بهرام عکاشه که همه او را به عنوان یکی از مهمترین کارشناسان زمین شناسی و زلزله می شناسند تا همین چند سال پیش مدام در خصوص زلزله ویرانگر تهران پیش آگهی می داد، او گفته بود که دهها گسل مهم در جنوب شهر تهران وجود دارد و مهمترین آنها گسل ری است. اظهارات عکاشه با نگاهی به مطالعات محققان ایرانی و ژاپنی بر گسل شمال تهران و اثبات اینکه فعال شدن آن، زلزله ۷/۲ ریشتری در پی دارد و تعداد کشتهها میلیونی خواهد بود، به سرعت به موضوع روز همه شبکه های اجتماعی و رسانه ها تبدیل شد. رئیس سابق بخش زلزلهشناسی موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران در بخش دیگری از سخنانش مطرح کرده بود که زلزله های جنوب پایتخت معمولا سطحی تا عمق ۲۰ کیلومتر و زلزله های شمال این شهر عمیق تر تا عمق ۳۰ کیلومتر است و پتانسیل گسل های جنوب تا ۶.۲ ریشتر و پتانسیل گسل های شمال حدود ۶.۵ تا ۷.۵ ریشتر است.
نهم شهریورماه سال گذشته بود که رئیس سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهر تهران در جلسه علنی شورای شهر تهران حضور یافت و درباره تلفات و مصدومیت های پس از زلزله در مناطق تهران اینگونه توضیح داد: «مناطق ۱ تا ۵ باتوجه به ساخت و ساز، بلند مرتبه سازی و گسل ها تلفات بیشتری خواهند داشت و در مجموع با وقوع زلزله ۲ میلیون کشته و مصدوم شدید خواهیم داشت و این آمارها مربوط به مطالعاتی است که در حال انجام هستند و از این ۲ میلیون نفر حدود ۴۰۰ هزار نفر کشته در یک دقیقه خواهد بود، لذا برای گزینه دفن جمعی باید از هم اکنون برای آن فکری بکنیم و امکانی غیر از این نداریم و قطعا اگر مقاوم سازی انجام شود تعداد کشته و مصدوم های شدید به ۴۰۰ هزار نفر کاهش می یابد که از این تعداد زیر ۱۰۰ هزار نفر کشته خواهیم داشت.»
واضح است که این برآورد آماری نمی تواند برای زلزله ای در مقیاس ۶ ریشتر باشد و آنطور که علی بیت اللهی، رئیس بخش زلزله و خطرپذیری مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی در گفت و گو با ما مطرح می کند،« به صورت تقریبی خسارت ها و تلفات در زلزله ۶ ریشتری تقریبا به اندازه یک دهم مقادیری خواهد بود که در نتایج این مطالعه به دست آمده است.»
زلزله ۶ ریشتری برای تهران فاجعه آمیز نیست
بیت اللهی، با اشاره به حجم خسارت در گزارشهای جایکا و شبیه سازی هایی که در قالب سناریوهای مختلف زلزله در نظر گرفته شده، می گوید: «این موارد نشان می دهد، زلزله ۶ ریشتری به نسبت ۷ ریشتر، ۱۰برابر از نظر انرژی و اندازه کوچکتر است و به همان نسبت هم شدت و خسارتی که دارد، پایین ترخواهد بود. نمی توان در این باره برآورد دقیق و مهندسی انجام داد به این خاطر که داده ای به صورت روشن و شفاف در مورد کیفیت ساخت و سازها در تهران ارائه نشده، اما ساختمانهای فاقد اسکلت و فرسوده که عمدتا در بافت های فرسوده تهران و مناطق جنوبی و مرکزی و شمالی قرار دارند، بر مسئله میزان خسارت ها تأثیرگذارند و احتمال دارد میزان تخریب قابل ملاحظه باشد، ولی عدد و میزان آن با یک زلزله ۷.۴ و ۷.۵ بسیار متفاوت خواهد بود. به نظرم زلزله ای با بزرگای ۶ برای تهران آنچنان فاجعه آمیز نخواهد بود. البته به این موضوع هم بستگی دارد که زلزله در کجا رخ دهد. به عنوان مثال اگر لرزشی با این بزرگا، روی گسل ری اتفاق بیفتد، تخریب در مناطق جنوبی گسترده تر خواهد بود و اگر روی گسل مشا رخ دهد، تخریب در جنوب تهران به مراتب کمتر خواهد بود، به این دلیل که بُعد مسافت زیاد است.»
