باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
محتشم در بندهای مختلف این شعر واقعه کربلا را از جوانب گوناگون به تصویر کشیده است. اما در عین حال یک وقایعنگار صرف نیست، بلکه برداشتی شاعرانه از کربلا و عاشورا ارائه داده است. گاه به صحنه نزدیک میشود و گاه به شکلی هنرمندانه از آن فاصله میگیرد و به دیگر جوانب آن توجه میکند. این دور و نزدیکشدن پیاپی به متن واقعه، موجب شده این شعر هیچگاه به یکنواختی و ملالانگیزی نکشد و همواره غیرمنتظره و جذاب باقی بماند. مثلاً در بند ششم، صحنه قیامت را ترسیم میکند و این را شرح میدهد که اگر در آنجا به جرایم عاملان این مصیبت بپردازند چه روی خواهد داد. به نظر من این بند از همه بندهای دیگر بار عاطفی بیشتری دارد.
ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند
یکباره بر جریده رحمت قلم زنند
آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک
آل علی چو شعله آتش علم زنند
پس از محتشم کاشانی شاعران بسیاری ترکیببند او را پیروی کردند، ولی از عهده رقابت برنیامدند. در واقع مزیت مهم شعر محتشم که آن را در میان دیگر مرثیههای عاشورایی فارسی کمنظیر ساخته است، حفظ تعادل و میانهروی در آن است، به گونهای که شاعر ضمن بیان عاطفی وقایع، از تعبیرهای خفتآمیزی که در بعضی مرثیههای دیگر رایج است، پرهیز میکند. البته نباید از یاد برد که این شعر و دیگر شعرهای آن دوره با اینهمه تأثیرگذاری عاطفی، از جهاتی نیز قابل تأمل و نقد به نظر میآیند، ازجمله از نظر اندیشه و پشتوانه فکری. شعر بیشتر شاعران آن عصر از یک نگرش تاریخی و سیاسی خالی است و به همین لحاظ، صرفاً در بیان جوانب عاطفی قضیه خلاصه میشود. ترکیببند محتشم نیز با همه زیبایی و تأثرانگیزی خویش، این محدودیت نگرش را دارد و البته این محدودیتی است که در نگرش بیشتر مسلمانان آن عصر وجود دارد.
نظر شما