«ادگاردو روبین» از پدر و مادری لبنانیالاصل در آرژانتین به دنیا آمد و پس از استبصار نام «سهیل اسعد» را برای خود برگزید. او که دکترای تمدن اسلامی را از دانشگاه بیروت دریافت کرده و دانشآموخته فلسفه و عرفان اسلامی از جامعه المصطفی(ص) در ایران است، برای طلاب خارجی دروسی مانند شیعهشناسی، نظام سیاسی اسلام و اندیشه امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی را تدریس میکند. به مناسبت ایامالله دهه فجر با این مبلغ بینالمللی اسلام در خصوص «بازتاب جهانی انقلاب اسلامی» گفتوگو کردهایم.
ارزیابی شما از الهامبخش بودن و تأثیر انقلاب اسلامی بر جنبشهای متکی به مردم در سطح جهان چگونه است؟
به نظر من، انقلاب اسلامی مدلی از مبارزه با فساد، ظلم، بیعدالتی و نابرابری را در خود ایران طرح کرده که این مدل در خیلی از جاها بدل به یک الگوی مردمی خوب شده است. اساساً چون مبارزه در ایران، جواب داده و از آنجا که پیروزی انقلاب، نتیجه مثبت این مبارزات و قیام بوده، خیلی از جنبشها به آن امیدوار شدند. در روزگاری که تقریباً همه ناامید بودند انقلاب اسلامی بهعنوان یک نمونه موفق مبارزه مطرح شده و خیلی از جنبشهای اجتماعی و انقلابی دنیا با این پیروزی، قوت روح گرفتهاند. سبک مبارزات انقلاب نیز به یک مدل تبدیل شده؛ صرف نظر از اینکه مبارزه جواب و نتیجه میدهد سبک این مبارزه هم در خیلی از جاها به نوعی مدل تبدیل شده است. مثل بحث «بسیج» و «محور مقاومت» که نمونههایی هستند که بهطور ملموس مشاهده میکنیم در منطقه جواب داده و در کشورهایی مثل لبنان، سوریه، فلسطین وعراق، این سبکهای نشأت گرفته از انقلاب اسلامی، تبدیل به یک مدل شدهاند.
احتمالاً شما باید جواب دقیقتری برای این پرسش داشته باشید که کدام یک از آرمانهای انقلاب اسلامی بیشتر مورد توجه و اقبال مردم جهان بوده است؟
بهنظرم یکی از آرمانهایی که بیشتر جهانیان از آن متأثر شده و الهام گرفتهاند، «مردمی بودن» حرکت است؛ یعنی عنصر مردم، در فرایند انقلاب بسیار مهم است. اگر انقلاب را تحلیل کنید میبینید نه ارتش بود که قیام کرد، نه کودتا بود، نه پشتیبانی یک دولت؛ یک حرکت کاملاً ملی و مردمی بود. اصل همان «مردم» بودند که خودشان خواستند تغییر را ایجاد کنند و با قوت و نیروی خودشان و با عناصر و تفکر خودشان جلو رفتند؛ این بهنظرم عنصر بسیار مهمی برای یک آرمان است. اگر با نگاه اسلامی نگاه کنیم در قرآن و روایات از عنصر مردم به صراحت صحبت میکند، وقتی آیه قرآن میفرماید: «لیقوم الناس بالقسط» مردم هستند که باید برای تحقق عدالت قیام کنند، گویی یک مدل اسلامی است که در نمونهای به نام انقلاب اسلامی پیاده شده است. این خودش یک آرمان است که ما منتظر کسی و منتظر دولت و حکومت نباشیم، منتظر ابرقدرتها نباشیم، خود ملت و خود مردم قیام کنند و انقلاب را به یک جایی برسانند.
