از دوره تیموری به این سو و با اهمیت یافتن مشهد به عنوان شهر بزرگ و تأثیرگذار خراسان و در پی آن، جمع شدن علما و فضلای فراوان گرد مضجع شریف حضرت ثامنالحجج(ع) و گسترش یافتن حوزه علمیه این شهر، خراسانیها همواره برای دفع حملات و میانجیگری رفع نزاعهای خانمانسوزی که میان خوانین و حکمرانان این منطقه درمیگرفت، چشم به تدبیر علمای مشهد داشتند.
زمان مطالعه: ۳ دقیقه
آن بزرگان نیز برای دفع بلا از سر مسلمانان و مردم مظلوم خراسان از هیچ اقدامی حتی نثار جان مضایقه نمیکردند. نمونه برجسته این افراد، میرزا محمدمهدی خراسانی مشهور به شهید رابع بود که توسط یکی از نوادگان نادرشاه، در دوره فتحعلیشاه و هنگامی که مرقد مطهر امام رضا(ع) را زیارت میکرد، به شهادت رسید و ما در صفحه نخست رواق، ماجرای شهادت مظلومانه وی را به تفصیل تعریف کردیم. خوب است بدانید که فرزند ارشد شهید رابع، یعنی میرزا هدایتالله نیز نقش مؤثری در برقراری آرامش در خراسان و امنیت زائران و مجاوران حرم رضوی داشت و اگر حُسن تدبیر او نبود، ای بسا این منطقه دچار درگیریهای عدیده و گرفتار غارت و کشتار گسترده میشد. در رواق امروز با هم مروری بر خدمت بزرگ فرزند ارشد شهید رابع خواهیم داشت؛ خدمتی که با وجود ارزش فراوان، در لابهلای صفحات تاریخ گم شده است و کمتر کسی از آن اطلاع دارد. میرزا هدایتالله در ماه رمضان سال ۱۲۱۱ خورشیدی درگذشت و او را در صفه شاهطهماسبی نزدیک به روضه منوره حرم رضوی به خاک سپردند.
مشهد گرفتار آتش قدرتطلبی خوانین خراسان در دوره فتحعلیشاه قاجار، بار دیگر دستخوش شورش و هرج و مرج شد. اتفاقی که امنیت مشهد و تردد زائران و زندگی مجاوران را سخت به خطر انداخت. پس از سرکوب نواده نادر توسط دولت مرکزی هم اوضاع چندان آرام نشد. اسحاقخان قرائی از خانهای مشهور و صاحب نفوذ خراسان که به دنبال کسب قدرت بیشتر و تسلط کامل بر این منطقه بود، طی اجلاسی در دشت گرگان، خوانین خراسان را با هم متحد کرد و بنا شد که آنها، این ایالت را بین خود تقسیم کنند و نماینده دولت مرکزی ایران را از خراسان برانند. در شهریور سال ۱۱۹۲، خوانین متحد دست به غارت خراسان زدند و اطراف مشهد به ویژه چناران را مورد حمله قرار دادند. اسحاقخان بر مشهد غلبه کرد و مدعی حکومت خراسان شد. شهر در وحشتی عظیم فرو رفت و عبور و مرور مردم و زائران به داخل مشهد قدغن شد. در این شرایط خوانین متحد وارد شهر شدند و برای تقسیم قدرت گرد هم آمدند. اسحاقخان برای عوامفریبی و نیز سوءاستفاده از قدرت و نفوذ علما، از میرزا هدایتالله که در آن زمان روحانی نخست مشهد بود، دعوت کرد تا در جلسه شرکت کند.
تدبیرهای سیاسی میرزا هدایتالله میرزا هدایتالله که عالمی سیاستمدار و آگاه به امور زمانه بود، میدانست که عاقبت این گروکشی و درگیریهای منطقهای چیزی جز تجزیه ایران و جدایی خراسان از آن نیست. این بود که در جلسه شرکت کرد و کوشید با تدبیری دقیق، اتحاد میان خوانین را از بین ببرد و راه را برای ورود نیروهای دولتی به مشهد هموار کند. او که میدانست هر کدام از خانها، مدعی قدرت تمام و کمال است و زیر بار تسلط دیگری نمیرود، از آنها خواست حاکمیت اسحاقخان را بپذیرند و در برابر وی تسلیم و تابع باشند. اما خانهای یاغی حاضر به پذیرش این امر نشدند و همین اختلاف، پیمان میان آنها را سست کرد. در پی این اتفاق، اسحاقخان حاضر به اطاعت از دولت مرکزی شد. میرزا هدایتالله شاگردان خود را برای آرام کردن اوضاع به اقصی نقاط خراسان آشوبزده فرستاد؛ مثلاً سیدجلیل نیشابوری را روانه کلات کرد و با آموزشهایی که به وی داد، زمینه تسلیم خان یاغی آن منطقه را به دولت مرکزی فراهم کرد. با تلاشهای میرزا هدایتالله به تدریج تمام خراسان رنگ امنیت به خود گرفت و حتی حاکم منصوب دولت مرکزی در مشهد مستقر شد و توانست هجوم گسترده ترکمانان را به این شهر و اطراف آن، به خوبی دفع کند. میرزا هدایتالله تا پایان عمر، نقش و حضور خود را در فعالیتهای سیاسی منطقهای حفظ کرد و با تدبیر و تیزبینی، مانع بسیاری از سرکشیها شد؛ سرکشیهایی که امنیت زائران و مجاوران حرم رضوی را به خطر میانداخت. شاگردان میرزا هدایتالله نیز عموماً مانند استاد خود اهل سیاستورزی بودند؛ سیاستی که مبنا و اصل آن بر حفظ امنیت و آرامش مردم و حمایت از زائران حرم امام رضا(ع) برای رفت و آمد بیدردسر و ایمن بود.
نظر شما