در ارزیابی تاثیر کنش های دیاسپوریک می توان اذعان داشت که در صورت استفاده مناسب از پتانسیل های دیاسپوراها ، این جوامع می توانند به صورت بازیگرانی اثرگذار جهت کارامدی دولتها حضور پررنگی داشته باشند.برای بررسی ابعاد دقیق تر اثربخشی دیاسپورا در سطح بین الملل در خدمت دکتر مخیری دبیر دپارتمان ملاحظات استراتژیک روسیه در خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه هستیم و پیرامون این موضوع با ایشان به گفتگو نشستیم:
آقای دکتر بفرمایید باتوجه به مقوله جهانی شدن ، چه بازیگران جدیدی به عنوان نقش آفرینان فراملی ، در عرصه بین الملل حضور جدی پیدا کرده اند؟
قبل از جهانیشدن، دولتها، حاکمان بلامنازع روابط بینالملل بودند و هرگونه اعمال حاکمیت توسط آنان انجام میشد تا جایی که حتی زمانی که دولتها تصمیم میگرفتند از بخشی از حاکمیت خود بگذرند، آن را در سازمانهای بینالمللی با دیگران مبادله میکردند و سازمانهای بینالدولی نیز بهمنظور اطمینان حاصل شدن نسبت به تضمین و تداوم حاکمیت کشورهای قدرتمند در کنار دولتها قرار میگرفتند. در دوران جنگ سرد و شرایط نظام دوقطبی و برخوردهای ایدئولوژیک موجب میشد تا دولتها در مقابل هر نوع ورود بازیگران جدید، موضع بگیرند و احتیاط بیشازحدی از خود نشان دهند اما با ظهور مقولهی جهانیشدن، پسازاین دوران، بازیگران فراملی حضور خود را جهت تأثیرگذاری در عرصه روابط بینالملل اعلام نمودند. اگرچه با پیدایش اپیدمی کرونا از اواخر سال ۲۰۲۰ میلادی، نظارهگر باز خیزی رویکرد ناسیونالیستی از جانب دولتها، خصوصاً دولتهای اروپایی و قدرتهای بزرگ بودیم که نتیجتاً این سناریوهای پیشآمده میتواند گواهی بر روند نزولی پروسه جهانیشدن در جهان پیش رو محسوب شود. در شرایط کنونی جهان نیز با توجه بر تحولات مذکور و پررنگ شدن اصل خودیاری در مقابل اصل همیاری از جانب دولتها در نظام بینالملل، همچنان میتوانیم مشاهدهگر نقش اساسی بازیگران فراملی در جهان باشیم. بهطور مثال، از میان بازیگران فراملی که تأثیر قابلتوجهی بر سیاست بینالملل و تصمیمگیری خارجی دولتها دارند میتوان به سازمانهای غیر حکومتی (NGOs)، شرکتهای چندملیتی، گروههای مذهبی، جوامع معرفتی، سازمانهای مذهبی و بشردوستانه و جوامع فراملی، گروههای تروریستی، قاچاقچیان مواد مخدر و همچنین دیاسپورا ها اشاره نمود؛ که از این میان دیاسپورا ها نقطه تمرکزمان در این نوشتار کوتاه میباشند.
