تحولات منطقه

نمی‌شود از صحنه تبلیغ بین‌المللی صحبت کرد و به ظرفیت عظیمی که حول نام امام حسین(ع) به این منظور وجود دارد، اشاره‌ای نکرد.

جاذبه حسینی برای مخاطب جهانی
زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه

برای پی بردن به این موضوع هم کافی است پای صحبت‌های تازه‌مسلمان‌ها و رهیافته‌ها به مکتب اهل بیت(ع) بنشینید تا نام امام حسین(ع) را همچون یک نخ تسبیح در گرایش همه آن‌ها به اسلام پیدا کنید. حجت‌الاسلام والمسلمین محسن مجتهدزاده مشهور به شیخ قمی، از روحانیونی است که چیزی نزدیک به دو دهه است به‌صورت تخصصی در زمینه تبلیغ در حوزه آمریکای لاتین فعالیت می‌کند. ما ظرفیت‌های تبلیغی نام سیداالشهدا(ع) برای تبلیغ دینی در عرصه بین‌الملل را در گفت‌وگو با ایشان مورد بحث و گفت‌وگو قرار داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

با بیشتر تازه مسلمان‌ها و مستبصرین که صحبت می‌شود عمدتاً سرنخی از علقه و عاطفه نسبت به امام حسین(ع) و ماجرای کربلا در گرایش به اسلام و تشیع در آن‌ها دیده و شنیده می‌شود، تجربه زیسته شما به عنوان یک مبلغ بین‌المللی در این خصوص چه می‌گوید؟ خاطراتتان در این خصوص چطور؟

بالاترین جاذبه‌ای که در مکتب تشیع وجود دارد و ما را از تمام مذاهب و مکاتب دیگر فکری و اندیشه‌ای متمایز کرده، جریانی به اسم امام حسین(ع) و واقعه عاشوراست. حضرت سیدالشهدا چندین ویژگی دارد که یکی از آن‌ها بُعد عرفانی و جذاب شخصیت مقدس ایشان است که یک جلوه نورانی از انسان کامل است و به همین دلیل هرچقدر فرد نسبت به شخصیت ایشان تحقیق کند، بیشتر عاشق ابعاد وجودی حضرت می‌شود.

در عین عرفانی که در اوج است، امام حسین(ع) ویژگی دیگری نیز دارد و آن هم مقاومت و مبارزه با ظلم واستکبار است. معمولاً شخصیت‌های سیاسی در دنیا از نظر اخلاقی و عرفانی خیلی ضعیف هستند اما امام حسین(ع) ویژگی‌ای دارد که ایشان را جامع اضداد می‌کند، در عین اینکه در اوجِ سیاست و سیاست‌ورزی و مبارزه سیاسی قرار داد، پاک‌ترین و مطهرترین شخصیت شناخته شده تاریخ مبارزات سیاسی در عالم است. به همین دلیل وقتی یک فرد به یکباره با این ابعاد امام حسین(ع) مواجه می‌شود، در کنار آن در مراسم عزاداری امام حسین(ع) شرکت می‌کند، کلاً به این شخصیت جذب می‌شود؛ به‌خصوص در عالمی که امروزه پر از ظلم و فساد است و افراد از ظلم خسته شده‌اند. این سبب می‌شود ایشان الگوی بسیاری خوبی به حساب بیاید چرا که در عین اینکه کمال‌جو است، تارک دنیا نیست و در وسط میدان با ظلم مبارزه می‌کند.

ذکر چند خاطره در این خصوص که برای خود من به عنوان کسی که سال‌ها کار تبلیغ در عرصه بین‌المللی کرده جذاب بوده، خالی از لطف نیست. یک جوان مسیحی دانشگاهی به اسم «اِدِر» بود که در رشته مهندسی درس می‌خواند. این فرد در مواجهه با تبلیغ از آن دست آدم‌های سختی بود که مثلاً وقتی می‌خواستم با او در خصوص اسلام صحبت کنم، سفت و سخت می‌گفت من اصلاً دوست ندارم هیچ چیزی در این خصوص بدانم. چون رفیق یکی از دوستان ما در مرکز بود، می‌آمد و در دفتر چای می‌نوشید و گپ می‌زد. چند وقت که گذشت و به ایام ماه محرم رسیدیم و برنامه عزاداری و سینه‌زنی و روضه به زبان اسپانیایی داشتیم، دیدم این فرد کنار بقیه سینه‌زن‌ها در حال سینه زدن است.

