در این میان احمد سلمان رشدی نویسنده مرتد کتاب موهوم آیات شیطانی ایده نخستین و بن مایه اصلی کتاب بیمقدار خویش را از افسانهای موهوم با عنوان غرانیق گرفته است. افسانهای که اگر هر فرد پژوهشگر و نکته سنجی که با دیده عقل و تدبیر به آن بنگرد دست پنهان و کینه جوی یهود را در فرایند جعل این روایات موهوم تاریخی به راحتی مشاهده مینماید. با عنایت به این حقیقت متقن تاریخی علی رحمانی خبرنگار و پژوشگر حوزه ادیان و فرق با حجت الاسلام والمسلمین استاد محمد باقر ادیبی لاریجانی شاگرد توانمند علامه بزرگوار مرحوم سید مرتضی عسکری(ره) به گفتگو نشسته تا ابعاد بیشتری از ضعف تاریخی رمان موهوم سلمان رشدی را با توجه به سخنان آن دانشمند بزرگوار جهان اسلام روشن کند.
قدس آنلاین: بسم الله الرحمن الرحیم با شماره چهارم از پرونده ویژه عاقبت ارتداد با موضوع سلمان رشدی نویسنده مرتد کتاب موهن آیات شیطانی در خدمت استاد حجت الاسلام واللمسلمین محمد باقر ادیبی لاریجانی شاگرد برجسته مرحوم علامه عسکری(ره) هستیم. ضمن سپاس از حضرت عالی که به پرونده ویژه خبرگزاری قدس آنلاین فرصت دادید تا از حضور شما کسب فیض کنیم به عنوان اولین سؤال لطفاً در مورد برخی روایتهای تاریخی مانند افسانه غرانیق و رویکرد مرحوم علامه فقید سید مرتضی عسکری(ره) در این خصوص توضیحاتی بیان بفرمایید؟
ادیبی لاریجانی: بسم الله الرحمن الرحیم بنده سعی میکنم تمام مطالبی که عرض میکنم از فرمایشات استادمان مرحوم علامه عسکری(ره) باشد. مرحوم علامه عسکری یک برنامهای برای پالایش متون روایی از احادیث ساختگی داشتند. یکی از کارهای ایشان این بود من بارها شنیدم که ایشان میفرمودند:«من میخواستم در ابتدای کار یک کار فقهی بکنم. یعنی در کنار وسائل الشیعه مستدرکی بنویسم که سیره رفتاری پیامبر(ص) و معصومین(ع) باشد. چون ما هر چه داریم قول معصومین(ع) است من میخواستم فعل معصومین(ع) را هم بنویسم گفتم از کجا شروع کنم. تصمیم گرفتم از پیامبر اکرم(ص) که مرز مشترک بین شیعه یا مکتب امامت و مکتب خلافت یعنی اهل تسنن هستند شروع کنم و سیره و روش پیغمبر اکرم(ص) را که مورد اتفاق فریقین هست را بنویسم.
بنابراین شروع کردم کتابهای اصلی اهل تسنن یعنی صحاح سته شامل: صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن احمد ابن حنبل، سنن ابن ماجه، مسند احمد و کتب دیگر را در حوزه سیره پیامبر(ص) بررسی کردم. دیدم روایاتی در این کتب موجود است که با متن قرآن کریم تناقض دارد و من اینها را جزو موانع شناخت صحیح اسلام میدانستم. لذا برای این که موانع را بردارم شروع کردم در خصوص روایتهایی که با متن قرآن و اصل دین سازگار نیست تحقیق کردن یک مجموعه روایتی بود که راوی آن ابوهریره بود.» همان طور که مستحضرید بسیاری از روایات ساختگی از طریق ابوهریره نقل شده است. یک مجموعه روایتی هم از عایشه همسر پیامبر(ص) نقل شده است. به علاوه برخی از روایتهایی که همین اشکال قبلی یعنی مغایرت با نص قرآن کریم را داشت نیز در بین متون روایی عامه موجود بود که راوی آن مشخص نبود. مرحوم علامه(ره) فرمودند:« من اینها را تبدیل به پرونده کردم وقتی خواستم راجع به ابوهریره کار کنم دیدم فرزند مرحوم علامه سید عبدالحسین شرف الدین(ره) کتاب «ابوهریره و احادیث ساختگی» پدر بزرگوار خو را برایم هدیه آورد. دیدم آن کاری که من میخواهم بکنم آن مرحوم در کتاب ابوهریره خویش انجام داده است.