منظور از دیاسپورا چه نوع بازیگرانی است و دقیقا اشاره به چه گونه ای از بازیگران فراملی دارد؟، آیا این واژه به هر نوع مهاجران فراسرزمینی اطلاق می شود؟
دیاسپورا ها که بخش مهمی از مجموعهی بازیگران فراملی در نظام بینالملل امروزی هستند با تثبیت جایگاه خود، جوامع خاص خود را در اقصی نقاط جهان تشکیل میدهند. این مهاجران سرزمینی میتوانند به گروههای تأثیرگذاری در سطح ملی و بینالمللی تبدیل شوند. این جمعیت مهاجر با کوچ کردن به سرزمین میزبان به دلایل گوناگون، نظیر جنگها و ناآرامیهای منطقهای و داخلی، فقر و بیثباتی اقتصادی، نزاعهای فرهنگی و تمدنی و ایدئولوژیکی، بیماریهای همهگیر و ... جماعتی را در سرزمینی غیر مادری به وجود میآورند که در ضمیر آنان میل برگشت به سرزمین مادری در صورت بهبود شرایط وجود دارد. ازاینرو این اجتماع با زندگی در جامعه میزبان، جهت زنده نگاهداشتن و همچنین نو سازی فرهنگ و رسوم و آموختههای سرزمینی خود، هرچند که با آمیختگی در فرهنگ جامعه میزبان همراه باشد تلاش بسیاری مینمایند. مفهوم دیاسپورا و الگوهای اثرگذاری این جوامع از موضوعاتی هستند که در دو دهه اخیر موردتوجه فزاینده محققان، سیاستمداران و دیگر فعالین روابط بینالملل قرارگرفتهاند. به تعبیر یکی از اساتید برجسته این حوزه «همه دشمنان، دوستان و حتی شکاکین هم در مورد رشد روزافزون کاربرد دیاسپورا و ضرورت نقادی آن اتفاقنظر دارند». در دو قرن اخیر و بهخصوص در عصر حاضر نقش و اثرگذاری دیاسپورا در جوامع بینالمللی و نظام بینالملل بهوضوح به چشم میخورد بهطوریکه در زمان حاضر اهمیت نقش دیاسپورا بهعنوان یکی از بازیگران فراملی در کنار نقش دولتها در نظام بینالملل و روابط بینالدولی جایگاه تأثیرگذار و ویژهای را به خود اختصاص داده است که میتواند در شرایط متفاوت با بهرهمندی از کارایی و پتانسیلهای مختلف رشد یافته از ماهیت وجودی خود، نتایجی را به دست آورد و این نتایج در روابط بینالملل و نظام بینالملل در درجه اول گاه با تأثیرات مهم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... بر کشور میهنی و کشور میزبان دیاسپورا و نهایتاً در سطح بینالمللی یا منطقهای بروز مینماید.
مهمترین فواید حضور دیاسپوراها در جوامع مختلف چییست؟، آیا این نوع جوامع خطری برای حاکمیت دولتها محسوب نمی شوند و تعاملات با آنها امکان تجزیه حاکمیت سرزمینی را فراهم نمی کند؟
باید توجه داشته باشیم که امروزه جوامع دیاسپورا میتوانند تأثیرات شگرفی را بر حوزههای مختلف سیاسی و امنیتی، اقتصادی و فرهنگی، روابط بینالملل ایفا نماید. با توجه به تأثیرگذار بودن نقش دیاسپورا در جهان امروز بهعنوان یک بازیگر مهم فراملی و همچنین با توجه به ساختارها و فرصتهای جدید در حوزههای نوین ارتباطی مابین انسانها در نقاط مختلف جهان بهواسطه رسانههای اجتماعی متعدد، تمرکز ویژه دولتهای مختلف و تصمیم سازان سیاسی را میطلبد که بازبینی اساسی بر چگونگی بهرهبرداری از جوامع دیاسپورای خود در کشورهای مختلف (خصوصاً در مقابل کشورهایی که در تضاد روابط سیاسی و ایدئولوژیکی... هستند) و همچنین چگونگی تعامل و همکاری با جوامع دیاسپورای مقیم در کشور خود را در دستور کار داشته باشند. همچنین، دولتها میبایست در تنظیمات سیاستهای چندوجهی داخلی و سیاست خارجی خود، توجه بر جمعیتهای دیاسپوریک وطنی مقیمِ کشورهای دیگر و جوامع دیاسپوریک مقیم در کشور خود را بیشازپیش جدی بگیرند؛ زیرا تجربه نشان داده است که نادیده انگاشتن این جوامع از سوی دولتها میتواند باعث از دست دادن فرصتهای مناسب در کسب امتیازات و ارتقاء منافع ملی در بزنگاههای مهم مناسبات بینالمللی مابین کشورها باشد. همچنین باید افزود، غفلت دولتها نسبت به جوامع دیاسپورایی میتواند این جوامع را به سمت مسیر فکری تضاد گونهی خود با حاکمیت کشور میهنی خویش سوق دهد و از سویی دیگر این مسئله گاهاً میتواند تبدیل به عاملی برای فرصتطلبی در جهت کسب منافع کشورهای میزبان دیاسپورا در مقابل کشورهای میهنی دیاسپورا گردد.
