مستند «داستان بهائیت» چطور شکل گرفت؟
ابتدا آقای حسین اسدیزاده، تهیهکننده مستند که آن زمان در مرکز پژوهشهای سازمان صداوسیما حضور داشت و برخی دوستان دیگر، نرمافزاری را راجع به بهائیت تولید کرده بودند. به دنبال این نرمافزار تولیدشده و تحقیقات انجامگرفته، شروع به تولید فیلم مستندی هم کردند و با کارشناسانی هم مصاحبه کردند. بعدا مصاحبهها را در اختیار من قرار دادند و من هم برایشان متن نوشتم و تحقیقات گسترده و جدیدی انجام دادم. اول قرار بود که مستندی دو قسمتی باشد اما درنهایت به مستندی شش قسمتی رسیدیم.
مستند یک زیرعنوانی هم دارد که ناصر طهماسب ابتدای هر فصل آن را میخواند: «داستان بهائیت، داستان پیدایش و گسترش این فرقه سیاسی است» در جایجای مستند هم بر صوری بودن مباحث دینی، اعتقادی و ایدئولوژیک و وجه کاملا سیاسی آن تاکید میشود. چقدر این نگاه را دنبال و سعی کردید با فکتها و مصادیقی آن را تقویت کنید؟
ممکن است در ابتدا بحث بابیت به عنوان یک فرقه دینی جداشده از اسلام و به اعتبار اینکه «من باب امام زمان (عج) هستم» مطرح شده باشد اما بعد از علیمحمد باب که دیگر فرقه به دو قسمت ازلیه و بهائیه تقسیم شد، فرقه بهائیت مسیر دیگری را دنبال کرد و ماهیت سیاسی خود را نشان داد. ازلیها به قبرس رفتند و بهائیان ابتدا در ترکیه بودند و بعد به عکا و فلسطین اشغالی امروز منتقل شدند. آنجا بود که سروکله انگلیسیها پیدا شد. انگلیسیها از این فرصتطلبیها زیاد دارند و هرجا میبینند که شاخهای از اسلام جداشده و میشود اتحاد اسلامی را خدشهدار کنند، سریعسوار بر قضیه میشوند و حمایت میکنند، مثل همین مسائلی که امروز هم مطرح است، انگلیسیها دنبال این هستند که یکپارچگی جامعه اسلامی را از بین ببرند. در جنگ جهانی اول، با سیاستهای خاص خودشان عثمانی و دیگر کشورهای اسلامی را تکهپاره کردند تا آنها نتوانند در مقابل تاسیس کشور اسرائیل قد علم کنند. یکی از فرقههایی که خیلی به آن قضیه خرید زمین در سرزمینهای اشغالی کمک کرد و حمایتهایی از اسرائیلیها انجام داد، همین بهائیت بود. الان هم مهمترین مرکز بهائیان در حیفاست. شیوه آنها هم هرمی است و وقتی از بالا دستوری صادر میشود، پاییندستیها آن را اجرا میکنند، گزارش مینویسند و برای بالا ارسال میکنند. یعنی با یک فرقه و سیستم منسجم و کالت مواجه هستیم. بااینکه بهائیها در ظاهر میگویند ما سیاسی نیستیم اما فعالیتهایی که انجام میدهند کاملا سیاسی و هدفمند است. از اهداف مهمی که بهاءا... مطرح میکرد، همان سیستم واحدی است که امروز نظام جهانی سلطه آن را دنبال میکند، یعنی زبان واحد جهانی، دین واحد جهانی و... که در مسیر سلطه جهانی است. بهائیان در ظاهر میگویند ما خیلی اخلاقی هستیم و با سیاست کاری نداریم اما بحث این است که اصلا مگر میتوان انسانی غیرسیاسی باشد. وقتی کسی دنبال هدفی است، گاهی به ناچار دچار تضاد منافع میشود و مسیرش از سیاست هم میگذرد.
در مستند به بحث سوءاستفاده از مردم معتقد به منجی اشاره میشود، بهویژه در دورههایی که گرفتاری و محرومیت اقتصادی و اجتماعی اثر بیشتر بوده، اعتقاد آنها به وجود یک نجاتبخش بیشتر شده و همین انتظار، در زمان غیبت راه را برای سوءاستفاده استعمار انگلیس، سپس آمریکاییها، اسرائیلیها و صهیونیستها باز کرد. و همانطور که در فیلم میبینیم، بهویژه این بهرهگیری و نفوذ در دوران پهلوی به اوج خود میرسد.
آنها به دنبال بهائیزهکردن کل ایران بودند. بهائیان بهطور گسترده در دستگاه دولتی بهویژه در آموزش و پرورش خدمت میکردند و در ادارات مختلف هم مهرههای خود را داشتند. گرچه در ظاهر چنین مسألهای را ابراز نکرده اما در باطن و در خفا چنین مسیری را در ترویج بهائیت طی میکردند.