خیلی برایم عجیب بود. بعد از مراسم کنارش رفتم و گفتم: اِدِر چطور شده تویی که در مرکز حتی سمت نمازخانه و این‌ها نیامدی و می‌گفتی من با مسیحی بودنم خیلی خوب هستم و بنا ندارم مسلمان شوم، الان اینجا داری سینه می‌زنی؟ به من گفت: شیخ من همچنان مسیحی هستم و نمی‌خواهم مسلمان شوم. گفتم: تو الان در سینه‌زنی بودی و در روضه هم گریه کردی، من حواسم به تو بود.

گفت: حقیقتش این است من با امام حسین(ع) خیلی خوب ارتباط گرفتم و عاشق امام حسین شدم. گفتم: چطور؟ گفت: کتابی خواندم و علاقه‌مند به کاراکتر امام حسین(ع) شدم و به نظرم این شخصیت فوق‌العاده جذاب و ویژه است. به هر ترتیب از آن دیدار و مکالمه ما مدتی گذشت تا به روز عاشورا رسیدیم. شاهد بودم هر چه می‌گذرد اشک و آه این طرف دارد در مراسم امام حسین(ع) بیشتر می‌شود. یک روز که دیدم خیلی حس گرفته، گفتم: اِدِر، نظرت در خصوص امام حسین(ع) چیست؟ گفت: دیگر عاشق امام حسین(ع) شده‌ام. وقتی این حرف را زد به او گفتم: می‌دانی امام حسین می‌گفت «ان قره عینی الصلاه» یعنی امام حسین می‌فرمود من عاشق نماز هستم و حالا تویی که عاشق امام حسین هستی، لازم است بدانی امام حسین خودش عاشق این مسیر در نماز و توجه به خدا بود. این را که گفتم، به فکر فرو رفت. به من گفت: چند کتاب دیگر به من بده چون می‌خواهم در این خصوص مطالعه کنم.

من چند کتاب به او معرفی کردم و ضمناً به او گفتم همین‌طور که داری مطالعه می‌کنی، به نظرم به عشق امام حسین(ع)، نمازت را هم شروع کن. نماز را شروع کرد و بعد از مدتی هم پیش من آمد و گفت من می‌خواهم یک تاریخی بیایم و شهادتین گفته و مسلمان شوم.

پس از محرم و صفر یک روز میلاد با او قرار گذاشتیم. اِدِر با پدرش آمد که پیرمردی مسیحی بود. در آن جلسه مقدمه‌ای در خصوص امام حسین و اسلام گفتم و اینکه مسلمان شدن و شهادتین یک اقدام متعهدانه است که انسان در مسیر کمال‌جویی متعهد می‌شود که می‌خواهد به خداوند نزدیک شود. بعد هم گفتم شهادتین را بگو و بقیه نیز با او تکرار کنند. همه شروع به این کار کردند و دیدم پدرش نیز همراه با بقیه دارد می‌گوید. از پدرش پرسیدم گویا شما نیز داشتید شهادتین می‌گفتید؟ گفت: از وقتی تغییر رفتار را در پسرم دیده‌ام من هم تصمیم گرفته‌ام  در مسیری که او متعهد شده با او همراه شوم. در آن جلسه پدر و پسر با همدیگر مسلمان شدند و کلی نیز اشک ریختند.

در جلسه دیگری در دانشگاهی مسیحی، موضوع بحث اسلام و مباحث سیاسی از جمله ارتباط اسلام با مفهوم مبارزه با ظلم بود. من در تشریح دلیل اینکه ما مسلمان‌ها این‌قدر با ظالم مقابله می‌کنیم، به ماجرای امام حسین(ع) اشاره کردم و گفتم این‌طور به شهادت رسیده و چون امام حسین(ع) جانش را در راه عدالت و دفاع از مظلومان داده است، ما نیز همواره این مسیر را طی می‌کنیم. آن جمع حدود ۴۰-۳۰ نفری از اساتید دانشگاه و دانشجویان بودند. من گفتم: حضرت، عالم بزرگ و نوه پیغمبر اسلام(ص) بود و حاکم فاسدی به اسم یزید با همه آن مشخصه‌هایی که در تاریخ برایش ذکر شده از حضرت می‌خواست با او بیعت کند ولی امام حسین(ع) گفت من زیر بار چنین ظلم و ذلتی نخواهم رفت. همه این‌ها را گفتم تا به بیان حوادث روز عاشورا رسیدم.