طی سه دهه گذشته، میزان خسارت زلزله در تهران، بر اساس رخدادهای مشابه در ایران و لرزش های مهم دنیا برآورد شده که مهدی زارع، استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله در این زمینه به ما توضیح می دهد: « در زلزله ۲۷ دیماه ۱۳۷۳ کوبه ژاپن، مرکز زمین لرزه در جزیره آواجی - ۳۰ کیلومتری مرکز شهر کوبه، بیش از ۱۰۴۰۰۰ خانه کاملا فروریخت و خسارات گسترده ای در مناطق شهری به جا گذاشت. حدود ۹۰ درصد از تلفات در ساختمانهای کاملا فروریخته، به دلیل ضربه منجر به مرگ ، خفگی یا سوختگی بود. حدود نیمی از قربانیان سالمندان بالای ۶۰ سال بودند. میزان مرگ و میر زنان کمی بیشتر از مردان بود. اما مطابق ارزیابی اخیر تیم پژوهشی ما در مورد ریسک زلزله تهران، به دلیل معرضیت بالای جمعیت و بافت فرسوده در مناطق ۱۰، ۱۲،۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۸، ۱۹ و ۲۰ آسیب های زلزله گسترده خواهد بود. از ۲۲ منطقه شهرداری تهران ، هشت منطقه پرجمعیت ترین مناطق تهران هستند که در برخی مناطق، جمعیت در آسیب پذیرترین نقاط متمرکز شده است. ۱۰ منطقه از ۲۲ منطقه در شهر بزرگ تهران از جمله مناطق ۷ ، ۸ ، ۱۰ ، ۱۱ ، ۱۲ ، ۱۴ ، ۱۵ ، ۱۶ ، ۱۷ و ۲۰ آسیب پذیری بالاتری را نشان می دهند. نیمه جنوبی شهر نسبت به نیمه شمالی ریسک بیشتری دارد. با این حال نباید میزان ریسک در مناطق دیگر به ویژه قسمت های شمال غربی را (مانند بخشهایی از مناطق ۵ و ۲۲) دستکم بگیریم. این نواحی محل عبور گسل شمال تهران و همچنین در حال گسترش و توسعه سریع شهری هستند.»
چقدر آماده ایم؟
میزان آمادگی در برابر زلزله از آن موضوعاتی است که همواره در مباحث این چنینی مطرح شده و گویا اقدامات خوبی در حوزه سختافزاری صورت پذیرفته اما در بحث نرمافزاری این ضرورت وجود دارد که اقدامات بیشتری انجام شود و در سخنان رضا کرمی محمدی، عضو هیئت علمی دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی و متخصص زلزله شناسی و مدیریت بحران این مسئله نمود دارد. آنجایی که او می گوید: «اگر امروز زلزلهای مانند آنچه در بم رخ داد، در تهران رخ دهد، ارزیابیها نشان میدهد که نهایتا ۲۰ درصد آمادگی در برابر زلزله وجود دارد و این میتواند مشکلات زیادی را برای شهر تهران و حتی کشور ایجاد کند. از این رو خیلی جای کار داریم و اقدامات زیادی باید انجام شود.»
علی بیت اللهی، چندان به مقوله مدیریت بحران خوش بین نیست و در این مورد احتمال می دهد: «اگر زلزله مهیبی رخ دهد، حجم و ابعاد حادثه آنچنان بالاست که در ساختارهای داخلی شهر تهران، مشکلات بسیار جدی و فلج کننده ای روی خواهد داد. بسیاری از ساختمانهایی که به صورت ستادی نقشی در مدیریت بحران دارند، آسیب پذیرند و اینکه فکر کنیم مدیران بعد از زلزله بزرگ در پست و مأموریت خود حضور دارند، فکر چندان پخته ای نیست و در صورت عدم آسیب، زمانی می توانند به وظایف خود عمل کنند که ساختارها گسسته نباشد. البته کارهایی صورت گرفته و استانهای معین و یا سیستم های ارتباطی و مواردی از این دست تعریف شده اما ابعاد فاجعه به نظرم آنچنان بالاست که مدیریت بحران فعلی ما نمی تواند در مقابل این شرایط واکنش مناسبی داشته باشد و عناصر دخیل، خود دچار آسیب خواهند شد.»