سوالم این است که چرا از راه دین و اعتقاد وارد شدند؟
تاکید میکنم باوجود اشاره ما به منشأ سیاسی آنها، خود بهائیان کاملا برعکس مدعی هستند که ما یک دین جدید و مدرن هستیم و با این ادعا هم این جریان را ادامه داده و میدهند. آنها میگویند ما حرفهای تازه برای انسان امروز داریم و خیلی اخلاقگرا هستیم و دین و زبان واحد جهانی را دنبال میکنیم. پیرو بحث پلورالیسم میگویند که همه ادیان میتوانند در دین ما حل شوند. وقتی برای تحقیقات این مستند به دهلینو در هند رفته بودیم، بهائیان میگفتند هرکس از هر دینی میتواند در عبادتگاههای ما عبادت کند. به هرحال بهائیان برای جذب آدمهای تازه، شعارهای جذاب جدیدی دارند. در شعارهایشان مدعی دین هستند اما ما با ارجاع به تاریخ و مستندات و مصداق این ادعای آنها را رد میکنیم و میگوییم شما یک فرقه سیاسی در پوشش دین هستید.
ضمن اینکه بحث اعتقاد به منجی که شما مطرح کردید، موضوعی ریشهدار در تاریخ بشر بوده و در یهودیت و ماشیح، مسیحیت و اسلام مطرح است. این نگاه هنوز هم وجود دارد و کابالیستها و عرفان یهود هم خیلی آن را دنبال میکنند و در فیلمها و انیمیشنهایشان هم خیلی این بحث را پی میگیرند. همه انسانها دنبال این هستند که خود را از این وضعیت نابسامان نجات دهند و یک منجی بیاید و مردم جهان را به سرمقصود برساند. بهاییها هم از این مسأله سوءاستفاده میکنند و مدعی میشوند آن مصداق ما هستیم. درحالیکه آن مصداق ظهور خیلی باید کامل باشد که بهائیان از این جنس نیستند و نمیتوانند این ادعا را مطرح کنند.
شما در فیلم هم به همین شیوه جذب بهائیت اشاره میکنید که در ابتدای امر با ادب و مهربانی و روی خوش صورت میگیرد و بعد ماهیت سیاسی خود را آشکار میکند. در تکمیل این شیوه جذب، بحث تبلیغات و هجمه رسانهای غرب و اسرائیل و آمریکا هم هست. همه اینها هم در جذب برخی به این فرقه نقش دارد، درست است؟
بله، درباره شیوههای جذب آنها خیلی حرفهای عمل میکنند و متکی به سیستمهای تبلیغاتی غرب در آمریکا هستند و خیلی از زبانشناسان و عالمهای جدید هم به آنها برای جذب آدمهای تازه کمک میکنند. این جذب هم از طریق یک ظاهر شیک و تر و تمیز و اخلاقی و شعارهای خیلی مدرن صورت میگیرد.
همانطور که در مستند داستان بهائیت هم به آن میپردازید، افشاگری امامخمینی(ره) نقش مهمی در برملا کردن ماهیت انحرافی بهائیت داشت و بهویژه با پیروزی انقلاب اسلامی تا حد زیادی ترمز این فرقه با پشتوانه آمریکایی و اسرائیلی کشیده شد.
دکتر سیدسعید زاهد زاهدانی فرضیهای را در همین مستند مطرح میکند که این دعوا، دعوای بین اصولیون حوزه و اهل حدیث و اشاعره حوزه است. بهائیت و بابیت از دل اشعریت بیرون آمد و جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی، پیروزی اصولیون بر اشاعره بود و این پیروزی یعنی پیروزی فلسفه و تعقل بر حدیثگرایی محض. فرضیه دکتر زاهدانی این بود که در انقلاب اسلامی ایران این اتفاق افتاد. از زاویه دید دیگر این نزاع بین اسلامگراها و غربگراها از زمان مشروطه در ایران وجود داشت و در انقلاب اسلامی، با پیروزی اسلامگراها بر غربگراهای داخلی شکل و مسیر دیگری پیدا کرد. بااینحال استعمار غرب و بهائیت همیشه آدمهای نفوذی خود را داشتند و هنوز هم دارند. حتی امروز هم این تمایل به غرب در مواضع و رویدادهای امروزی وجود دارد، یعنی همین بحثهایی که درباره حجاب و کشف حجاب پیشآمده، تمایلات غربگرایانه عدهای است که مخالف احکام اسلام هستند. درمجموع این تضاد و تعارض از خیلی وقت در ایران وجود داشته، الان هم هست و ادامه هم خواهد داشت و دو طرف دائم در جنگ هستند.
