. شاید در رویکردهای ایده آلیستی این بحثها جای طرح دارد اما در رویکردهای واقعگرایانه ،قدرت اصل بحث است و قدرت است که از شما برای حضور در میدان دیپلماسی، پشتیبانی می کند.

آیا میدان برای دیپلماسی هزینه نداده است؟

حالا مدتی است که این سوال مطرح می شود که چرا دیپلماسی برای میدان ، هزینه شد اما هیچ موقع میدان برای دیپلماسی هزینه نشد ؟

پاسخ این است : امثال حاج قاسم ، خود بزرگترین هزینه ای بود که برای دیپلماسی انجام شد. امثال شهید فخری زاده و همه شهدای هسته ای مان  هم از جمله هزینه های میدان برای دیپلماسی بودند .

ما باید این تقابلها و دو گانه سازی ها را در قالب دو مکتب و دو تفکر ببینیم. برای همین اصرار بر این است که بگوییم حاج قاسم در واقع یک مکتب بود و نه یک فرد.همان طور که امام فرمودند: شهید بهشتی یک ملت بود ،حاج قاسم هم یک ملت و یک مکتب بود. بنابراین باید ابعاد مختلف شخصیت حاج قاسم را مورد توجه قرار دهیم .

یکی از دلایلی که باعث ترور شهید سلیمانی شد «کارآمدی » وی در حوزه میدان و دیپلماسی و در جبهه مقاومت بود. بخش عظیمی از فعالیتهای سردار سلیمانی در حوزه بین الملل و خارج از ایران بود ، اما اگر همین منطق حاکم بر رفتار و فعالیت های شهید سلیمانی را در حوزه مسایل داخل ایران هم استفاده کنیم قطعا بسیاری از مشکلات حل می شود.

عراق راببنید... خواستند با کلی هزینه ، «رویای امریکایی» ، را در آن کشور نهادینه کنند ؛ اما الان می بینیم که  بحث « خروج امریکا از عراق » ، مطرح است . در مورد سوریه ، خاطرم هست خیلی از تحلیل گران خودمان می گفتند باید سوریه را ترک کنیم ؛ چون سوریه شکست خورده است و با اطمینان این حرف را می زدند؛ اما سردار سلیمانی با « حکمرانی مردمی » توانست ورق را برگرداند و امریکایی ها و جریان تکفیری  را شکست دهد. عامل این شکستها ، چیزی جز « مکتب مقاومت » و استقلال و خود باوری ملتهای منطقه نبود ؛  در واقع فرهنگی که شهید سلیمانی توانست در میدانهای مختلف منطقه تزریق کند باعث عقب نشینی امریکایی ها شد.

۱۳ آبان نسل ما

با شهادت« شهید سلیمانی » ، فضا کاملا روشن شد؛ به تعبیر یکی از رفقا ، ۱۳ آبان نسل ما ،۱۳ دی ماست. یعنی ۱۳ آبانی که روز مبارزه با استکبار جهانی است را خیلی از نسل ما به خاطر ندارند؛ اما ترور ناجوانمردانه سردار را همه به خاطر دارند که مواجهه و رویکرد ایران و امریکا نه تنها بهتر نشدبلکه به چالش پررنگ تری تبدیل شد.

ما دو نوع تفکر و تمدن داریم ؛ یک تمدنی است که شهروند خودش را به خاطر جرمی که انجام داده ، اینقدر در خیابان شکنجه می کند تا کشته می شود ؛از آن طرف  تفکر و مکتبی را داریم که سردار یک کشور در سیل خوزستان به کمک مردم می شتابد. البته ما در پیاده سازی مکتب خودمان مشکلات زیادی داریم .

حکمرانی مردمی در واقع نظریه ای است در مباحث علوم سیاسی و علوم اجتماعی  اما در مباحث خودمان به شکل مترقی تر آن را داریم. حرف « نوی » جمهوری اسلامی ، که جمهوری اسلامی -نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد- است که امام ره توانست این دو مفهوم « جمهوریت » و « اسلامیت »را با هم جمع کند و به فرموده شهید مطهری ، جمهوریت « ظرف » و اسلام « محتوای »آن است.

حضرت امیر (ع) هم گفتند اگر نبود حضور و خواست مردم من خلافت را رها می کردم . امام (ره) نیز به درستی فهمید که مردم باید پای کار باشند.هر جا بتوانیم مردم را پای کار بیاوریم و گفتگوی درستی با مردم داشته باشیم موفق خواهیم بود .

شهید سلیمانی توانست فرهنگ انقلاب اسلامی و مقاومت را در سطح منطقه ، « مردمی سازی » کند . وقتی «حشدالشعبی » شکل می گیرد که در واقع همان بسیج خودمان است و در جنگ ، در زلزله و در سیل ... در عرصه مقابله با کرونا ...هر جا که لازم است ؛ این ورود مردمی می تواندمشکلات را حل کند. این فرمولی است که جمهوری اسلامی تجویز کرده و هرجا ورود کرده جواب داده است.