همچنین باید افزود، توجه و ارتباط مناسب دولتها با دیاسپوراها در دهههای اخیر نشان داده است که تعاملات با این جوامع میتواند تعارضات کلاسیک بین دولتها را به تعاملات و فرصتهای نوین و سودمند تبدیل نماید. نتایج اخیر تحقیقات بر روی جوامع دیاسپورا بهطور واضح نشان میدهد که در صورت ایجاد فرصت نقشآفرینی از جانب کشورهای میهنی و میزبان دیاسپوراها میتواند در جهت مرتفع نمودن منافع دو کشور، خصوصاً کسب منافع سودمند برای کشور میهنی خویش، ایفای نقشنمایند. برای مثال میتوان به جوامع دیاسپورای چینی و هندی در ایالاتمتحده آمریکا اشاره نمود.
در جهان امروز اکثر کشورهای توسعهیافته غربی، همواره درصدد همسو نمودن تمایلات این جوامع با اهداف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی...، خود هستند و پیگیری این قبیل سیاستها نشان داده است که در طی گذر زمان، مشارکت فعال دیاسپوراها در راستای اهداف فوقالذکر دولتها را رقم میزند و نتیجتاً عکس این عملکرد از طرف دولتها در مقابل دیاسپوراهای خود، پتانسیلهای نهان در این جوامع را که میتوانند برای کشور میزبان در حوزههای مختلف، عملگرا و نتیجهبخش باشد را عقیم گرداند و نهایتاً اگر انزوای این جوامع در مقابل کشور میزبان بیشتر شود، در چنین شرایطی، اهداف دیگری را با سردرگمی دنبال کرده که غالباً میتواند عواقبی با رویکرد منفی و واگرایانه در تقابل باسیاستهای حاکم بر کشور میزبان را داشته باشد.
با توجه به مطالب فوق، ضرورت توجه بر رابطه جوامع دیاسپورا با کشور میهن بیشازپیش روشن میگردد؛ زیرا اکثریت دلایل و عوامل مهاجرت و کوچ از منظر نگاه دیاسپورا ها به دلایل مشکلات و کاستیهای کشور میهنی خود میباشد و تجربه نشان داده دیاسپوراها پس از سالها زندگی و پیشرفت و ادغام در جامعه میزبان، میل بر اصلاح و کمکرسانی و حلوفصل مشکلات میهن خود را دارند. بسیاری از نظریهپردازان متخصص در این حوزه اظهار نمودهاند که دولتهای کشورهای میهنی این جوامع دور از وطن میبایست درصدد پر کردن فضاهای تضاد آمیز خود با دیاسپوراهایشان در کشورهای مختلف باشند تا بتوانند حداقل در شرایط بحرانی سیاسی با کشور میزبان دیاسپورای خویش، از اهرم لابیگری این نهادها بهرهمند گردند و مهمتر از آن، حتی اگر درزمانی که سطح روابط سیاسی کشورها در سطح مطلوب باشد نیز، نهادهای دیاسپورایی میتوانند سطوح مختلف روابط طرفین را بهخصوص در حوزههای اقتصادی و فرهنگی و تبادلات و تعاملات علمی و فناورانه و صنعت، تقویت گردانند.
نظر شما