اسم علامه شرف الدین(ره) را از روی کتب بوسیدم و خیلی خوشحال شدم. بنابراین من دیگر راجع به ابوهریره کار نکردم و به سراغ راویان بعدی رفتم. آن مجموعه روایتی که راوی آن زیاد مشخص نبود. پس از مدتی تحقیق دیدم در تمام اینها یک اسم زیاد تکرار میشود و آن اسم سیف ابن عمر است. وقتی در هنگام مطالعه شبانه به این اسم رسیدم رفتم و به کتب رجالی مکتب خلافت مراجعه کردم. دیدم همه بالاتفاق میگویند این راوی مردی وضاع و جعال است. یعنی فردی دروغگو و اهل جعل روایات است.» اینجا بود که ایشان ساختگی بودن جریان عبالله ابن سبا و ۱۵۰ صحابه ساختگی را کشف نمودند. ریشه همه این روایان به سیف ابن عمر باز میگردد. از طرف دیگر نظر ایشان در خصوص روایات جعلی که از عایشه نقل شده است این بود که بخشی از این روایات را از قول عایشه جعل کردهاند و به او تهمت زدهاند. کتب عبدالله ابن سبا و ۱۵۰ صحابه ساختگی که در جهان اسلام خیلی صدا کرد و آوازه آن بسیار پیچید بررسی همان روایات سیف ابن عمر است.
علامه عسکری(ره) در خصوص عایشه نیز کتاب« نقش عایشه در تاریخ و احادیث اسلام» را نگاشتند یعنی در واقع در یک مقدمه به بررسی نقش عایشه در تاریخ صدر اسلام پرداختند و در جلد آخر هم احادیثی که از عایشه نقش شده را بررسی کردهاند. در این خصوص باید خیلی دقت کنید مرحوم علامه عسکری(ره) یک دردی داشتند که بارها میفرمودند این دردهای جسمی درد نیست درد واقعی درد تخریب و تحریف اسلام است. آن دردی که ایشان از آن اسم میبرد درد تحریف است. از جمله تحریفات جعل احادیث و روایات تاریخی است. طاغوت، منافقان و تمام کسانی که با دین و صاحبان دین مشکل داشتند و میدیدند منافع و موقعیتهای دنیایی آنها در خطر است. دست به تحریف دین یا شخصیت صاحب آن زدند لذا ما میبینیم همین روایات مورد اشاره در بالا تمام سعی و تلاششان این بود که پیامبر اسلام(ص) را از شخصیت بیاندازند و این گونه اسلام واقعی را نابود کنند. حق این است که پیامبر(ص) در متن اسلام است و سخنان ایشالن شارح و روشنگر قرآن و نیز بیان کننده احکام و اعتقادات دین مبین اسلام است. یعنی بر روی یک نکته حساس و مهم که مسئله احادیث پیامبر(ص) است دست گذاشتند و آن را تخریب کردند.
قدس آنلاین: هدف این جریان از انجام تحریفات مذکور چه بود؟
ادیبی لاریجانی: سه هدف مهم را میتوان از جعل و تحریف روایات استخراج کرد یک شکستن شخصیت و اعتبار پیامبر(ص) اینها میخو استند شخصیت پیامبر گرامی اسلام(ص) را خرد کنند مرحوم علامه عسکری(ره) میفرمودند که:« اینها خواستند با این روایات قداست و شخصیت پیغمبر(ص) را بشکنند تا بتوانند توسط این شکستن شخصیت پیغبر اکرم(ص) جانشینی دیگران را که بدون داشتن مقام و موقعیت علمی به جای پیغمبر(ص) نشستند توجیه کنند.» دومین هدف اینها تخریب اسلام در دو جبهه اعتقاد و عمل بود. یعنی اینها این روایات را به منظور تخریب اسلام ساختند. هم در جبهه اعتقادات و هم در جبهه احکام و شرایع سومین هدف اینها بالا بردن مقام برخی از کسانی است که حکام بعد از پیامبر(ص) شدند. این جریان با این سه هدف دست به تحریف احادیث پیامبر(ص) زد. با این اوصاف اولین مفسر قرآن خود پیغمبر(ص) است و تفسیر پیامبر اکرم(ص) نیز شامل روایات و احادیث است که در کنار قرآن است. مرحوم علامه عسکری(ره) وحی را به دو قسمت وحی بیانی و وحی قرآنی تقسیم میکردند. وحی قرآنی که تکلیفش مشخص است و تمام آن از ناحیه خداوند متعال است اما وحی بیانی آن است که معنا مفهومش بر قلب پیامبر(ص) نازل شده ولی الفاظ آن از خود پیامبر اکرم(ص) است که شامل حدیث میشود. خداوند متعال حفظ قرآن کریم را تضمین نموده است. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» لذا آنها دستشان به قرآن نرسید که آن را تحریف کنند اما دستشان به وحی بیانی رسید لذا به سراغ تحریف حدیث رفتند. پس وقتی قرآن کریم نازل شده پیامبر اکرم(ص) در تفسیر و توضیح قرآن مطالبی را میفرمودند اینها آمدند در این بخش تحریفاتی را انجام دادند از جمله آنها جریان افسانه غرانیق است.