مطابق نقطه نظری که مهدی زارع ارائه کرده، مدیریت بحران در تهران و تمامی شهرهای بزرگ با مناطق به نسبت کم جمعیت مانند زلزله ۲۱ آبان ۱۳۹۶ سرپل ذهاب به کل متفاوت است. اولا میزان و گستردگی پیامدهای زلزله در شهری مانند تهران قابل مقایسه با تجربیات زلزله در مناطق دیگر مانند بوئین زهرا در سال ۱۳۴۱، طبس در سال ۱۳۵۷، منجیل در سال ۱۳۶۹ و بم در سال ۱۳۸۲ نیست و در ثانی به دلیل تمرکز تأسیسات و زیرساختها و امکانات حیاتی کشور در تهران ، هر آسیبی به این شهر به مثابه آسیب به بخش های مهمی از کشور خواهد بود و سوم آنکه تدابیر اولیه و اصلی، بیش از هرچیز باید از دیدگاه حفظ امنیت و تأمین ثبات در مناطق زلزله زده احتمالی در تهران باشد. در این زمینه البته حدود دو دهه قبل سلسله مراتب حاکمیتی پیش بینی شده، ولی به نظر می رسد که تاکنون کار مطالعاتی تفصیلی انجام نشده و از سوی دیگر نیروی کاردان و مجهز و آماده برای انجام عملیات به تعداد کافی تربیت نشده است. در این زمینه باید اقدامات عملی جدی و سریع انجام داد.»
برآورد واقع بینانه آسیب و تلفات
طبق آخرین نقشه جهانی خطر زلزله (۲۰۱۸) ۱۷ شهر بزرگ جهان با بیش از ۱۰ میلیون نفر جمعیت در بالاترین سطح ریسک زلزله قرار دارند که توکیو، جاکارتا، دهلی، پکن، مکزیکو سیتی، لس آنجلس، کراچی، تهران و استانبول از آن جمله اند و زارع در این ارتباط می گوید: «مهمترین تلاش برای ارزیابی خسارت زمین لرزهها در یک منطقه، به ویژه در مناطق پرجمعیت شهری، انجام ارزیابی ریسک زلزله است. جمعیت شهرهای بزرگ معمولا در طول روز کاری تا ۵۰ درصد افزایش می یابد. این بدان معناست که شهرک هایی در حاشیه و حومه این کلانشهرها وجود دارد. شهرکهای حاشیه ای بیشتر خوابگاهی برای کارمندان و کارگران است. (در مورد تهران: شهرهای بومهن، رودهن ، پردیس، شهر قدس، اسلام شهر، شهریار و پرند ، نمونه های مهمی هستند.) ارزیابی ریسک زلزله به ویژه در کشورهای توسعه نیافته پیچیده تر است و برآورد واقع بینانه آسیب و تلفات در یک زلزله شدید در تهران دشوار است. دلایل مستقیم تلفات زلزله عبارتند از تخریب و ریزش ساختمان ها ، آتش سوزی و خفگی و درست در لحظه رخداد زلزله؛ علت اصلی مرگ، جراحت مستقیم ناشی از ریزش ساختمان است. برخی در فروپاشی ساختمان و برخی در ساختمانهایی که فروریخته نیستند، کشته
می شوند. معمولا زمان نجات افرادی که زنده مانده اند به ۷۲ ساعت بعد از زلزله محدود است. قربانیان محبوس شده به ندرت ممکن است ۶-۵روز زنده بمانند. در شرایط خاص و ایده آل (با آب و غذا) ، بقا ممکن است به طور استثنایی تا دو هفته ادامه یابد. میزان نجات افراد گرفتار شده به کیفیت امداد و نجات و جستجو بستگی دارد. نسبت ساختمانهایی که خراب می شوند، در دسترس بودن تیم جستجو و نجات حرفه ای ، مسافت طی شده توسط تیم های جستجو و نجات، احتمال بسته بودن راهها و اختلال در حمل و نقل از عوامل مؤثر در میزان مرگ و میر برای افراد آسیب پذیر است و افراد مسن و کودکان بیشتر در معرض آسیب اند. فرض می شود
افرادی که در ساختمانهای فروریخته محبوس می شوند، بلافاصله به دلیل شوک ناشی از سقوط سقف ، یا به دلیل خفگی فوت کنند. در مورد افرادی که فورا نمی میرند، فرارشان از زیر آوار تقریبا غیرممکن است، در زیر مبلمان یا تیرهای افتاده گیر می افتند و در صورتی که تیم های جستجو و نجات به آنها نرسند، جانشان را از دست می دهند. موفقیت در عملیات نجات اضطراری به زمان پس از حادثه و سرعت عملیات بستگی دارد.»
