حالا و پس از گذشت ۱۹ سال باید دید مسئولان و کارگزاران مختلف، چقدر تلاش کردهاند محیط زندگی و جامعه را به عدالت نزدیک کنند؟
نگاهی حتی نه عمیق به وضعیت امروز نشان میدهد هنوز هم جامعه ما با آنچه به عنوان عدالت علوی میشناسیم فاصله زیادی دارد. بروز مشکلات متعدد اقتصادی، افزایش نابرابری و فقر و... شکل گرفتن صداها و نگاههای عدالتخواهانه در جامعه را هم به دنبال داشته و کمترین مطالبه امروز عدالتخواهان و بسیاری از مردم این است که برای وضعیت موجود باید چارهاندیشی کرد تا نخست بیشتر از این به اقشار مختلف فشار اقتصادی و اجتماعی وارد نشود و دوم کارآمدی نظام را زیرسؤال نبرد.
این در حالی است که اگر در هر زمینهای، حتی نسیم مختصری از عدالت علوی در جامعه بوزد و شمیمی از آن به مشام مردم برسد، به آنها در تحمل مشکلات اقتصادی کمک میکند و سبب خواهد شد جامعه هم پای کار عدالتخواهی حقیقی بیاید و بایستد.
حقیقت تلخ این روزها این است با وجود آنچه گفتیم انگار برخی مسئولان هنوز عزم جدی برای تحقق عدالت اجتماعی ندارند و یا نگاه آنها به مقوله عدالت و عملکردشان در حکمرانی از منشأ و مشرب دیگری سرچشمه میگیرد. نزد برخی از افراد جامعه نیز ممکن است هنوز مفهوم «عدالت» و ریشهها و عوامل اجرای آن چندان روشن نباشد. در چنین شرایطی بهتر است بخشهایی از نهجالبلاغه را مرور کنیم و ببینیم توصیههای مولای متقیان، برای شرایطی شبیه به شرایط امروز جامعه ما چیست.
گام نخست؛ کار و تلاش و تولید
اگر بخواهیم عدالت اجتماعی را در جامعه محقق کنیم، حداقل برای فقرزدایی، نخستین راه، «فرهنگسازی» برای کار و تلاش مستمر است. حضرت امیر(ع) همواره مردم را به کار و رونق اقتصادی تشویق کرده و میفرمود: «اتّجروا بارک الله لکم»، تجارت کنید، خداوند به شما برکت دهد.
در سیره عملی حضرت میبینیم ایشان همواره در حال تلاش و کار بوده و ضمن پرداختن به تعلیم و تعلم، قضاوت و حضور در میدان جنگ، به کارهای اقتصادی نیز میپرداختند. بهخصوص در کشاورزی و احیای زمینها و حفر قنات و استخراج آب که اهتمام فراوانی داشتند.
اصولاً اسلام از ابتدا بر «تولید» بسیار تأکید داشته و محور این مقوله را هم «کسب حلال» قرار داده است. هرچند فرد متمول هم پس از رسیدن به ثروت و مکنت از راه حلال، نباید از محرومان جامعه غافل شود. در صورتی که واجبات شرعی و حقوق قانونی مردم و جامعه پرداخت شود، ثروت و دارایی در اسلام حد و مرزی ندارد.
حضرت علی(ع) در مورد علت فقر در حکمت ۳۲۸ میفرمایند: «همانا خدای سبحان روزی فقرا را در اموال سرمایهداران قرار داده است، پس فقیری گرسنه نمیماند جز به کامیابی توانگران و خداوند از آنان درباره گرسنگی گرسنگان خواهد پرسید».
همچنین حضرت سادهزیستی را سرلوحه زندگی خود قرار دادند تا ضمن توصیه به مردم، الگویی برای مسئولان و کارگزاران هم باشند: «ای مردم آگاه باشید امام شما از غذای دنیا به دو قرص نان و یک ردای ساده اکتفا کرده است... به خدا سوگند از مال دنیا چیزی نیندوختم و مالی ذخیره نکردم... هرگز شما را به عملی دعوت نکردم مگر اینکه خود در آن کار پیشقدم بودهام».