قدس آنلاین: لطفاً در خصوص افسانه غرانیق بیشتر توضیح دهید؟
ادیبی لاریجانی: جریان این روایت تاریخی را از زبان عایشه همسر پیامبر اکرم(ص) نقل کردهاند و متأسفانه این روایت در کتب پیران مکتب خلفا این روایت وجود دارد. اصل این جریان این است که میگویند: و طبری این گونه نقل میکند:« روزی رسول خدا(ص) در یک جمعی از مجامع پرجمعیت قریش نشسته بودند و در دل خود آرزو میکردند که چیزی نازل نشود که باعث تنفر و انزجار رجال قریش بشود.
بعد خداوند در آن حال سوره نجم را نازل کرد و پیامبر(ص) هم شروع کردند به خواندن این آیات تا آیات ۱۹ و ۲۰ سوره نجم که:« أَفَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّی وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَی» وقتی آیات سوره نجم به اینجا رسید میگویند در اینجا شیطان دو عبارت تلک الغرانیق العُلی، وإن شفاعتهن لَتُرتَجَی را بر زبان پیامبر(ص) القا نمود. بعد هم باقی آیات را خواند و تا پایان سوره سجده کردند همه مردمی هم که در این جلسه حاضر بودند سجده کردند.» حتی آن قدر جزئیات این قضیه ساخته و پرداخته شده است که میگویند ولید ابن مغیره که آن موقع پیر بود و نمیتوانست خم شود یک مشت خاک از زمین برداشت و پیشانی خود را بر آن خاک گذاشت و سجده نمود. و این باعث شادمانی قریشیان شد که ببیید قران راجع به بتهای ما لات، عزی و منات چه چیزی گفته است!» میگویند:« بعد از این که پیامبر اکرم(ص) شب هنگام به منزل رفت جبرئیل نازل شد که این کلمات چه بود تو گفتی! این کلمات را شیطان به تو القا کرده! طبق این افسانه پیامبر(ص) خیلی ناراحت شد و به خاطر دلجویی از پیامبر اکرم(ص) این آیه ۵۲ سوره حج نازل شد:« وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» یعنی این که ما قبل از تو هیچ رسول و نبی نفرستادیم مگر این که آن گاه که تمنی می نمود شیطان در آن القای وسوسه و شبهه میکرد. خداوند هم القای شیطان را نسخ و زائل میفرماید.
در اینجا بر روی کلمه تمنی و امیته بحثهایی وجود دارد. آنها تمنی را به معنای قرائت میگیرند بنابراین طبق این معنی وقتی پیامبر(ص) قرآن را قرائت میکند شیطان در هنگام خواندن قرآن کلماتی را به آن حضرت القا میکند! و حال این که معنی تمنی و امیه اصلاً این نیست. البته این نکته را عرض کنم که وقتی شما به آیات قرآن کریم نگاه کنید میبینید اصل این داستان مشکل دارد اولاً این که شیطان نمیتواند نفوذی در یک معصوم داشته باشد. شما ببینید قرآن کریم میفرماید:« إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» مگر بدگان خلص تو را و رسول خدا(ص) از بندگان مخلص خدا بوده پس نمیشود که شیطان ایشان را اغوا نموده یا مطالبی را به ایشان القا نماید. پس اینجا این تمنی یعنی شوق و رغبت پیامبر(ص) و کوشش ایشان در راه هدایت و سعادت مردم یعنی تمنی و امیه که در این آیه شریفه آمده به معنای قرائت نیست به معنای آرزوی پیامبر(ص) جهت هدایت مردم است. لذا شما میفرمایید خداوند در آیات قرآن میفرمایید که« چرا خودت را به زحمت میاندازی ما قرآن را نازل نکردیم که تو خودت را به زحمت و مشقت بیاندازی» تمامی زحمت و تلاش پیغمبر اکرم(ص) جهت هدایت جامعه و مردم بوده پس این تمنی و امیته به این معنا است. اما شیطان در این زمینه وسوسه و شبهه ایجاد میکرد. یعنی در راه هدایت مردم و در مردم ایجاد شبه میکرد نه این که بتواند در پیامبر اکرم(ص) ایجاد شبهه یا برخی القائات را بکند.