طی سالهای اخیر توجه عموم مردم و مسئولین به این واقعیت جلب شده که تهران لرزه خیز است و هر آن احتمال دارد زلزله ای مهیب به وقوع بپیوندد، اما علی بیت اللهی تأکید می کند، پذیرش این واقعیت تغییری در وضعیت ساخت و سازها ایجاد نکرده است: « اقدام خاص و ویژه ای برای مقاوم سازی ساختمانها صورت نگرفته است. حتی در مورد بیمارستانها و مراکز درمانی که بناهای فرسوده و قدیمی دارند اتفاق خاصی رخ نداده، چون مقاوم سازی و انجام اقدامات مهندسی برای ساختمانهایی که مورد استفاده است، گرفتاری و دردسرهای زیادی دارد، بنابراین چنین کاری کمتر مورد استقبال قرار می گیرد. به همین علت اگر توانایی مالی هم وجود داشته باشد، مالکین و مسئولان ساختمانها به سراغ این گونه اقدامات نمی روند. بناهایی که در دست احداث هستند نیز به همان ضعف های قبلی دچارند و در سیستم نظارت، تحول ماهوی خاصی مشاهده نمی شود و صرفا این فرضیه و احتمال پذیرفته شده که تهران ممکن است زلزله بیاید و گاهی با وقوع لرزش هایی در اطراف این شهر، توجهات جلب می شود، به غیر از این مسئله، کار خاصی صورت نگرفته است. البته یکی از اقدامات مهمی که انجام شده، تعیین حریم گسل های شهر تهران است که در این حریم ها احداث ساختمانهای بلندمرتبه و مهم ممنوع شده، اما آن حرکت و اقدامی که ما انتظار داشتیم، محقق نشده است.»
فقط ۱۲۹ ساختمان ناامن است؟
رئیس بخش زلزله و خطرپذیری مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی، با اشاره به ۱۲۹ساختمان ناامنی که در رسانه ها منعکس شده، می گوید: «به نظر می رسد باتوجه به حیطه مسئولیت و وظایف آتش نشانی، ناایمنی این ساختمانها در حوزه حریق و خطر آتش سوزی بوده و ایمنی بناهای مختلف را در برابر زلزله برآورد نکرده اند و رقمی هم که ذکر شده، ساختمانهایی است که آتش نشانی به صورت قانونی موظف به سرکشی و نظارت برای بررسی تجهیزات اطفای حریق است. بنابراین صرفا نمی توان به این آمار بسنده کرد. برآورد ما این است که حدود ۱۲ هزار و ۵۰۰ بلوک ساختمانی بر روی گسل های تهران احداث شده اند که تعدادی از نظر کیفی مقاوم نیستند و باید تصویر واقع بینانه ای از مقاومت ساختمانها در برابر زلزله های بزرگ ارائه کرد. بی تردید تعداد ساختمانهای پرخطر بیشتر از رقم ۱۲۹ است و بناهای بلندمرتبه و کوتاه مرتبه و ساختمانهای دولتی و بیمارستانها و مدارس را هم شامل می شود. این وضعیت که در طول دهه های گذشته به ارث رسیده، یک شبه به تغییر کیفیت منجر نمی شود و نیازمند حرکتی ملموس و محسوس است. این تغییر وضعیت باید هم برای ساختمانهای نوساز و هم ساختمانهای موجود باشد تا در برابر زلزله و آتش سوزی و فرونشست زمین و مواردی از این دست مقاوم سازی شوند.»
مهدی زارع، استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله هم تأکید می کند: «۱۲۹ ساختمانی که بعد از حادثه متروپل آبادان از آنها به عنوان ساختمان ناامن نام برده شده، صرفا از دید «آتش سوزی احتمالی» ناامن تشخیص داده شده اند. اولا ساختمانهای ناامن فراتر از این تعداد است و حتی در زمینه ناامنی در برابر خطر آتش نیز ساختمانهای متعدد و پرشمار دیگری در تهران وجود دارند. (بر اساس گزارشهای آتش نشانی تهران) ولی این ۱۲۹ ساختمان جزء مراکز عمومی و مهمی بودند که می توان و باید به عنوان یک فهرست اولیه بدانها توجه نمود. در مورد ساختمانهایی که تا امروز روی گسل ساخته شده اند، مانند هتل اسپیناس پالاس در سعادت آباد و ۵۴ ساختمان سایت دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات عملا کار خاصی نمی توان انجام داد. ولی از این به بعد می توان
جلوی افزایش چنین بناهایی را بر روی گسل ها گرفت. خوشبختانه در سالهای اخیر برای ساختمانهای عمومی و دولتی و بلند مرتبه، سخت گیری می شود و حداقل مانند سابق، به راحتی اجازه ساخت و ساز روی گسل نمی دهند. هرچند که همچنان قانونی برای ممانعت از احداث ساختمان مسکونی روی گسل وجود نداد.»
