به گزارش قدس آنلاین، از اکران گذشته هم دو فیلم اجتماعی «علفزار» کاظم دانشی و «تیتی» آیدا پناهنده همچنان سالنهای مکفی دارند ولی فیلمهای «هناس» حسین دارابی، «بدون قرار قبلی» بهروز شعیبی، «طلاخون» ابراهیم شیبانی، «روز ششم» حجت قاسمزاده اصل، «پیتوک» سیدمجید صالحی، «بیصدا حلزون» بهرنگ دزفولیزاده و «پدر و دختر» خسرو ملکان، هفت فیلم اجتماعی هستند که سالنهایشان بهطورکامل یا بهنسبت در حال کم شدن و تخصیص به فیلمهای تازه اکران است.
با این آمار، همزمان با هم بیش از ۱۰ فیلم اجتماعی روی پرده داریم که گونههای مختلف از درامهای زندگینامهای تا درام جنایی، درام حقوقی و درام عاشقانه یا ملودرام را دربرمیگیرد.
اگر بخواهیم وضعیت این فیلمها را برمبنای اقبال مخاطبان بررسی کنیم، در نگاه اول باید از متوسط فروش پایین این آثار نسبت به آثار کمدی یاد کنیم چون در شرایطی که کمدیهای روی پرده بالای ۴۰ و ۵۰ میلیارد فروختهاند، نقطه اوج ملودرامهای اجتماعی حدود ۲۰میلیارد بوده است.
این رقم البته رقم بدی نیست ولی آیا تمام فیلمهای اجتماعی میتوانند به این قله دست پیدا کنند؟ بیتردید خیر. فقط کمتر از پنج فیلم هستند که قادرند به این قله برسند و بقیه حتی برای فروش ۵ میلیارد هم کشش ندارند.
فیلمهای اجتماعی که فروش خوبی دارند
اینکه چرا فقط بعضی از فیلمهای اجتماعی فروش خوبی دارند و بقیه ضررده هستند بر سه عامل کیفیت فیلم، کیفیت پخش و تبلیغات و حجم سالن مبتنی است.
اول از همه کیفیت ساختاری و محتوایی فیلم است که مخاطب را به تماشا ترغیب میکند. فیلمی که جذابیت بصری کافی و یا روایت داستانی جذابی ندارد بعید است بتواند گیشه خوبی داشته باشد و این دو مورد حاصل نمیشود مگر با حضور نویسنده، کارگردان و تهیهکنندهای مسلط و حاذق.
کیفیت پخش فیلم و اینکه مؤسسه پخشکننده از سازوکار حرفهای پخش بهره جوید و بتواند با عناصر تبلیغاتی تازه و متنوع، مخاطب را به حضور در سالن ترغیب کند، دومین عامل جلب مخاطب است.
حجم سالن درنظرگرفته برای اثر بهخصوص در هفتههای ابتدایی اکران، سومین عامل فروش فیلم است که این مسئله به قدرت پخشکننده برمیگردد. پخشکنندهای که حتی یک پردیس سینمایی دراختیار ندارد و میخواهد به سبک دودهه پیش با خواهش و التماس از این سینمادار و آن سینمادار، دو سالن اضافی برای فیلم بگیرد نمیتواند موجب رونق فیلمش شود. پخشکنندههای حرفهای در همه جای دنیا زنجیرهای از سینماها را در تعامل مستقیم یا مالکیت خود دارند و از این طریق کاری میکنند که فیلم از همان ابتدا با سالن کافی روی پرده برود.
زیربنای جذب مخاطب
در میان این سه عامل، عامل کیفیت ساختاری و محتوایی فیلم زیربنای جذب مخاطب است. چه بسیار آثاری که کیفیت لازم را نداشتهاند و با پخش خوب، به فروش خوبی هم دست پیدا کردهاند ولی در خاطرات نماندهاند و چه بسیار آثاری که اصلاً اکران مناسبی نداشتهاند ولی به خاطر کیفیت، بعدها در شبکه خانگی یا تلویزیون بارها دیده شدهاند.
