غرب آسیا، منطقهای است که از مدتها قبل مورد توجه و گاها تحت سلطهی کشورهای دیگر بوده است. هرگاه گروهی برای رهایی از این سلطه فریاد آزادی سرمیدادند سرکوب میشدند. ایران، افغانستان، مصر، عراق و سایر ملل این منطقه در مقاطعی از زمان، هر کدام گامهایی در راه آزادی برداشتهاند اما تنها ایران توانست راه خود را به سرمنزل مقصود برساند.
با نگاه به سرگذشت این کشورها میتوان دریافت که اعتماد به ابرقدرتهای سلطهگر در هر بازهی زمانی چه دستاوردی برای آنان به ارمغان آورده است. مسئلهای که غرب اکنون و شوروی در گذشته به خوبی از آن استفاده میکرد.
واضح است که با توجه به جمعیت مسلمانان جهان اگر اتحاد بین آنان محقق شود قطعا هیچ قدرت جهانیای نمیتوان با دسیسه و توطئه امنیت کشورها را خدشهدار کنند. موضوعی که خود ابرقدرتها نیز به آن اذعان دارند و از هر عملی به منظور تفرقهافکنی بین اقوام و کشورهای اسلامی دریغ نمیکنند.
تاریخ سرنوشت حکومت عثمانی را به یاد دارید، حکومتی که چندین قرن بخشهای بزرگی از جنوب شرق اروپا، غرب آسیا و شمال آفریقا را تحت کنترل خود داشت. اواخر قرن ۱۹ با شروع اعتراضات فلسطینیان علیه حکومت عثمانی، انگلیس که در پی ضربه زدن به آنها بود با نقاب نجاتبخش، به همراهی فلسطینیان آمد اما پس از جنگ جهانی اول و تجزیهی حکومت عثمانی این نقاب برداشته شد و مقدمات حضور صهیونیستها توسط انگلیس در فلسطین فراهم شد.
این اتفاقات تا جایی ادامه داشت که در سال ۱۹۱۷ بیانیهای توسط لُرد بالفور وزیر خارجه وقت انگلیس مبنی بر تاسیس وطن برای ملت یهود در فلسطین صادر شد.
این نوع تصمیمگیریها برای کشورهای مختلفی که با توجه به شرایط، به جای تکیه بر خود از استعمارگران کمک خواسته و به آنها تکیه کردند بارها اتفاق افتاده است. هند با آن تمدن پیشرفته و پیشینهی تاریخی به استعمار انگلستان درآمد. عراق، افغانستان، مصر هر کدام به اشکال مختلف و با توطئههای آمریکا و انگلیس به غارت رفتند. در واقع کشورها در برهههای زمانی مختلف با غفلت در رابطه با اتفاقات پیرامون خود به دامی افتادند که تنها راه نجاتشان مقابله و مقاومت در برابر آن است.
با گذشت حدود ۷۵ سال از اشغال، مقاومت فلسطین با دو بخش کرانهی باختری و نوار غزه عجین شده است. اشغالگران در این سالها و در پیشرویهای خود به فاجعهبارترین شکل ممکن فلسطینیان را مورد حمله قرار داد و کشورهای عربی با حمایت غربیها چشمهای خود را روی این فجایع بستند. با وجود این اتفاقات و حمایتها اولین ضربهی اسرائیل عقبنشینی آنها از نوار غزه در سال ۲۰۰۵ بود. ضربه و شکست سهمگین این رژیم در جریان حمله به لبنان و جنگ ۳۳ روزه نیز باعث شد تا برای جبران وجهه خود در پی خلع سلاح و پیروزی بر مقاومت باشد. با وجود محاصره همه جانبه و ظالمانه رژیم غاصب علیه مردم غزه، حملات نظامی پی در پی و نقض آتشبسها مقاومت این مردم شکسته نشد. اسرائیل در جریان جنگ ۲۲ روزه از تمام توان خود برای شکستن مقاومت مردم استفاده کرد و جنگی خونین در غزه راه انداخت.
اما تنها پس از ۲۲ روز، غزهای که در محاصره کامل قرار داشت به کمک نیروهای مقاومت، شهید سلیمانی، شهید مغنیه و سیدحسن نصرالله پیروز شد و هیمنه رژیم صهیونیستی درهم شکست.
شکست این رژیم در جنگهای ۳۳ روزه، ۲۲ روزه و ۸ روزه نشان داد که هر چقدر دشمن به شکلی قوی کار کند با وعدهی قرآن " وَلا تَهِنوا وَلا تَحزَنوا وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن کُنتُم مُؤمِنینَ" تنها راه نجات مقاومت با تکیه بر ایمان است.
پیروزی انقلاب اسلامی و شعار امام خمینی (ره) مبنی بر آزادی سرزمین فلسطین و قطع غدهی سرطانی رژیم صهیونیستی نقطهی عطفی در مبارزات فلسطینیان و همراه شدن کشورهای دیگر با آنها بود. تا جایی که حماس بارها نقش اصلی ایران در شروع مبارزات به شکل منسجم و حمایت ایران را بازگو کرد و ایران را رکن مهم مقاومت دانست.
با نگاهی به اتفاقات پس از انقلاب، شروع مبارزات علیه استعمار، بیداری اسلامی و شکست هیمنه رژیم صهیونیستی، میتوان به نقش مهم ایران و محوریت آن در این مبارزات رسید. و این همان محوریتیست که شهید سلیمانی نیز در وصیت نامهی خود به آن اشاره کرده بود و غربیها سالهاست در پی شکستن آن محور هستند.
"امروز قرارگاه حسینبنعلی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها می مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند. نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی (ص)."
نظر شما