در ایامی که این تجربهها در قالب برنامههای تلویزیونی، کتابهای عامهپسند و فیلم و سریالها در کشورمان مورد استقبال قرار گرفته است، نخستین پیشنشست سلسله نشستهای تخصصی دومین همایش ملی «معنویتهای نوظهور و معنویت اسلامی» به این موضوع اختصاص یافت و نشستی با عنوان «تجارب نزدیک به مرگ، ظرفیتها و چالشهای معنوی» پنجشنبه ۱۵ اردیبهشت ماه با سخنرانی حجتالاسلام دکتر رضا برنجکار استادتمام پردیس فارابی دانشگاه تهران، دکتر عباس جوارشکیان دانشیار دانشگاه فردوسی و دکتر هادی وکیلی دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اجرای دکتر احمد شاکرنژاد استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به همت پژوهشکده اخلاق و معنویت و با همکاری قطب تعمیق ایمان دینی برگزار شد.
دستهبندی تجربههای نزدیک به مرگ در چهار مؤلفه
دکتر هادی وکیلی، دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این نشست با بیان اینکه بحث معنویت بستر اصلی گفتوگوها در خصوص تجربیات نزدیک به مرگ است، گفت: در جایی منتقدان اجتماعی قرن بیستم گفته بودند هیچ چیزی همچون یک انقلاب معنوی در سراسر جهان برای نجات تمدن بشری کافی نیست و لازم است یک انقلاب معنوی داشته باشیم. شاید توجه به تجربیات نزدیک به مرگ بتواند زمینهساز این انقلاب معنوی باشد. این بحث در سال ۱۹۷۵ توسط «مودی» مطرح شد و او در کتابش ۱۵ عنصر و ویژگی را در این خصوص شناسایی و در سال ۱۹۷۷ چهار پیامد دیگر را به این موارد اضافه کرد.
وی با بیان اینکه متداولترین ویژگیهای تجربیات نزدیک به مرگ را میتوان در چهار مؤلفه دستهبندی نمود، عنوان کرد: ویژگیهای شناختی، عاطفی، فراعادی و متعالی، این چهار مؤلفه هستند. ویژگیهای شناختی منعکسکننده تغییراتی در فرایندهای فکری و مغزی شامل تحریک در حس زمان، تسریع فرایندهای فکری، مرور زندگی یا حافظه پانوراما و احساس مکاشفه یا درک ناگهانی؛ ویژگیهای عاطفی منعکسکننده تغییرات عاطفی فرد شامل احساس آرامش، رفاه، احساس شادی، احساس وحدت کیهانی و رویارویی نور درخشان؛ ویژگیهای فراعادی منعکسکننده پدیدههای ثابت روانی شامل احساسات فیزیکی آشکار و فراعادی، ادراک آشکار و فراحسی، مکاشفههای پیششناختی و احساس خارج از بدن مادی بودن و ویژگیهای متعالی نیز انعکاسدهنده پدیدههای ظاهری اخروی است که آن سوی زندگی را گزارش میکند، شامل سفری به قلمرو یا بعد عرفانی یا غیرزمینی، مواجهه با وجود یا ظهور عرفانی با ارواح مرئی افراد متوفی یا افراد دینی و برخورد با مرزی که فرد نمیتواند از آن به زندگی
زمینی برگردد.
تجربههای نزدیک به مرگ را نمیتوان با مدلهای مادی توضیح داد
دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با تشریح مدلهای ارائه شده برای توضیح تجربه نزدیک به مرگ گفت: یک مدل فیزیولوژیک این تجربیات را اینگونه توجیه میکند که وقتی سطح اکسیژن کاهش پیدا میکند و به طور کامل به صفر میرسد تجربه نزدیک به مرگ اتفاق میافتد. نکتهای که وجود دارد این است هیپوکسی معمولاً منجر به تجربیات عجیب و غریب و ترسناک میشود و جنگطلبانه و محرک به لحاظ زیستشناسی است در حالی که تجربیات نزدیک به مرگ، صلحآمیز با ویژگیهای ثابت و جهانی هستند.