برداشت و تصویر جهانیان از رهبری انقلاب توسط امام(ره) و تداوم آن توسط رهبر معظم انقلاب چگونه است؟
در این زمینه من قائل به تمایزی بین حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب هستم. در واقع شهرتی که حضرت امام پیدا کردند و تبدیل به نماد شدند سبب شد دشمن پس از آن سعی کند دیگر رهبران ایران معرفی نشوند و سانسور شوند؛ به تعبیری موانعی ایجاد کنند که شهرتی به آن صورت پیدا نکنند؛ بنابراین رهبر معظم انقلاب(مدظله) در این فضای بینالمللی خیلی مظلوم واقع شدهاند. ملتهایی که خوب توانستند حرکت این دو بزرگوار را تحلیل کنند- و آثاری را که در معادلات بینالمللی داشتند ببینند- با یک نگاه امیدوارکننده و مثبت، دیدگاههای آنها را دنبال میکنند. دشمن به همین دلیل سعی میکند در فضای رسانهای و حتی آکادمیک آنها را به عنوان موانع رشد ایران معرفی کند.
شما از نگاه امیدوارانه مردم جهان به انقلاب اسلامی گفتید. این امیدواری به آینده انقلاب از منظر دیگران چقدر است؟
من فکر میکنم موانع زیادی وجود دارد تا ملتهای جهان، از فضای انقلاب اسلامی اطلاع پیدا کنند و امیدوار شوند یا حتی تحلیلی داشته باشند. خیلیها متأسفانه با واقعیات انقلاب آشنایی ندارند. اما آنهایی که اطلاع و از این وضعیت آگاهی دارند- تا جایی که بنده پیگیری کردم – انقلاب اسلامی برای آنها تنها جریان امیدوارکننده مقابل بقیه جریانهاست. مثلاً حرکت چپها در آمریکای لاتین را در نظر بگیرید که متأسفانه خیلی موفق نشدند طرح خودشان را پیش ببرند.
این عواملی که مانع شناخت و معرفی انقلاب به جهان شده، چه هستند؟
موانع متعددی وجود دارد؛ یکی از آنها رسانه است، یکی فاصله جغرافیایی و فرهنگی با دیگر ملتهاست و یک مسئله اساساً این است که انقلاب نتوانسته با آن قوتی که باید، حرف خود را به جهان برساند.
هم دیپلماسی فرهنگی و هم در ایجاد پلهای ارتباطی، گاهی اوقات خود ملتها میخواهند مرتبط شوند ولی انقلاب اسلامی متأسفانه نتوانسته اینها را خوب مدیریت کند.
نظریاتی مطرح میشود که برخی دولتها در هنگام وقوع انقلاب اسلامی نگران ایجاد تحول در کشورهای خود شدند؛ آیا این نگرانی همچنان ادامه دارد؟
باید این مسئله را در کشور به کشور به صورت جداگانه تحلیل کرد؛ نمیشود یک حکم کلی داد. بهصورت تخصصی هر کشور باید جداگانه بررسی شود. البته من فکر نمیکنم در آن حد باشد که به نگرانی واقعی رسیده باشند. چون از اول انقلاب مجال باز بوده که ملتهای مختلف قیام کنند و این اتفاق نیفتاده است. از عراق ایام صدام بگیرید که ملت عراق برای این قیام خیلی آماده بود تا بعضی از کشورهای دیگر که در این بیداری اسلامی شاهد بودیم، این مسئله محقق نشد. چون انقلاب اسلامی فقط بحث قیام و مردم نیست چند عنصر باید با هم جمع شود تا محقق شود، مانند رهبری و ایدئولوژی انقلابی و نقشه راه برای تحقق اهداف انقلاب که فعلاً در جهان این مدل شرایط را نداریم.
به نظر شما جنبشهای اسلامی و اصلاحی چقدر از انقلاب اسلامی تأثیر پذیرفتهاند؟
بهنظرم همه چیز نسبی است! یعنی تأثیرگذاری چیزی نیست که شما بگویید من فقط از این انقلاب تأثیرپذیر بودهام؛ مثل هر فرایند تربیتی فرهنگی یا حتی سیاسی، انسان یا جنبش یا ملت، از افراد و عناصر مختلف تأثیرپذیر است، بنابراین میتوان گفت جنبشهای اجتماعی در خیلی از ابعاد متأثر شدهاند اما اینکه بگوییم فقط انقلاب اسلامی بود که تأثیرگذار بود نه اینطور نیست.
چون جنبشها خودشان تاریخی دارند و مثلاً تأثیر شوروی سابق در این جنبشها در آمریکای لاتین، سوابق سوسیالیستها و کمونیستها در منطقه یا مثلاً حرکتهای آزادیبخش یا حرکتهای سرخپوستی از مواردی هستند که تأثیر خودشان را میگذارند؛ درواقع انقلاب اسلامی بخشی از تأثیرگذاری است.