گفتم: ظهرعاشورا رسید و تمام یاران حضرت را به شهادت رساندند و بعد ماجرای حضرت علی اصغر را با جزئیات تعریف کردم. جلسه که تمام شد، یکی از حضار که حدود ۴۰ سال سن داشت، پیش من آمد و گفت امام حسین(ع) من را خیلی متأثر کرد. دلیل تأثرش را پرسیدم که گفت من خیلی ادعای عدالت‌طلبی و مبارزه با ظلم و این‌ها می‌کردم ولی الان که شما گفتید امام حسین از علی اصغر خودش نیز در راه خدا گذشت، منی که خودم بچه ۶ ماهه دارم خودم را به جای امام حسین(ع) در آن لحظه گذاشتم و دیدم نمی‌توانم چنین مصیبتی را تحمل کنم و ناخودآگاه در آن لحظه برای حسین(ع) اشک ریختم.

آخرین خاطره‌ام نیز در خصوص آقایی به اسم عیسی گارسیا نماینده عربستان در کلمبیاست که آدم وهابی به‌شدت متعصبی است و به‌شدت علیه شیعیان موضع‌گیری می‌کند. این آدم حتی از داعش نیز حمایت و منابع مالی برایشان جمع‌آوری می‌کرد و می‌فرستاد.

خب این آدم، جوان‌ها را در راستای همین اهداف دور خودش جمع می‌کرد؛ یکی از این افراد که دست راست آقای عیسی گارسیا هم به حساب می‌آمد، فرانسیسکو بود. ما از طریق بچه‌ها ارتباط گرفتیم که فرانسیسکو را جذب کنیم. او را در ماه رمضان دعوت کردیم. آمد و گفت شما شیعیان مسلمان نیستید. یک دوره کتاب‌خوانی در مرکز اسلامی در ماه رمضان داشتیم. جالب اینجاست فرانسیسکو خیلی از وقت‌ها هم روزه نمی‌گرفت و یواشکی بیرون از مرکز اسلامی ناهار می‌خورد و بعد شب پیش ما در مرکز می‌آمد و افطار می‌کرد. ما نیز این‌ها را به روی خودمان نمی‌آوردیم. به هر حال ما کتاب‌خوانی با موضوع کتب شهید مطهری داشتیم که اصلاً به آن علاقه‌ای نشان نداد. یکی از کتاب‌هایی که برای آماده شدن برای شب‌های احیا مطالعه می‌کردیم، مقتل بود. فرانسیسکو کنجکاو شده بود این بچه‌ها چه کتابی می‌خوانند که با آن گریه می‌کنند.

خودش کتاب یکی از بچه‌ها را برداشته و مطالعه کرده و بعد هم با آن گریه کرده بود. همان کسی که بچه‌های مرکز و مراسم سینه‌زنی و این‌ها را مسخره می‌کرد پس از مدتی کم‌کم سینه‌زن مراسم مرکز شد. نکته جالب این است در شب‌های احیا نیز کنار بچه‌ها می‌نشست و در مراسم روضه امام حسین(ع) شرکت می‌کرد ولی مدام به من می‌گفت حاج آقا حواستان باشد من شیعه نشده‌ام.

خیلی نگران این قضیه بود که به او بگویند تو شیعه شده‌ای. جوی درست کرده بودند که کسی اگر شیعه شده باشد انگار مرتکب جرم شده و شیعه بودن جرم است. مدتی گذشت و پیش من آمد و گفت: عیسی گارسیا من را از مسجد بیرون کرده است. گفتم: چطور؟ گفت: من پیش عیسی گارسیا رفتم و گفتم با نفوذی که در مرکز اسلامی شیعیان انجام دادم علت جذب جوان‌ها توسط آن‌ها را پیدا کرده‌ام. عیسی گارسیا هم کنجکاو پرسیده که علت چه بوده است؟ فرانسیسکو گفته: من پیشنهاد می‌دهم از حالا به بعد روضه امام حسین را در مسجد بخوانید تا جوان‌های ما دیگر به هوای روضه و امام حسین(ع) جذب شیعیان نشوند. فرانسیسکو با خنده می‌گفت نمی‌دانم چرا این را که گفتم من را از آن مسجد وهابی بیرون انداختند.

تحلیل شما در خصوص چرایی این میزان تأثیرگذاری امام حسین(ع) در امر تبلیغ چیست؟ به تعبیری، کربلا و امام حسین(ع) حائز چه ویژگی‌ها و ظرفیت‌های تبلیغی است که سبب می‌شود تا این حد تأثیرگذار باشد؟

بیشتر انسان‌ها به جای اینکه بخواهند با عقلانیت تغییر مسیر بدهند، از طریق محبت و عشقی که به یک چیز یا کسی پیدا می‌کنند مسیر زندگیشان را تغییر می‌دهند. امام حسین(ع) فوق‌العاده گیرایی دارد؛ هم مظلومیت او، هم اهداف بلند او و هم همین گریه کردن که روح و دل انسان را تازه می‌کند، حلاوتی به این نام داده که لذت فوق‌العاده‌ای را به انسان می‌دهد و به خودی خود تجربه شیرین انس با حقیقت است. در روایات مربوط به آخرالزمان تأکید شده زمانی که حضرت ظهور می‌کنند برای معرفی خود از رابطه خودشان با امام حسین(ع) می‌گویند.

