تحولات منطقه

اکبر اکسیر بر این باور است که شاعران ما از دهۀ هفتاد به بعد در انزوا پوسیده‌اند و با انتقاد از شیوۀ رفتار مدیران با شاعران می‌گوید: منتظر نمانیم جسد شاعر از آلمان، انگلیس و امریکا بیاید و افتخار کنیم که سه مجلس ختم برای او گرفتیم!

ای کاش وقتی ابتهاج زنده بود می‌دانست چقدر ایران او را دوست دارد
زمان مطالعه: ۲ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، این شاعر و طنزپرداز دربارۀ آثار و چالش‌های انتخاب مدیران برای مراکز و مؤسسه‌های دانشگاهی و دولتی فعال در زمینۀ ادبیات و زبان فارسی اظهار کرد: مدیریت در بخش شعر و فرهنگ تا به حال اصلاً ثمره‌ای نداشته است. حتی زمانی معاونت شعر تشکیل دادند اما این بخش هیچ‌گونه سنخیتی با مسئلۀ شعر نداشت.

او افزود: در حوزۀ تئاتر، تجسمی و سایر هنرها می‌توانیم از مدیریت در راه بهبود کیفیت استفاده کنیم اما این مسئله به هیچ وجه درمورد شعر صادق نیست. همین‌که شاعران جایی برای طرح هنرشان داشته باشند و رادیو و تلویزیون بدون سانسور در خدمت شاعران باشد، بزرگ‌ترین تشویق است. در حوزۀ شعر، یه یک مدیر برای تشویق شاعران، برگزاری جشنواره‌ها و برپایی مراکز شعرخوانی در ادارات وزارت ارشاد و... لازم است. وگرنه مدیران نمی‌توانند تحولی در شعر ایجاد کنند.

اکسیر سپس با بیان این‌که شعر به‌هیچ‌وجه سفارش‌پذیر نیست، گفت: شاعران بزرگ خودشان با دل‌شان سودا می‌کنند.

این طنزپرداز سپس با اشاره به لزوم حمایت از شاعران ادامه داد: شاعران دل‌گرم نیستند، چون هیچ‌وقت تشویق نشدند و به چشم نیامدند. باید به شاعری که واقعاً آزاد و مستقل درمورد سوژه‌های اجتماعی کار می‌کنند، میدان دهند و در زمینۀ چاپ کتاب‌های‌شان از آن‌ها حمایت کنند و زمینۀ معرفی‌شان پیش‌قدم باشند.

وی در عین حال اظهار کرد: خیال نکنند شاعران فرشتگانی هستند که هیچ‌چیز لازم ندارند؛ آن‌ها هم انسانند؛ قرض و نیازهای مادی دارند. مدیران فرهنگی می‌توانند خیلی خوب به آن‌ها برسند.

او گلایه‌ای هم داشت و خطاب به مدیران فرهنگی گفت: منتظر نمانیم جسد شاعر از آلمان، انگلیس و امریکا بیاید و افتخار کنیم که سه مجلس ختم برای او گرفتیم! من درمورد آقای هوشنگ ابتهاج واقعاً ناراحت شدم. باید تا روزی که زنده بود او را تشویق می‌کردیم. شاعران متعددی خارج از کشور و در غم غربت جان‌شان را از دست دادند اما لازم بود یک سفیر فرهنگی به دیدار آنها برود. باید این شاعران را طوری دل‌گرم کنند و به آنها میدان دهند و هر کدام را در یک نهاد شعرخیز برای تدریس به شاعران جوان قرار دهند.

اکسیر ضمن اشاره به حضور مردم در مراسم تدفین «سایه» در رشت، ادامه داد: ای کاش وقتی آقای ابتهاج زنده بود و می‌دانست ایران او را چقدر دوست دارد، او را به ایران می‌آوردند و در همان باغ محتشم شب شعر بزرگی برگزار می‌کردند. مگر ما چند هوشنگ ابتهاج داریم؟! اکنون چه خبری درباره حمایت از احمدرضا احمدی، مفتون امینی، یدالله رویایی، جواد مجابی و... که نسلی در نوبت کوچ و غروب هستند، است؟ چه تمهیداتی برای آنها اندیشیده‌ایم؟ وزارت ارشاد الان می‌تواند خیلی خوب از فرصت‌ها استفاده کند. مدیران فرهنگی از آقایی کم نمی‌شوند اگر به خانۀ این شاعران بروند و دست آن‌ها را ببوسند. تمام شاعران ما، از دهۀ هفتاد به بعد، در انزوا پوسیدند و آن‌طور که باید مفید واقع نشدند.

او در پایان بیان کرد: خواهش می‌کنم اگر مدیرانی را برای حوزۀ شعر انتخاب می‌کنند، از آنها نخواهند شعر ایران را متحول کنند. چون این‌ها نه نیما یوشیج هستند و نه دیگران. آن‌ها فقط باید شاعریابی کنند، شاعران مطرح هر شهر و روستا را بنوازند و خدمت این عزیزان بروند و آن‌ها را تشویق کنند. اگر فقط ماه یا هفته‌ای یک کارگاه شعر بگذارند، کافی‌ست. حالا هم خیلی دیر است؛ باید عجله کنند و به چهار، پنج شاعری که زنده هستند، برسند تا شاعران بعد از این نسل که آنها هم در انزوا هستند، بتوانند به آینده و زندگی خود امیدوار باشند.

انتهای پیام/

منبع: ایسنا

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.