مدل فیزیولوژیک دیگری تجربیات نزدیک به مرگ را به داروها نسبت میدهد، داروهایی که به افراد در حال مرگ داده میشود. اگرچه برخی داروها ممکن است تجربیاتی را ایجاد کنند اما مطالعات مقایسهای بیمارانی که دارو دریافت میکنند و کسانی که این تجارب را از سر میگذرانند نشان میدهد معمولاً تجربهگران دارویی دریافت نکرده و این تجربه را از سرگذراندهاند. بنابراین ارتباط متغیر دارو با وقوع این رخدادها مورد تأیید قرار نگرفته است.
یک مدل گمانهزننده نیز تجربیات نزدیک به مرگ را به انتقالدهندههای عصبی در مغز نسبت میدهند یا با برخی قسمتهای آناتومیک در مغز مرتبط میدانند. شواهد تجربی کمی در این خصوص برای تأیید وجود دارد یعنی ممکن است مسیر تبیین یا تفسیر این تجارب را نشان دهند اما علت رخداد این تجربهها نیستند. مدلهای روانشناسی نیز این تجربیات را سازوکارهای دفاعی روانشناسی میدانند که ما در خصوص این مدلهای روانشناسی نیز شواهد تجربی کافی نداریم.
مطالعات بین فرهنگی شواهد بسیاری را در محتوای تجربیات نزدیک به مرگ در جوامع مختلف نشان میدهد، این امر به این قضیه برمیگردد که زبان تجربه برخلاف ساختارگرایان از نوعی ذاتگرایی تبعیت میکند و انگار
NDE (NEAR DEATH EXPERIENCES) در فرهنگهای مختلف، رخداد نسبتاً یکسانی باوجود تفاوتهای اندکی است که ممکن است در تجربههای صاحبان فرایندهای مختلف در آن دیده شود.
وکیلی در پایان عنوان کرد: نتیجهای که از این بحث میتوان گرفت این است که تجربههای فراعادی و ماورائی از قبیل NDE بهراحتی با مدلهای مادی توضیح داده نمیشوند و در ارزیابی طرح پیشنهادی برای NDEها باید آن دسته از ویژگیهایی را در نظر بگیریم که به تجربیات عرفانی شبیه هستند. بهویژه اینکه در همان مدلها یا آن ویژگیهایی که از آن یاد میشود، فرامادی بودن، وابسته به بدن نبودن لحاظ شده که این همان چیزی است که ما از آن به بعد معنوی یاد میکنیم.
نخستین اثر این تجارب شکستن هیمنه مادیگرایی و دنیاگرایی است
در ادامه این نشست دکتر عباس جوارشکیان، دانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد با عمیق و گسترده خواندن تجربههای نزدیک به مرگ عنوان کرد: ما با واقعیتی روبهرو هستیم که بسیار قویتر، گستردهتر و عمیقتر از واقعیتی است که در این عالم آن را تجربه میکنیم. کسانی که با این واقعیات مواجه شدهاند، نوع مواجههشان یک مواجهه مفهومی نبوده بلکه یک مواجهه وجودی را از سر گذراندهاند.
جوارشکیان با بیان اینکه این واقعیت مثل هر واقعیت دیگری از زوایای مختلف قابل بررسی است، ادامه داد: بررسی این پدیده صرفاً کار علوم تجربی یا حوزه عرفان یا فلسفه نیست و یک عرصه میان رشتهای است که رشتههای مختلفی در آن میتوانند ورود پیدا کنند. باید توجه داشت این تجربیات مملو از نکات و دقایق است که با سؤالات مختلف میتواند از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار گیرد.
وی در خصوص ظرفیتهای معنوی این تجارب گفت: قطعاً این تجربههای بیرون از بدن بستر معنوی بسیار ارزشمندی را برای جامعه بشری به وجود آوردهاند و اینها صرفنظر از اینکه مکتبها و نحلههایی وجود داشته باشند و از آنها استفاده کنند، برای عامه مردم منجر به برخی تحولات معنوی و آثار بسیار ارزشمند میشود؛ چه خود این افراد که عموماً پس از این تجربه متحول شدهاند و تحول معنوی تعیینکنندهای در شخصیت آنها ایجاد شده و چه برای کسانی که غیرمستقیم در معرض این گزارشها واقع شدهاند، آنها را شنیدهاند یا با این افراد در مراوده بودهاند، تحت تأثیر شخصیت اینها قرار گرفته و متحول شدهاند.
عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد با بیان اینکه این تجربهها اولین اثرش، شکستن هیمنه مادیگرایی و دنیاگرایی است، افزود: غلبه نگرش مادیگرایی که در حد اعلای خودش در رشتههای علمی ما حاکم است، بهواسطه این تجربهها شکسته خواهد شد و غیبباوری که مغفول و مجهول و محذور واقع شده بود جایگاه خودش را پیدا میکند و دریچهای را بر غیبپژوهی برای بشریت باز خواهد کرد.
وی نقش ارشادی، تمدنی، تبلیغی، تربیتی و اخلاقی این تجربیات را برجسته خواند و عنوان کرد: نوع تجربیاتی که افراد دارند قطعاً نقش تربیتی خودش را داشته و رفتار و شیوه زندگی اخلاقی مخاطبان این تجربهها، تأثیر قابل توجهی خواهد داشت. از نقش این مقوله در تقویت ایمان دینی نیز نباید غفلت کرد و در خصوص آن نیز باید بسیار بحث نمود.
این تجربیات تأملات جدید فلسفی را رقم خواهد زد
جوارشکیان ادامه داد: این امر در مطالعات علمی نیز میتواند عرصه جدیدی باز کند؛ باید توجه داشت اغلب قضاوتهایی که در خصوص این تجربیات میشود و صبغه علمی دارد، در شرایطی است که این تجربیات هنوز مطالعات علمی نشده است، یعنی ما این تجربیات بیمارستانی و بالینی که بهراحتی در محیطهای بیمارستانی و پزشکی قابل مطالعه است را مورد مطالعه علمی قرار ندادهایم. به نظر بنده این تجربیات تأملات جدید فلسفی را رقم خواهد زد و یا منجر به بازخوانی آرا و اندیشهها خواهد شد و یا اینکه افق تازهای را در بحثها و مسائل جدیدی در بحثهای فلسفی پدید خواهد آورد.
اساس معنویتهای سکولار مبتنی بر تجارب است
حجتالاسلام دکتر رضا برنجکار، استادتمام پردیس فارابی دانشگاه تهران آخرین سخنران این نشست بود. وی با بیان اینکه مسئله امروز غرب، مسئله معنویت است، عنوان کرد: پس از جنگ جهانی دوم این مسئله نمود بیشتری پیدا کرد و انسانی که به تعبیری در اثر این جنگ ویران شده بود با بحران معنویت، بیمعنایی برای زندگی، بحران اخلاق و امثالهم دست به گریبان شد؛ اما غرب ریشهیابی نکرد که چرا دچار این وضعیت شده و سراغ راه حلهایی غیر از دین را گرفت.
وی افزود: غرب نخواست این را ریشهیابی کند و سعی کرد با معنویتهای نوظهور که اساس آن دین و خدا نبود و اصطلاحاً با معنویتهای سکولار، این بحران معنوی را برای انسان غربی حل کند.
برنجکار با بیان اینکه اکنون بیش از ۴هزار فرقه معنویتهای نوظهور در عالم داریم، اظهار کرد: مبنای این ۴هزار فرقه، دین نیست بلکه مبنای آنها تجربههای دینی و رسیدن به آرامش و تعابیری چون عشق و تعالی بدون دین است. ممکن است کسی خودش را مسیحی نیز بداند ولی در این معنویت، مسیحیت نقشی ایفا نمیکند. در واقع با آن تجربیات میخواهند به این زندگی معنا بخشند و از این گرفتاری که انسان مدرن بهواسطه تمدن مادی دچارش شده، لحظاتی فرا برود ولی این فراروی از بیرون به سمت درون است.
وی افزود: تمدنی که مادی است طبیعی است بهواسطه فطرت معنویتجوی انسانی، او را راضی نکند و به همین دلیل تلاش کند آن را با بازگشت انسان از بیرون به درون ولو برای لحظاتی تجربه کند. رسیدن به چنین آرامشی برای لحظاتی حتی اگر شده با موادمخدر و روانگردان انجام میشود و مبنا و اساس این معنویتهای سکولار و بدون دین همین تجربیات به معنای عام کلمه است.
این تجربیات به ما هو تجربه اعتبار ندارند مگر...
