امروزه هر شهروندی با پلیس در قالب یکی از رستههای آن شامل آگاهی، پیشگیری، فتا، راهنمایی و رانندگی، راهور، امنیت عمومی، بین الملل، مرزبانی، تولید و تبادل اطلاعات، مبارزه با مواد مخدر، امنیت اقتصادی، وظیفه عمومی، یگان امداد، نیروهای ویژه و... سر و کار دارد و در کنار خود احساس میکند، به گونهای که تصور امرار معاش و انجام امور روزمره بهویژه در زمینههای امنیت، تردد، فضای مجازی، خرید وسایل نقلیه، سفرهای خارجی، انجام وظیفه عمومی و... بدون آن ممکن نیست.
این درحالی است که اغلب مردم حتی نخبگان جامعه تصویر روشنی از مشکلات شغلی، سختی کار و تفاوتهای زندگی شخصی و خانوادگی این قشر با دیگران ندارند. تفاوتهایی که البته دیدن آنها دشوار نیست. چراکه هر وقت عموم مردم در شادی و مسافرت هستند، این قشر باید در آماده باش و مأموریت باشد. در ایام نوروز که اغلب مردم به استقبال سفر و دید و بازدید میروند، پلیس باید خود را برای یک مأموریت فشرده، خستگیناپذیر آماده کند. هم باید نگران سلامت مسافران باشد و هم باید برای تأمین امنیت خانههای خالی مردم بکوشد. زمانی که متدینین جامعه برای ارتزاق معنوی از ایام محرم و سوگواری آل الله روانه مساجد و هیئات میشوند، پلیس باید خود را برای افزایش امنیت اماکن مذهبی و تردد دستجات عزاداری و سهولت ایاب و ذهاب وسایل نقلیه آماده کند. هرگاه بخشی از جامعه با شور و شادی برای برگزاری مسابقات داخلی و خارجی لحظه شماری میکنند و بعد از هر پیروزی به شادی میپردازند، پلیس نگران امنیت تماشاگران، بازیکنان و اتفاقات غیرمترقبه است.
این موارد تنها بخش کوچکی از وجوه تمایز میان پلیس و سایر اقشار است که آشکار و قابل گفتن است، اما این تفاوتها بخش دیگری هم دارد که هم دیده نمیشود و هم قابل گفتن نیست.
از باب نمونه یک پلیس به لحاظ روانی وقتی با تجمعی مواجه میشود که به خاطر مشکلات معیشتی پا به خیابان گذاشته اند، متأثر شده و نامحسوس با آنها همدردی میکند. وقتی سر صحنه تصادفادت جادهای حاضر میشود هم با مشاهده خانوادههای داغدار، متألم میشود و هم با مجروحان حادثه درد میکشد و هم نمیتواند نسبت به عوارضی که دامنگیر مقصران حادثه شده بی تفاوت باشد. ضمن آنکه وظیفه دارد اعمال قانون هم نماید. همین وضعیت را در بررسی منازعات خانوادگی دارد. یکبار با خانواده مقتول رنج میبرد و یکبار هنگام اجرای حکم، با قاتل و تأسف هایش، افسوس میخورد. باید با معتادان برخورد کند، اما هم برای خود او و هم وابستگانش دل میسوزاند.
تفاوتهای پلیس بیش از اینهاست، اما بخشی از آنها را نمیتوان گفت که مهمترین آنها به عدم تسلیح آنها و قوانین دست و پاگیر به کارگیری سلاح باز میگردد. مواردی که گفته نمیشود و دقیقاً به همین دلیل است که درست قضاوت نمیشود. جایی که شجاعانه عمل میکند و از جان مایه میگذارد متهم به گستاخی و بی تدبیری میشود. جایی که مظلومانه و بی دفاع مورد اصابت قرار میگیرد به کم تجربگی و به مهارتی متهم است. اتفاقی که روز شنبه در خیابان طالقانی تهران رخ داد و چند مأمور فراجا مورد اصابت گلوله قرار گرفتند، یکی از مصایق همین مظلومیت هاست. چراکه افکار عمومی بی آنکه از نحوه وقوع حادثه اطلاعی داشته باشد حمل به ضعف میکند. این در حالی است که قضاوت نابهجا در مورد پلیس هم به امنیت اجتماعی آسیب میزند و هم کاهش اقتدار پلیس به واسطه خباثت دشمن، به کاهش اقتدار نظام تعمیم پیدا میکند.
از این رو، لازم است در شرایطی که یک قاتل میتواند با حمل سلاح به پلیس بی دفاع حمله ور شده و آنها را مظلومانه مورد اصابت گلوله قرار دهد، همه نهادها و دستگاههای ذیربط اعم از مجلس شورای اسلامی، قوه قضائیه و وزارت دادگستری نسبت به تقنین قوانین مورد نیاز پلیس و اصلاح قانون به کارگیری سلاح و بخشی از آیین دادرسی کیفری، قضات محترم قوه قضائیه با حمایتهای جدی قضایی و صدا و سیما با حمایت رسانه ای، پلیس مقتدر را در استقرار نظم و تأمین امنیت و آرامش مردم همراهی و یاری کنند. چراکه اقتدار پلیس لازمه امنیت است و امنیت خط قرمز پلیس تعریف شده است.
حسین عبداللهی فر
منبع: جوان آنلاین
نظر شما