به نظر می‌رسد این تأکید می‌خواهد به ما بگوید زمین تا زمان ظهور با گریه برای امام حسین(ع) آماده می‌شود به نحوی که زمانی هم که امام زمان(عج)  می‌خواهند خودشان را معرفی کنند، می‌گویند من پسر همانی هستم که برای او گریه می‌کردید. به نظر من کلید فتح عالم، روضه‌خوانی برای حسین به تمام زبان‌هاست.

تجربه شما در خصوص تأکیدی که با عنوان سانسور رسانه‌ای امام حسین(ع) و رویدادهای حول ایشان همچون اربعین می‌شود، چه می‌گوید؟

چون غربی‌ها متوجه اثر این نام شده‌اند سعی می‌کنند امام حسین(ع) را بد تعریف کنند، به همین دلیل می‌بینید این‌قدر روی مسائلی چون قمه‌زنی یا فرقه‌های خطرناک کار می‌کنند. یک گروه از غربی‌ها هم سعی می‌کنند با سکوت از کنار نام حضرت(ع) عبور کنند. شاید بتوان گفت بیشتر غربی‌ها یا عموم آن‌ها حداقل با جزئیات از مباحث ناظر بر امام حسین(ع)

خبر ندارند.

همین یک رسالت سنگینی را روی دوش ما با عنوان مقابله با سانسور امام حسین(ع) در عرصه بین‌المللی می‌گذارد که همت عمومی را می‌طلبد. بعضی‌ها فکر می‌کنند این موضوع کار حاکمیت است در حالی که به نظر من همان‌طور که هیئت‌ها و عزاداری را نمی‌شود به حاکمیت واگذار کرد، اینجا نیز در عرصه بین‌الملل خود مردم هستند که باید پیشقدم شوند.

شما در قضیه تبلیغ بین‌الملل پژوهشی ناظر بر نیازسنجی مخاطبان خودتان انجام داده‌اید. نسبت این نیازسنجی با امام حسین(ع) چه بوده است؟

ما یک پروژه تحقیقاتی در خصوص ۵۰ دانشگاه و مرکز علمی در دانشگاه‌ها و مراکز آمریکای لاتین انجام دادیم تا بدانیم چه مطالبی بیشتر مورد توجه آن‌هاست.

آن‌ها یک دغدغه‌هایی دارند و ضعف‌هایی در جامعه خودشان احساس کردند که پاسخ برخی از آن دغدغه‌ها فقط در اسلام است. مسائلی چون خشونت در خانواده، جایگاه زن، بحث تربیت، ارتباط پدر و مادر با فرزندان و امثالهم از این دست هستند. اگر موضوعات اسلام در حوزه تربیت به‌درستی مطرح شود، فوق‌العاده برای مخاطب غربی جذاب است. نکته دوم بحث اقتصاد است. اقتصاد دنیا بیمار و صهیونیست‌زده است. زالوی بزرگی به اسم صهیونیست بر اقتصاد چنبره زده و نفس مردم را بریده است.

به همین دلیل این‌ها به دنبال یافتن راهکاری برای نجات از این نظام اقتصادی وحشتناکی هستند که در دنیا حاکم است. موضوع دوم این است اگر کسی بتواند مبانی اقتصاد اسلامی را به‌درستی برای این مردم تشریح کند، فوق‌العاده برایشان جذاب است. نکته سوم اما سیاست است که در اوج آن‌ها حکومت علوی و حکومت نبی مکرم اسلام(ص) تا امروز که ولی‌فقیه به عنوان یک الگوی کوچک از آن مدل و شعاعی از آن نور وجود دارد، برایشان به‌شدت جاذبه دارد.

این را از این نظر می‌گویم که الان در سراسر دنیا این‌طور تعریف شده که کسی می‌تواند به جایی برسد که دزد و کلاهبردار و این‌ها باشد ولی ما در حاکمیت دینی مدلی را تعریف کرده‌ایم که با پشتیبانی مردم مؤمن و حمایت مردم، افراد مؤمن به قدرت برسند. خب این روش سیاست‌ورزی و نحوه شکل‌گیری قدرت جذاب است. ما در سرفصل‌های تخصصی که در خصوص روش تبلیغ در غرب داریم، به این موضوعات به صورت مفصل پرداخته‌ایم.  

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.