به گزارش قدس آنلاین، دست سینمای ایران هم در حوزه فیلمهای زندگینامهای چندان خالی نیست اما بضاعتش در مقایسه با فهرست بلند بالایی از مفاخر و نامآوران معاصر بسیار کم است بهویژه در مورد نامداران ادبی؛ شاعران و نویسندگانی که تجربیات زیستی متفاوت و جذابی داشتند و زندگینامههای دراماتیکی برای تولیدات تصویری دارند که هر کدام میتواند در لحن و ریتم منحصربهفردی بگنجد. قالبهای تصویری در این حوزه رشد متوازن نداشتهاند مثلاً «مستند پرتره»های زیادی درباره مفاخر ادبی معاصر ساخته شده بهویژه اینکه دسترسی به اطلاعات و بازماندگان در قید حیات برای مستندساز امکانپذیرتر است اما سهم فیلم و سریال در این باره کم است و یکی از دلایل این کمبود در سینما میتواند مسئله ممیزی و شکست در گیشه باشد.
ممیزی نه فقط برای صدور مجوز ساخت و نمایش بلکه در مواجهه با بازماندگان و هواداران آن شاعر و نویسنده. در یک فیلم زندگینامه نمیتوان به تمام ابعاد زندگی یک شخصیت پرداخت و فیلمساز ناچار است از دریچه نگاه خودش به بخشی از زندگی آن شخصیت نگاه کند، زاویه دیدی که ممکن است مورد پسند هواداران یا نزدیکان آن شخصیت نباشد و فیلمساز را متهم به یکجانبهنگری کنند. اگر از ریسک ساخت فیلمهایی خارج از دایره کمدی و اجتماعی در شرایط اکران امروز بگذریم، ساخت یک اثر ضعیف به دلیل محدویتهای بودجهای سبب میشود تصویر آن چهره در ذهن مخاطب مخدوش شود. از این منظر عدهای معتقدند فیلم نساختن بهتر از فیلم بد ساختن درباره چهرههای معاصر است و عدهای دیگر باور دارند نباید میدان روایت را خالی کرد و این عرصه هم نیاز به سرقدمهایی دارد که بتوانند مسیر درست را بیابند. آنچه روشن است اینکه دست سینما کوتاه است و چهرهها بر نخیل تاریخ. مسیر روایتگری درباره زندگی مفاخر ایران دراز است و پای فیلمسازان، لنگ.
خبرنگار: زهره کهندل
انتهای پیام/
نظر شما