از این نظر، سینمای غیرکمدی ایران باید بتواند پیش از هر چیز کیفیت دراماتیک خود را بالا ببرد. این گرفتاری در سینمای خردهپیرنگ آپارتمانی و جمع کردن کاراکتر در یک محیط بسته و سپس پیشبرد فیلم با انبوه دیالوگ شاید هزینه تولید فیلم را پایین بیاورد ولی نتیجهاش، تولید انبوه فیلمهایی میشود که اگر به جای سینما آنها را در تلویزیون هم پخش کنند هیچ توفیری نمیکند؛ بماند که برخی از آنها آنقدر در دیالوگ غوطهورند که یادآور نمایشهای رادیویی برای مخاطب هستند
اگر مصداقی بخواهیم بپردازیم باید از نمونههای موفقی مثل «علفزار» در برابر نمونههای شکست خورده مثل «روز ششم» یا «بیصدا حلزون» یاد کنیم. علفزار در کنار بهرهگیری از پخشکنندهای قدرتمند به نام خانه فیلم به مدیریت سعید خانی که امکان تخصیص سالن کافی به فیلم را در کنار ارائه بسته تبلیغاتی مؤثر فراهم کرده از منظر داستانی فیلم قدرتمندی است. یک داستان پرکشش جنایی با رگههای حقوقی، زیربنای فیلمنامه «علفزار» بوده و تیم تولید تلاش کرده با چیدمان درست بازیگران و مدخل و مخرج داستانی استاندارد، مخاطب را راضی کند.
در مقابل نه «بیصدا حلزون» و نه «روز ششم»، داستانهای سینمایی پرکششی برای مخاطب ندارند. هر دو سوژههای خوبی دارند ولی استاندارد تولید در هر دو به سمت حرّافی و نوعی تلهفیلم شده که تلاشی هم ندارد دیالوگ را به «اکت» تبدیل کند.
نتیجه همه اینها ساخت فیلمهایی است که در گیشه و جذب مخاطب موفق نبودهاند.
امیدهای تازه اکران
در میان آثار تازه اکران، «ابلق» و «دوزیست» را باید فیلمهایی دانست که بهنسبت استانداردهای سینمایی لازم برای جذب مخاطب را دارند. در میان آثار تازه اکران شده هم همین دو فیلم، فروش خوبی داشتهاند و سایر فیلمهای تازه اکران شامل کمدی «کوزوو»، ملودرام «برای مرجان»، فیلم زندگینامهای «رویای سهراب» و فیلم «شب طلایی» نتوانستهاند فروش منطقی داشته باشند.
هر دو فیلم موفق اجتماعی «ابلق» و «دوزیست» متعلق به سینمای داستانگو هستند و کم و بیش تلاش کردهاند شخصیتپردازی قابل تأملی برای مخاطب وطنی داشته باشند.
استانداردهای بصری هر دو فیلم نیز میتواند محرک مخاطب برای تبلیغ دهان به دهان اثر باشد. مؤسسه بانوفیلم به مدیریت علی اسدزاده که نوروز امسال هم کمدی پرفروش «سگبند» را روی پرده داشت، پخش «ابلق» را برعهده دارد و سعی کرده با نوعی تبلیغات جامع برای اثر از راهاندازی وبسایت اطلاعرسانی تا انتشار تیزرها و موشنگرافیکهای خاص و تخصیص سالنهای کافی، شرایط اقبال مخاطب را رقم بزند.
«دوزیست» مانند «علفزار» با پخش خانه فیلم به مدیریت سعید خانی روی پرده رفته است. خانه فیلم با برنامهریزی تبلیغات پیش و هنگام اکران و اطلاعرسانی تقریباً همهروزه و توزیع سانس در تمام ایران، شرایط معرفی درست دوزیست و اقبال مخاطبان را رقم زده است.
نتیجه پخشهای مؤثر در اکران ابلق و دوزیست میتواند گیشهای امیدوارکننده برای این فیلمها باشد ولی آیا قله فروش سینمای اجتماعی ایران در سال جدید به ۳۰ میلیارد خواهد رسید؟
چرا که نه! شاید «ابلق» یا «دوزیست» یکی از فیلمهای ۳۰ میلیاردی باشند!
خبرنگار: حامد مظفری
انتهای پیام/
نظر شما