قدس آنلاین: الان میخواهم بدانم دقیقاً نظر مرحوم علامه عسکری(ره) در خصوص افسانه غرانیق چه بوده و ایشان این روایت افسانه مانند را در زمره کدام یک از سه دسته روایت پیش گفته قرار داده است و به علاوه نگاه مرحوم علامه به سندیت تاریخی افسانه غرانیق چگونه است؟
ادیبی لاریجانی: ببیید ایشان قبل از این که بخواهد سند روایت را بررسی کند خود متن روایت را مورد بررسی قرار میداد یک وقت شما میبینید که یک حدیث آن قد ساختگی است که سند آن هم ساختگی است و آن قدر آدمهای درجه یک را در یک روایتی میچینند که شما نمی توانید به روایت این گونه نگاه کنید اما ایشان به جای سند ابتدا متن روایت را مورد بررسی قرار میدادند و مثلاً جایی میفرمودند: چطور میشود طبری، زمخشری، بیضاوی و سیوطی که همه کتاب تفسیری دارند و از بزرگان اهل تسنن هستند آمدند و این احادیث را در کتب تفسیری خود آوردهاند مگر اینها به آیات قرآن تسلط نداشتند و قرآن نخوانده بودند! میفرمایند:« نمیدانیم ایشان چگونه روایات مربوط به تسلط شیطان بر پیامبر(ص) را تصدیق کرده و پذیرفتهاند در حالی که در قرآن کریم میخوانند: «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» موقعی که قرآن را قرائت میکنی از شیطان رانده شده به خدا پناه ببر «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» بنابراین ایشان قبل از این که روایت را بررسی سندی کنند آن را با متن قرآن مقایسه میکردند.
متن قرآن می فرماید که شیطان بر کسانی که ایمان دارند و بر خدا توکل میکنند سلطنت ندارد. شما به من بفرمایید چطور میشود که شیطان بر پیغمبر(ص) سلطنت پیدا کرده و این کلمات را بر زبان ایشان القا نماید! « إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ» تنها تسلط و قدرت شیطان بر کسانی است که از او پیروی میکنند کسانی که به خداوند شرک میورزند. باز در آیه ۴۲ سوره حجر میفرماید:« اِنَّ عِبادی لَیسَ لَکَ عَلَیهِم سُلطانٌ حقیقتاً برای توی شیطان هیچ گونه سلطه و نفوذی بر بندگان من نیست.» از آن طرف باز خداوند متعال در قرآن میفرماید:« وَإِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ» اصلاً لازم نیست پاسخ این شبیهه با سند روایی داده شود. زیرا اولاً اینها همه افسانههای ساختگی است و علت ساخته شدن آن هم مشخص است. خود قرآن این شبهه را رد میکند و خود اهل بیت(ع) هم فرمودهاند که:« شما روایات ما را به قرآن عرضه کنید و اگر با قرآن مغایرت داشت فضربواه علی الجدار آن را به دیوار بزنید.» ببینید قرآن میفرماید:« وَإِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ» قرآن کتابی عزیز است یعنی مغلوب شدنی نیست مقصود از عزیز در اینجا نفوذ ناپذیر است. اهل لغت و مفسرین عزیز را این گونه معنا میکنند. خود قرآن این عبارت را این گونه تفسیر میکند:« لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ» قرآن نفوذ ناپذیر است و باطل در آن راه ندارد و این افسانه غرانیق یک باطلی است که با آیات قرآن مغایرت دارد. به علاوه باید عرض کنم که در تفسیر طبری در این خصوص چند روایت نقل شده که مرحوم علامه هم سند این روایات را بررسی کرده است.
مثلاً چند روایتی که نقل شده سندش به محمد ابن کعب ابن سلیم قرظی که از نسل یهودیان بنی قریظه است میرسد. گفته میشود که این آدم در سال ۴۰ هجری یعنی ۳۰ سال بعد از رحلت پیامبر(ص) به دنیا آمده است. بنابراین باید پرسید چطور چنین شخصی توانسته این روایت را از پیامبر(ص) نقل کند. یک روایت دیگری در کتاب طبری وجود دارد که سند آن به ابوالعالیه رفیع ابن مهران منتهی میشود که این آدم دو سال بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) اسلام آورده است و در طبقات راویان جزو طبقه دوم روات و تابعین محسوب می شود. چنین شخصی چطور میتواند از خود پیامبر(ص) روایت نقل کرده باشد!
قدس آنلاین: لطفاً بفرمایید ما در روایات عامه چقدر از این قسم اسرائیلیات داریم و این دسته از روایات چه تأثیری در علم حدیث اهل تسنن دارد؟
ادیبی لاریجانی: مرحوم علامه(ره) میفرمود:« اثر این روایات ساختگی پیدایش وهابیت است و پاسخ دادن به شبهات وهابیت صرفاً به رد آثار و افکار ابن تیمیه محدود نمیشود. بلکه باید بیایید ریشه وهابیت را نابود کنید و ریشه وهابیت همین احادیث ساختگی و مطالبی مانند افسانه غرانیق است.»
منبع: علی رحمانی
نظر شما