جامعه ایران در طول تاریخ پیوندی ژرف و گسترده با پهنههای اعتقادی و ایدئولوژیک داشته است، بهگونهای که در حافظه تاریخی و رفتار اجتماعی ایرانیان همواره تأثیرات این رویکردهای اعتقادی محسوس و قابل مشاهده است.
هرچند درگذر زمان و در شرایط گوناگون سیاسی و اجتماعی میزان و شیوه ظهور باورهای دینی متفاوت بوده است، اما هرگز حذف نشده است. بهگونهای که حتی در حکومتهای کاملاً غیرایدئولوژیک نیز حکمرانان نمیتوانستند نسبت به این باورها بیاعتنا باشند.
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران و همسازشدن بنیاد و ارکان حکومت با بنیادهای اسلامی و حاکم شدن نگره اسلام سیاسی و سایه گستردن آن بر همه شئون زندگی امروزین، نقش دینداری و باورمندی به اسلام در عموم مردم پررنگتر از پیش شد. این پیوند به دلیل پیشینه تاریخی از یک سو و البته تطبیق نهادها و ساختارهای حکمروایی با اعتقاد اسلامی و عمومی جامعه زمینه کنشگری بیشازپیش جامعه در مسیر آرمانها را فراهم آورد، بهگونهای که سرمایه اجتماعی ایران تحت تأثیر انقلاب اسلامی، کشور را آماده گذر از سختترین گذرگاهها چون جنگ و تحریم کرد. مقاومت بینظیر ملت ایران در برابر همه این هجمهها دستاورد باورمندی دینی و پیوند این باورها با همه ساحتهای زیستی ایشان بود. معاندان انقلاب اسلامی پس از آزمونوخطاهای گوناگون به این قطعیت رسیدند که برای تضعیف جمهوری اسلامی باید پیوند مردم با باورهای معرفتیشان را در هم شکنند. ازاینروی سیاستگذاری و برنامهریزیهای خویش را بر حمله مستقیم و غیرمستقم به بنیادهای باور مردم، بهویژه نسل جوان متمرکز کردند. بهگونهای که نخست اساساً رویکرد و بینش سیاسی را در نسلهای جوان ایران از میان بردارند، آنهم در حالی که اساس اسلام سیاسی بر کنشگری سیاسی هر انسان بنا شده است. در گام دوم هر نقطه و فضایی که محل ظهور ارزشهای دینی و یا نقطه پیوند نسل با مبانی معرفتی بوده را دچار اخلال کنند. آشکار است که جریان مخالف آرمانهای جمهوری اسلامی را نباید هرگز در چارچوب یک کشور محدود کرده، بلکه در قالب یک نظام سرمایهداری گسترده باید جستوجو کرد. این جریان گسترده ستیزه جو از هر ابزار و شیوهای برای دو هدف یاد شده بهره میبرد. مرجع تبیین و توزیع ارزشهای اسلامی در فرهنگ شیعی، مراجع نظام تقلید و در بستر حوزههای علمیه بوده است. یکی از نقاط قوت کنونی جامعه ایرانی که باوجود تاختن به ارزشهای دینی در نهادهای گوناگون اجتماعی، جایگاه ممتاز اجتماعی خویش را حفظ کرده، مراجع تقلید است. مراجع و بزرگان دینی به دلیل بروز عینی مبانی اسلامی و شعارهای دینی در سبک زندگی و مسلک اجتماعی خویش همواره مرجعیت خود را میان تودههای مردم حفظ کردهاند. در اغتشاشات اخیر دو هدف اصلی غربگرایان که پیش از این آمد، پیگیری شد، ولی ورود بهجا و بایسته مرجعیت موجب شد سرمایه اجتماعی به دلیل باور درونی به نهاد مرجعیت مسیر خویش را روشن کرده و از لغزش و کژی دور شود. دلیل بازگشت بدنه مردم بهسوی مرجعیت دینی، سابقه تاریخی، یکسان بودن حرف و کنش، مقدس بودن راستین و مردمی بودن این نهاد است. مرجعیت دینی زمینهساز بازسازی اعتماد بدنه همگانی مردم و تقویت سرمایه اجتماعی است.
نظر شما