وی در ادامه در خصوص تجارب فرامادی و فراحسی، قطع نظر از تجارب نزدیک به مرگ نیز عنوان کرد: مسئله اعتبارسنجی مشکل بحث عرفان ما نیز هست و در اینجا نیز مطرح است. فلسفه و کلام ادعایشان این است که روششان عقلی یا عقلی و نقلی است و اعتبارشان پذیرفته است، اما بحث در اینجا در مورد تجربیات و کشف و شهودها حداقل با پنج اشکال روبهرو است که خود عرفا نیز به این مسائل اشاره کردهاند. اشکال اول این است که ممکن است در اصل این تجربیات خودِ شیطان القائات داشته باشد، چرا که خود شیطان از خداوند اجازه گرفت که وسوسه کند بنابراین این تجربه میتواند الهام رحمانی و یا القای شیطانی باشد. بنابراین وقتی این مسئله مطرح میشود، آن وقت این مسئله ایجاد میشود که ما از کجا میتوانیم اثبات کنیم این شهود واقعیت و نه القای شیطانی است. اشکال دوم این است که تجربه، کشف واقعیت باشد اما تجربهگر نتواند واقعیت را درست درک کند. اشکال سوم این است که ممکن است درک کند ولی نتواند آن را درست تفسیر و بیان کند. اشکال چهارم اینکه این تجربیات برای دیگران حجت نیست. دیگر اینکه در بسیاری از موارد این تجربیات با یکدیگر متضاد هستند.
وی با بیان اینکه این پنج اشکال سبب میشود این تجربیات به ما هو تجربه اعتبار نداشته باشند مگر اینکه به یک حجت دیگری تکیه کنند، توضیح داد: به نظر من آن چیزی که نقطه مشترک است و همه تجربهگرها روی آن اجماع دارند، این است که نفس و روح غیر از بدن است و وقتی روح از بدن جدا میشود بدون بدن، ادراک میکند. این چیزی است که عقل آن را اثبات و دین نیز آن را بیان کرده است. این چیزی است که ما میتوانیم آن را قبول کنیم و تجربیات متناقض را کنار بگذاریم.
برنجکار افزود: بنابراین آنچه در این تجربیات با ادله دیگر قابل اثبات است را میتوانیم قبول کنیم و آنهایی را که برخلاف ادله است کنار میگذاریم و آنهایی را نیز که ادله سکوت کرده ما نیز سکوت میکنیم. بنابراین نباید این تجارب را به صورت کلی رد کرد یا آنها را مورد تأیید قرار داد.
۴ حالت جدایی روح از بدن
وی در خصوص تجربیات نزدیک به مرگ نیز گفت: ما در چهار حالت روحمان از بدن جدا میشود؛ یکی مرگ است که دیگر برنمیگردد یعنی ارتباط نفس با بدن به کلی جدا میشود و کسی دیگر از اینجا برنمیگردد که چیزی به ما بگوید. صورت دوم خواب است که ما در خواب نیز بنا بر تصریح قرآن، نفس از بدنمان جدا میشود هرچند هنوز ارتباط بین این دو مثل ارتباط خورشید با شعاعش وجود دارد. حالت سوم، جدا کردن نفس از بدن به صورت اختیاری و تجرید اختیاری است که دیندارانی با عنایت خدا به این میرسند و حتی با تمرین نیز میتوان به آن رسید که خیلی نیز کار دشواری نیست و مرتاضها نیز این کار را میکنند. قسم چهارم همین لحظاتی است که فرد مثلاً به کما رفته است. این مقوله عجیبی نیست ولی عدهای همین را نیز انکار میکنند و اصرار دارند نفس ما همین بدن است. چالش بحث همینجا شکل میگیرد که عرفانهای کاذب نیز بر اساس همین تجربیات، دست به ادعا میزنند.
برنجکار در پایان عنوان کرد: نکته مهم این است که دین این مسیر را جلو ما نگذاشته است. اگر بخواهیم از موضع دین صحبت کنیم باید ببینیم دین راه رسیدن به این معنویت را چطور برای ما ترسیم کرده است. اساس ارتباط انسان با خدا، ذکر و یاد خدا و با عبودیت است. اگر معنویت را میخواهیم راهش را دین مشخص کرده؛ دین میگوید انسانی که عبودیت کند، خدا به او معرفت خواهد داد.
نظر شما