مسئولیت سنگین آگاهان وعالمان جامعه
شاید جالب باشد که بدانیم حضرت برای عالمان جامعه نقشی متفاوت قائل است: «وَ ما اَخَذَ اللهُ عَلَی العُلَماءِ اَلَّا یُقارُّوا عَلی کِظَّهِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم» که به فرموده رهبر معظم انقلاب یعنی خدای متعال این پیمان را از علما گرفته که به شکاف اجتماعی، به فاصلههای اجتماعی تن ندهند و فاصلههای اجتماعی را قبول نکنند که یکی از سیری مُشرف به موت بشود، یکی از گرسنگی.... اَلّا یُقارُّوا عَلی کِظَّةِ ظالِم؛ «کِظَّة» در عربی به معنای زیادهخواری و افزونخواریای است که آدم را از کار میاندازد. البته این کنایه است؛ یعنی برخورداریها، یعنی پاداش نجومی، حقوق نجومی؛ اینها نباید باشد. وَ لا سَغَبِ مَظلوم؛ «سَغَب» یعنی گرسنگی. امیرالمؤمنین(ع) میگوید اگر نگرانی من و دغدغه من درباره مسئولیت در برابر زیادهخواران، ویژهخواران از یک سو و محرومان از یک سوی دیگر نبود، قبول نمیکردم؛ آنوقت میفرماید: وَ ما اَخَذَ اللهُ عَلَی العُلَماء؛ یعنی مسئولیت شما دانشمندها فقط درس دادن و درس خواندن و تحقیق کردن نیست؛ یکی از مسئولیتهایتان هم این است که «اَلَّا یُقارُّوا عَلی کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم».
... و اما مسئولان
بیشترین توصیههای حضرت امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه خطاب به مسئولان است.
حضرت علی(ع) در برخورد با کارگزاران نزدیک به خود و تراز بالا آنها را بهشدت ترغیب به سادهزیستی میکند. به عنوان مثال در نامه ۴۵ نهجالبلاغه به عثمان بن حنیف بهشدت انتقاد میکند شما سر سفرهای دعوت شدید که فقرا حضور نداشتند یا در نامه۳ نهجالبلاغه میبینیم وقتی متوجه میشود شریح خانهای بزرگ خریده، میفرماید: «به من خبر دادند خانهای به ۸۰ دینار خریدهای، به زودی کسی به سراغت میآید که به نوشتهات نگاه نمیکند تا تو را از آن خانـه بیـرون کـرده و تنها به قبر بسپارد».
اما امام با کارگزاران ثروتمند که در تراز پایینتری قرار داشتند برخورد قهرآمیز نداشته است. مثلاً قیس بن سعد که از یاران حضرت است و در عین حال ثروتمند و بسیار خیّر بود یا عبدالله بن جعفر(همسر حضرت زینب(س)) که تاجر و ثروتمند بود برخورد شدیدی نداشتهاند چرا که اینها حقوق اسلامی خود را رعایت و در حد وسع خود فقرزدایی میکردند.
یکی از ویژگیهای اصلی مبارزه با شکاف طبقاتی، انتخاب کارگزارانی است که علاوه بر تقوا، پاکدست باشند و در بیتالمال دخل و تصرفی برای خود و اطرافیانشان نکنند.
نحوه برخورد با طلحه و زبیر نیز بسیار جالب توجه است. این دو از امام درخواست پست و مقام نمودند؛ حضرت فرمودند من این امانت را با کسی شریک نمیشوم مگر اینکه از دین و امانتداری او راضی باشم، چرا که حکومت امانت است. در تاریخ طبری ذکر شده وقتی حضرت امیر(ع) به حکومت رسیدند تمام کارگزارانِ مسئولان قبلی به جز یک نفر را عزل کردند.
نظارت بر کارگزاران
از مهمترین عوامل مبارزه با بیعدالتی، نظارت چندجانبه بر مسئولان است.
«نظارت از بالا» که توسط عوامل انسانی و به اصطلاح «عیون» و چشمهای ناظر و مراقب در عهدنامه مالک اشتر، مورد توجه قرار گرفته است: «... سپس رفتار کارگزاران را بررسی کن و بازرسانی راستگو و وفاپیشه بر آنان بگمار که مراقبت و بازرسی پنهانی تـو از کـار آنـان، سـبب امانـتداری و مهربـانی بـا رعیـت خواهد بود و از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن و اگر یکـی از آنـان دسـت بـه خیانت زد و گزارش مراقبان تو هم آن خیانت را تأیید کرد به همین مقـدار گـواهی قناعت کرده او را با تازیانه کیفر کن».
بخشی از نظارت بر مسئولان نیز نظارت مردمی است که از دیگر روشهای حضرت برای شناسایی مفسدان بوده است. در روایات آمده: امیرالمؤمنین(ع) به مسجد میرفتند که خانمی خدمت ایشان آمد و گفت: من از فلان جا آمدم و فلان مفسده در آنجا رخ داده. بسیاری خطاب به این خانم گفتند شما اجازه دهید حضرت به مسجد برود و نمازش را بخواند، ولی حضرت گفتند اهمیت این مسئله برای من بسیار بالاست و به آن رسیدگی کردند. وقتی برایشان یقین میشد این اتفاق رخ داده، همان جا حکم عزل خطاکار را صادر میکردند و حکم را انجام میدادند.
