اگرچه ذهن انسان به طور طبیعی توجه بیشتری به دریافت اخبار منفی دارد که بخشی از آن ناشی از سوگیری منفیگرای ذهن بشری است و این سوگیری، عدم تقارن در توجه افراد به محیط پیرامون را تشدید میکند.
در عین حال هزینه نداشتن انتشار حرف بیسند، طرح ادعاهای دروغ و تحمیل التهاب به افکار عمومی هم در شدت یافتن پمپاژ اخبار منفی نقشآفرین است. ما در صحنه رسانهای نبرد ترکیبی به صورت همزمان با چهار راهبرد «قطبیسازی»، «اطلاعاتشویی»، «برانگیختگی» (تحریک) و «طغیانسازی» با استفاده از تکنیکهای «کژآگاهسازی» و «هکشناختی» جامعه مواجهیم که با تحمیل بار اضافی اطلاعات منفی بر اذهان عمومی زمینهساز سردرگمی مخاطبان میشود. در این فرایند اطلاعات واقعی گم و فضای رسانه دچار اختلال میشود، شیوهای که در حال حاضر رسانههای رقیب با بسیج همه امکانات در حال بهرهگیری از آن علیه افکار عموی جامعه ایرانی هستند (بعضاً از این تکنیکها برای از کار انداختن رسانههای معتبر هم استفاده میکنند).
به صورت طبیعی موضوعاتی که دارای حساسیت اجتماعی هستند افکار عمومی را به خود جذب میکنند، اما اصرار و تمرکز رسانه بر استفاده از «اطلاعات انتخابی» و جنبههای حساسیتزا و منفی، تدریجاً به بیزاری افکار عمومی منجر میشود. برای اعتباربخشی به اطلاعات انتخابی هم علاوه بر بهرهگیری از انواع مختلف ابزارهای رسانهای سنتی و نوین، از مجامع اعتباربخش مانند سازمانهای بینالمللی، دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی و اطلاعاتی، پایگاههای داده و مراکز آماری نیز مدد گرفته میشود. البته برخی از کشورها برای کنترل این نوع از کارزارهای رسانهای نظارتهای کل به جزء را در رسانه تقویت، از دروازهبانی مفاهیم منفی به صورت گسترده استفاده و برای محافظت از افکار عمومی تدابیر ویژهای اتخاذ میکنند. نمونه آن را اخیراً در حادثه کشتار ۱۹ دانشآموز در تگزاس شاهد بودیم که حتی یک فریم عکس از جنازه کشتهشدگان در رسانههای امریکایی منتشر نشد.
یقیناً تداوم این ولنگاری رسانهای در پمپاژ اخبار منفی به سمت جامعه پیامدها و آثار سوئی به همراه دارد. تقویت احساس ناامیدی عمومی، منفیگرایی اجتماعی و اثرگذاری بر سبک زندگی و زیست اجتماعی یکی از پیامدهای تکرار و تمرکز بر اخبار منفی است. رخداد بعدی تقویت فضای شک و تردید و کاهش اعتماد عمومی است که در نهایت با افول سرمایه اجتماعی همراه خواهد شد. واکنش معکوس جامعه منفینگر در مواجهه با پدیدهها و شرطی شدن افکار عمومی در برابر رخدادها از دیگر عوارض ضریب دادن به اخبار منفی و عدم دروازهبانی اخبار در رسانههاست.
بهرغم تعدد مراجع مسئول در حوزه رسانه اعم از بخشهای نظارتی، قرارگاهی، رصدی و قضایی، اما چرا اقدام بازدارندهای در قبال آسیبی که افکار عمومی بیپناه جامعه از این ولنگاری رسانهای میبیند صورت نمیپذیرد؟
چرا در برابر موج اخبار منفی از افکار عمومیِ بی دفاعِ جامعه محافظت نمیشود؟ چرا در فضای رسانهای کشور طرح ادعای دروغ و زدن حرف مفت هزینه ندارد؟ روزانه با دهها نمونه از این موارد مواجهیم. ادعای دروغ رهاسازی روزانه ۵ هزار نوزاد در خیابان، انتشار برخی اخبار نادرست از حادثه ساختمان متروپل در آبادان که به مدد شبکههای اجتماعی در کمترین زمان وایرال میشوند و یا آمارهای عجیب از میزان خودکشی و برخی آسیبهای اجتماعی و خروج نخبگان از کشور فقط نمونههایی از اخبار تلخی است که به صورت روزانه به سمت افکار عمومی پرتاب و روح و روان جامعه را زخمی و افسرده میکند. چرا اقدام بازدارندهای صورت نمیپذیرد؟ مسئول این بیمسئولیتی کیست؟
*مدرس دانشگاه
منبع: روزنامه جوان
نظر شما