زارع به این موضوع هم گریزی می زند که پیش بینی های دراز مدت زلزله در دهه های اخیر موجب افزایش آگاهی و همچنین لحاظ کردن پارامترهای آن در آیین نامه های زلزله در ایران شده است. البته موضوع پیش بینی کوتاه مدت همچنان در گامهای اولیه است و طی ۱۸ سال گذشته شناخت اولیه علمی از سوی پژوهشگران با روشهای گوناگون پیش بینی زلزله حاصل شده، ولی هنوز بر روی دستاوردهای این موضوع در قالب یک سامانه هشدار برای کشور سرمایه گذاری نشده است.
اقدامات کشورهای لرزه خیز
او به کشورهای پیشرفته ولرزه خیزی مانند آمریکا و ژاپن هم اشاره دارد که با بهره گیری از علم و به کارگیری نیروهای متخصص توانسته اند زیرساختهای تاب آور را در برابر خطر زلزله ایجاد کنند: «زمین لرزهها اغلب بدون هشدار کم یا بدون هشدار رخ می دهند و پتانسیل ایجاد تخریب و مرگ بسیار زیادی دارند. کشورهای دارای امکانات، سیستم های مدیریت اضطراری پیچیده ای را برای مقابله با این تهدید دائمی توسعه داده اند. ایالات متحده و ژاپن میزان خطر مشابهی دارند و در ۳۰ سال گذشته زلزله های بزرگی را تجربه کرده اند. رویکرد این دو کشور به این مشکل کاملا متفاوت است. ایالات متحده از یک رویکرد پایین به بالا استفاده می کند
و آزادی زیادی به دولت های محلی برای مقابله با این خطر می دهد. سیستم ژاپنی مسئولیت را از طریق یک رویکرد دستورالعملی توزیع می کند و دولت مرکزی مراقبت از کاهش ریسک و پیشگیری و بخش هایی از بازیابی و بازسازی را بر عهده می گیرد و مابقی را به بخش ها و دولت های محلی، استانداری ها و فرمانداری ها واگذار می کند. از سوی دیگر، در ایالات متحده، آژانس مدیریت اضطراری فدرال (FEMA) به حمایت از مردم در هنگام وقوع یک وضعیت اضطراری می پردازد
و برای عملیات به کارکنان سازمانهای فدرال، ایالتی و دولت محلی و همچنین بخش خصوصی متکی است. نهادهای دولتی مانند گروه های مذهبی و داوطلب همراه با عموم مردم برای مقابله مؤثر با اثرات نامطلوب سوانح در مدل آمریکایی بسیج می شوند. سیستم هشدار پیش هنگام زلزله (EEW) از سال ۲۰۰۷ در ژاپن به صورت عمومی در دسترس است. سیستم هشدار زلزله ShakeAlert در ساحل غربی ایالات متحده هنوز در حال توسعه است وبرای ارائه هشدار اولیه زلزله به کاربران نهادی و عمومی طراحی شده است. واکنشهای احساسی نسبت به زلزله در غرب آمریکا نسبت به ژاپن در دهه های گذشته متفاوت بوده، احتمالا به دلیل زمینلرزههای خفیفتری که در دهههای اخیر در شمال غربی اقیانوس آرام ایالات متحده در مقایسه با ژاپن رخ داده است. ژاپنیها عموما رویکرد همگانی را به پاسخ زلزله ترجیح میدهند در حالی که آمریکاییها (به طور خاص کالیفرنیاییها) ترجیح میدهند با تأکید بیشتر بر خودکفایی خانوار به صورت مجزا از سایر شهروندان به مقابله با ریسک زلزله بپردازند.»
علی بیت اللهی نیز با نگاهی به کشورهای لرزه خیز، می گوید: «این کشورها یک شبه به این وضعیت نرسیده اند و در طول سالیان سال کارشناسان و مدیران و مردم دست به دست هم داده اند تا بنایی اصولی و محکم و مقاوم ساخته شود و ما اگر در حال حاضر نسبت به تغییر وضعیت بافت های فرسوده اقدام کرده و برای ساختمان های غیرمقاوم چاره اندیشی و یا ساخت و سازهای در دست احداث را با جدیت و سختگیری مورد کنترل و نظارت قرار دهیم، پس از چند سال به نقطه مطلوب می رسیم. این اقدام مستلزم برنامه ای درازمدت است که در امر مدیریت گذرا، به اینگونه مسائل کمتر بها می دهند و بیشتر امورات، موقتی و زودگذر است و معمولا برنامه های درازمدت و مستمر، به علت تغییر دولتها و مدیریتها محقق نمی شود و هر بار پس از وقوع حادثه ای بر مسئله ایمنی ساختمانها تأکید و خیلی زود به فراموشی سپرده می شود.»
منبع: رسالت
نظر شما