در سیره امیرالمؤمنین(ع) به نوع دیگر نظارت که نظارت درونی و تقواست نیز اهمیت داده میشود. شهید مطهری بیان میکند: تقوا سبب میشود انسان در اصول معینی که برای خود برگزیده، محدود شود و از آنها تجاوز نکند.
پرهیز از تبعیض در استفاده از بیتالمال
در خطبه ۲۲۴ نهجالبلاغه حضرت امیر(ع) ضمن برخورد با دستدرازی به بیتالمال، حتی به برادر خود عقیل که در عین تنگدستی بود برای استفاده از بیتالمال بهشدت واکنش نشان میدهد: «به خدا سوگند عقیل را در نهایت تهیدستی دیدم که یـک من از گنـدم شـما را میخواهد تا به او بدهم. کودکانش را بـا موهـای غبـارآلود و رنـگهـای تیـره از فقر دیدم. عقیل چند بار نزد من آمد و خواستهاش را برایم مکرر بازگفت، در این هنگام آهـن پـارهای را در آتش گداختم و به جسم او نزدیک ساختم تا از آن پند گیرد».
خطبـه ۲۲۴ نیز بـه مـذمت دریافـت و پرداخـت رشـوه در مـاجرای اشعث بن قیس پرداخته است. در این خطبه میفرمایند: «شگفتتر از این داستان آن مردی است که در تـاریکی شـب بـا ظرفـی سربسـته بـه دیدارم آمد. معجونی در آن ظرف بود که من آن را خـوش نداشـتم و نمـیخواسـتم، گویی آن را با آب دهان مار یا زهر کشندهای که از مار بیرون میآید آمیخته بودند».
مبارزه با زمینخواری، اختلاس و...
در خطبه ۱۵، حضرت درباره قطایع (زمینهای بیتالمال که از آن خراج میگیرند) که در دوره خلفای پیشین برخی از آنها به دیگران بخشیده شده بود، فرمودند: به خدا قسم زمینهایی که متعلق به عامـه مسـلمین اسـت و به این و آن داده شده را پس خواهم گرفت، هر چند آنها را مهر زنانشان قرار داده باشند یا با آنها کنیزکانی خریده باشند.
حضرت(ع) در نامـهای بـه یکـی از کـارگزارانش (عبدالله بن عباس یا برادرش عبیدالله بن عباس) به دلیل غارتگری اموال بیتالمال و بردن آن به حجاز مورد مؤاخذه قرار میدهد: وای بر تو! گویی میراث رسیده از پدر و مادرت را برای خانوادهات میبری. سبحان الله آیا به قیامت ایمان نداری، در حالیکـه مـیدانـی لقمـهای حـرام مـیخـوری و جرعـهای حرام مینوشی؟(نامه ۴۱)
در نامه ۴۳ نیز تقسیم غنائم میـان بسـتگان را سـرزنش کـرده است: «با خبر شدم از کاری که اگـر کـرده باشـی خدایت را به خشم آورده و پیشوایت را غضبناک نمودهای. تـو غنـائم مسـلمانان را کـه از نیزهها و اسبهای آنان گرد آمده و خونشان بر سر آن بر زمین ریخته در میان بادیهنشینان قبیله خودت که تو را برگزیدهاند تقسیم میکنی».
در نامه پنجم نهجالبلاغه خطاب به اشعث بن قیس، فرماندار آذربایجان پس از جنگ جمل و در سال ۳۶ هجری در شهر کوفه هشدارهایی مبنی بر اینکه پستهای دولتی نباید دستمایه سوءاستفاده قرار گرفته و ابزار جمعآوری مالی قرار گیرد، ارائه شده است: همانا پست فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نبوده، بلکه امانتی در گردن تو اسـت، باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی، تو حق نداری نسبت به رعیت اسـتبداد ورزی.
در نامه ۴۲ نهجالبلاغه، حضرت خطاب به رفاعه، حاکم اهواز میفرماید: هنگامی که نامه مرا خواندی، ابن هرمه را برکنار کرده به مردم معرفی کن! به زندانش افکن، آبرویش را بریز. به همه بخشهای تابع اهواز بنویس من چنین عقوبتی برای او معین کردهام. مبادا در مجازات او غفلت یا کوتاهی کنی که نزد خدا خوار میشوی و من به زشتترین صورت ممکن، تو را از کار برکنار میکنم و خدا آن روز را نیاورد... شبها زندانیان را برای هواخوری به فضای باز بیاور جز ابن هرمه....».
ابن هرمه، مسئول نظارت مالی بر بازار اهواز بود که مرتکب تخلف مالی شده بود. نه کودتا کرده و نه قتلی انجام داده است اما حضرت در این فرمان قاطعیت خود را در بیآبروسازی متخلف بیان کرده و اهمیت عدم دستدرازی به بیتالمال را بهشدت مورد تأکید قرار میدهد.
نظر شما