در این شرایط و در سالهای غیبت، وظیفه علما، مراجع و روحانیت آگاه و معتقد به مهدویت راستین چیست و چقدر میتوانند درباره بهائیت روشنگری کنند؟ بهویژه آگاهسازی نسل جوان که متاسفانه برخی از آنها اهل مطالعه تاریخ و بینش سیاسی نیستند.
امروز، زمان جنگ شناختی و جنگ روایتهاست و چندان خبری از جنگ مسلحانه نیست. وقتی شما افکار و عقاید مردم را تصرف کنید، طبیعتا سبک زندگی آنها را هم تصرف خواهید کرد. بنابراین باید به شکل درست و دقیق در این زمینه کار شود و با شیوهها و رسانههای جدیدی هم این مسائل را روشنگری کنیم. باید با زبان هنر ، سینما ، رمان و رسانههای جدید، مفاهیم اسلامی را به مخاطبان و بهویژه نسل جوان عرضه کرد. وقتی غذای مناسب مقابل انسان گرسنه نباشد، او برای تغذیه سراغ خوراکهای دیگر میرود.
جملات پایانی مستند مبنی بر اینکه: «بنابر قانون اساسی ایران، بهائیت اقلیتی مذهبی تلقی نمیشود و بهائیان تا زمانی که به تبلیغ نپرداخته و علیه امنیت ملی ایران اقدام نکنند از حقوق اولیه شهروندی برخوردارند» تا حد زیادی موضع و پیام شفافی دارد و نقطه مقابل ادعاهای حقوق بشری غرب غلیه ایران است.
بالاخره غرب همیشه این پروپاگاندای ضدحقوق بشربودن ایران را دارد و در حوادث اخیر هم از همین اهرم استفاده میکنند تا ایران را تحت فشار قرار دهند، یعنی همان بحثهای همیشگی که آزادی در ایران نیست و زنان آزاد نیستند و حق حجاب نیست و اقلیتها در ایران مشکل دارند و ... آنها دروغی مثل مهسا امینی را اینقدر بزرگ میکنند که هنوز تکلیف آن مشخص نیست که آیا او را زدهاند یا چطوری از دنیا رفته است و ... درحالیکه روزانه این همه آدم میمیرند اما هیچکس به آنها توجه نمیکند، ولی موردی اینچنینی را به قدری در کل رسانههای دنیا در بوق و کرنا میکنند که بگویند حقوق بشر در ایران وجود ندارد. بهنظرم تمام هدفی که در این حوادث اخیر دنبال آن بودند، فقط همین تحت فشارگذاشتن ایران است. بدون تردید اسرائیلیها پشت این قضیهاند و کاملا با طرح اسرائیلی و هزینههای سعودی طرف هستیم. اینها بهعنوان دشمنان ما، مخالف این هستند که ایران در منطقه قدرت بگیرد و برای همین هم خیلی در این زمینه کار میکنند.
جالب این که به شکل مصداقی، میشود این ماجرای حجاب را با بحث واقعه بدشت و ماجرای گردهمایی پیروان سیدعلیمحمد باب و روبنده از رخکشیدن و کشف حجاب طاهره قرهالعین مقایسه کرد و این حوادث اخیر را معادل امروزی اتفاقات گذشته درنظر گرفت.
دقیقا. کشف حجابی که قرهالعین بهعنوان یکی از رهبران و اعضای اصلی جنبش باب مطرح کرد، شباهتهایی با خواسته و حرکات برخی زنان و دختران امروز دارد.
جایی برای انجمن حجتیه نبود
انجمن حجتیه، تشکیلاتی بود که با هدف اصلی دفاع از اسلام در مقابل بهائیت تأسیس شد اما از جایی به بعد این انجمن به بیراهه رفت و در خوانشی اشتباه و در مقابله با بهائیت از آنطرف بام افتاد. جواد یقموری در پاسخ به این سؤال که چرا در این اثر سراغ انجمن حجتیه نرفت، توضیح داد: چون موضوع مستند ما انجمن حجتیه نبود و ماجرای آنها در مسیر فیلم ما نمیگنجید. موضوع این مستند همانطور که از اسمش پیداست، داستان بهائیت و سیر تحولات آن بود و جای چندانی برای پرداختن به انجمن حجتیه نداشتیم. البته یکی از مصاحبهشوندهها و کارشناسان مستند، یکی از اعضای قدیمی انجمن حجتیه بود که خیلی هم دقیق و شفاف بحثهایی را درباره بهائیت مطرح کرد و اسنادی از سال۴۲ را به مخاطبان نشان داد.
منبع: جام جم
نظر شما