شاخص های حکمرانی مردمی

به طور کلی می توان گفت : شاخصهای حکمرانی مردمی عبارتند از : «شفافیت » ،«پاسخگویی» ،«کارامدی» ، «مشارکت» و« حاکمیت قانون » و «فسادزدایی ».شفافیت آمریکایی این است وقتی امریکاییها خواستند به عراق حمله کنند به دروغ گفتند صدام انبار سلاح های هسته ای و کشتار جمعی دارد. خودشان هم بعدا اذعان کردند، دروغی بیش نبود ... شفافیت امریکایی این است.

اما عملکرد «حاج قاسم»  را ببینید... کردستان عراق تصورش این بود که بدلیل روابط خوب آنها با امریکایی ها  و رژیم صهیونیستی، آنها هیچ وقت مورد حمله قرار نمی گیرند. اما وقتی  داعش به چند قدمی شان رسیدند امریکایی ها گفتند ما درخواست شما را بررسی می کنیم! بعد که کردستان عراق به حاج قاسم درخواست کمک داد ، حاج قاسم شخصا ورود می کند به کردستان ...ما هرجا ورود کردیم به درخواست شخص اول آن سرزمین بوده... به درخواست اسد و طالبانی و بارزانی بوده است.

شما ببینید در بحثهای داخلی ، حاج قاسم هیچوقت حق ماموریت نمی گرفت و نیروهای تحت امر وی در نیروی قدس هم حق ماموریت نمی گرفتند... حتی خیلی از شهدای مدافع حرم همینطور بودند ؛ برگه اعزام به سوریه یکی از رفقا را دیدم بدون هیچ چشمداشتی به سوریه می رود و شهید هم می شود.

از حیث کارآمدی اگر بررسی کنیم می بینیم در سوریه یا کشورهای دیگر ، امریکایی ها به کاروانهای عروسی حمله می کردند... فرهنگ مقاومت و حکمرانی مردمی اما ببینید عملکردش چگونه است. ما در سوریه برای تصرف بوکمال در جنگ شهری ، مجبور شدیم برخی مناطقی خالی از سکنه  اما متعلق به مردم سوریه را بزنیم . بعد حاج قاسم نیروهایش را خواست و گفت هرکس هر منطقه را زده برود آنجا را درست کند. این رویکرد و این کارآمدی را با هم مقایسه کنید.

در زمینه مشارکت مردمی هم مثال بزنیم. دمشق در حال سقوط بود. هنر شهید همدانی  -مسئول نیروهای ایران در سوریه -این بود که گفت اسلحه ها را به مردم بدهید، بیایید به مردم اعتماد کنید .این الگویی بود که این مکتب صادر می کند.  برای همین بود که می گفتند دکمه لباس یک پاسدار ایرانی برای مردم سوریه ارزشش بیشتر از درجه های سوری خودشان است. چون این رویکرد توانست جواب دهد. این همان جلب مشارکت و اصالت دادن به مردم است.

حاکمیت قانون

در بوکمال  ، وقتی حاج قاسم حضور داشت مجبور بود در یکی از خانه ها برود یکی دو روز بماند، خانه ای که متعلق به اهل سنت بود، وقتی که ماموریت تمام شد و می خواست برگردد نامه ای نوشت و عذرخواهی کرد. شماره تلفن منزلش را نوشت که من از منزل شما استفاده کردم شما حق داری تماس بگیری و من جبران می کنم.این کجا و حاکمیت نیروهای داعشی و امریکایی کجا که به زن و بچه هم رحم نمی کردند.

اما در عوض ، بخش درمانی را نیروهای ما در بخشهای مختلف سوریه راه انداختند  که حتی به زنان داعشی هم خدمات می دادند ؛ پرستار آن بیمارستان نقل می کرد ؛ روز آخری که داشتم ، می رفتم دیدم نصف اسمها احسان و اسم خانمها سمیه است که اسم همین زن و شوهر پرستاری بودند که در سوریه خدمت کردند.

نتیجه این تفکر را در داخل کشور هم می توان دید. شهید شوشتری هم در سیستان ، همین کار را کردند. طرف قاچاقی بود می گفت این نیاز به امکانات دارد، اگر قاچاقچی در زندان است ، خانواده ش که مقصر نیستند و باید حمایت شوند... اینطور شد که توانست امنیت را به سیستان برگرداند.

خیلی از شاخصها را در مکتب سلیمانی داریم؛ مثل حضور شهید سلیمانی، در بیمارستان برای عمل« نوه » هم رزمش – که مقام معظم رهبری نقل کردند -  ما مشابه این تفکر را کجا داریم که وقتی همرزمش شهید می شود می گوید اوبه جای من رفته شهید شده من باید بمانم ودر بیمارستان به خانواده شهید کمک کنم.

سردار وصیت می کند در گلزار شهدای کرمان تدفین شود می شد اگر جای دیگر دفن می شد مردم برایش کلی گنبد و بارگاه می خواستند اما خودش نخواست و گفت روی قبرم بنویسید « سرباز قاسم سلیمانی ».

یکبار سردار ، دخترشان ، زینب خانم را می برد به محل کار ...  زینب « نخود کشمش» می خورد و حاج قاسم به همکارش می گوید این هزینه نخود کشمش را از حقوق من کم کنید!

باید حاج قاسم را به عنوان یک « قهرمان ملی» قدر بدانیم و بتوانیم امثال ایشان  را بازتولید و تربیت کنیم  و این خط تمدنی و مقاومت را ادامه دهیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.