ارزیابی شما از میزان اثرگذاری انقلاب پس از گذشت چهار دهه از آن بر سایر جوامع چیست؟
من معتقدم ما در میانه راه هستیم؛ اگر بگوییم تأثیر در شکل ایدهآلش باید به همه جهان برسد، در حال حاضر وسط راهش جهان اسلام است که شروع تأثیرگذاری، در جهان اسلام بوده است. در جهان اسلام، چند کشور وجود دارند که متأثر شدهاند. اگر قرار است نسبتی را عرض کنم باید بگویم ۵۰ درصد از این راه و هدف را توانستهایم به تحقق برسانیم. در جریان اسلام اثربخشی انقلاب اسلامی مشهود است، در شورهایی مثل عراق و لبنان و... اینها نمونه جلی از تأثیرگذاری انقلاب اسلامی است؛ منتها نسبت دادن آن به کل جهان فعلاً زود است.
از آنجا که ذات انقلاب اسلامی ایران انقلاب دینی است کشورهای غیرمسلمان مانند آرژانتین و کشورهای آمریکای لاتین چه تصوری درباره ایران دارند و آیا در کارکردهای دین به ایجاد انقلاب هم قائل هستند یا خیر؟
خیر، طبیعی است ساختار سیاسی بینالمللی، یک ساختار سکولار است. ما غیر از جمهوری اسلامی جایی را نداریم که قیام کرده باشند. منتها آن دینی که ما در فضای اجتماعی جهانی مطرح میکنیم دیگر دین به معنای نماز و روزه و بعضی از اعتقادات نیست، آن دینی که در فضای اجتماعی میگوییم همان فطرت است، فطرت انسان در واقع، منکر بیعدالتی است و او را به سمت قیام تشویق میکند. فطرت انسان به معنای خود انسانیت است که میخواهد علیه ظلم کاری کند. بخشی از دین ما که اسلامی است، در واقع انسانی است. هر انسان عاقل، منطقی و فطری میتواند به اهمیت این بعد از دین پی ببرد.
ما نباید نگران ملتها باشیم که قضیه، قضیه دین است و تا دین را نفهمند نمیتوانند قیام کنند؛ چون این فضایی که انقلاب اسلامی در بعد اجتماعی مطرح کرده، فضایی کاملاً انسانی است، یک تجربه انسانی است و ما به آن انسانیت، دین در این بعد میگوییم.
انقلاب اسلامی چه میزان توانسته فرصتهای همگرایی برای جهان اسلام را فراهم آورد؟
در خیلی از ابعاد توانسته همگرایی ایجاد کند؛ مثلاًانقلاب اسلامی در دشمنشناسی توانسته دشمن مشترکی را معرفی کند و ملتهای منطقه را به سمت شناسایی این دشمن سوق داده است. این فضای ضد امپریالیستی، فضای ضد صهیونیستی، ضد اسرائیلی، ضد آمریکایی که در منطقه ایجاد شده ازجمله اشتراکاتی است که به همگرایی کمک میکند.
رهیافت فرهنگی انقلاب اسلامی در مقوله صدور انقلاب چه بوده است؟
ما در فضای فرهنگی ضعف داشتهایم، خیلی نتوانستهایم مثل بقیه ابعاد مثل بعد نظامی و امنیتی و سیاسی در فرهنگ هم موفق باشیم.
به نظر شما این ضعفها به کجا برمیگردد؟
در فضای فرهنگی، ما در تربیت نیرو - که اصلیترین مسئله است- و کار تخصصی کردن در این زمینه، مقصر بودهایم. در سطح بینالملل نتوانستهایم کادرهایی را برای این مسئولیت تربیت کنیم. دوم اینکه در بینالمللی کردن این فضای فرهنگی، هنوز خیلی ایرانی رفتار میکنیم. ساختاری که ما داریم یک ساختار ضعیف است یعنی مشکلاتی که بین سازمانهاست، نبود هماهنگیها، نبود برنامهریزی، ضعف مدیریتی، اینها همه ضعفهایی است که در ساختار فرهنگی میبینیم.
نظر شما