به گزارش قدس آنلاین، سازمان منافقین که در نیمه دوم دهه ۱۳۴۰ به عنوان سازمان مجاهدین خلق بنیانگذاری شد، در کارنامه خود افزون بر خیانتهای بزرگ به ملت ایران و همراهی با دشمنان قسمخورده این مرز و بوم و در رأس آنها صدام، سیاههای بلندبالا از طراحی ترور و آدمکشی دارد.
سازمان منافقین که در نیمه دوم دهه ۱۳۴۰ به عنوان سازمان مجاهدین خلق بنیانگذاری شد، در کارنامه خود افزون بر خیانتهای بزرگ به ملت ایران و همراهی با دشمنان قسمخورده این مرز و بوم و در رأس آنها صدام، سیاههای بلندبالا از طراحی ترور و آدمکشی دارد؛ جنایتهایی که کیفیت انجام آنها، خبر از اوج قساوت و کشتن عواطف انسانی در وابستگان به این گروهک میدهد.
یکی از مشهورترین این جنایتها در تابستان سال۱۳۶۱ اتفاق افتاد؛ این واقعه، تنها گوشه کوچکی از رفتارهای منافقین علیه هموطنانشان را به تصویر میکشد. بیش از ۱۲هزار نفر در مدت کمتر از سه سال به دو روش هدفمند و کور، توسط این گروهکِ جانی به شهادت رسیدند. آنها برپایه اصول ابلهانه خود مدعی بودند ایجاد ترس، اسباب غلبهشان بر جامعه را فراهم میکند و پس از آن، هیچ کس درباره سوابق شخص یا گروه پیروز و مسلط، سؤالی نخواهد کرد! شاید منظورشان این بود در چنین وضعیتی، دیگر جرئت پرسیدن سؤال وجود نخواهد داشت. آشنایی با این سابقه و مقایسه آن با ادعای مردمی بودن و دموکراسیخواهی این روزهای گروهک منافقین، برای کسانی که از تاریخ معاصر اطلاعی ندارند، آگاهکننده و ضروری است.
افشای ماهیت عملیات مهندسی
۲۲ مرداد ۱۳۶۱، خسرو زندی، یکی از اعضای شاخه نظامی منافقین هنگام سرقت خودرو برای استفاده از آن در عملیات بمبگذاری، بازداشت شد. دستگیری زندی و بازجویی از او، پرده از طرح جدید و وحشتناک منافقین برای جمعآوری اطلاعات برداشت؛ طرحی به نام «عملیات مهندسی». کار بازجویی از زندی درنهایت به کشف سه جسد در بیابانهای «باغفیض» در غرب تهران انجامید؛ پیکرهای مقتولان به طرز فجیعی سوزانده شده بود. در معاینات پزشکی قانونی معلوم شد هر سه نفر را با انواع مختلف شکنجهها آزار داده و پوستشان را سوزانده و کَندهاند. این جنایات تکاندهنده، تا آن زمان در اقدامات تروریستی عناصر ضدانقلاب بیسابقه بود.
طولی نکشید که مرکز اصلی شکنجه در خیابان بهار تهران کشف شد و ابعاد دهشتناکتری از جنایات منافقین را فاش کرد. آنها در این خیابان، خانهای تیمی داشتند که حمامش را برای عملیات مهندسی آماده کردهبودند؛ دیوارهای حمام با شانه تخممرغ و نایلون ضخیم پوشانده شدهبود تا صدا بیرون نرود؛ ابزار شکنجه را به دیوارهایش آویزان کرده بودند؛ طناب، کابل، نقاب، دستبند و میلههای سربی، هُویه برقی، اُتو، زنجیر، قفل و غیره. طالب طاهری ۱۶ ساله و محسن میرجلیلی ۲۵ ساله، دو جوان متدین و عضو کمیته بودند که تنها به دلیل شک و تردید یکی از اعضای سازمان درباره موقعیت آنها در نهادهای انتظامی، بازداشت و در خانه خیابان بهار سلاخی شدند.
باور سرتیمهای گروهک منافقین این بود که طالب و محسن، اطلاعاتی درباره نحوه ضربهزدن به خانههای تیمی سازمان دارند؛ اما آنها از کجا به این نتیجه رسیده بودند؟! تنها از طریق توهم! این دو نفر عضو کمیتههای انقلاب اسلامی بودند و درباره روند ضربه به خانههای تیمی که کار بچههای سپاه بود، اصلاً اطلاعاتی نداشتند.
این مسئله پس از ساعتها شکنجه و آزار آنها، کاملاً برای منافقین محرز شد؛ اما آنها ولکن ماجرا نبودند. مهران اصدقی، یکی از شکنجهگران سازمان که بعدها بازداشت شد، درباره آن جنایت هولناک اعترافات تکاندهندهای دارد که پیشتر، از شما خوانندگان گرامی بابت بازنشر آنها عذرخواهی میکنیم. «مسعود قربانی (عضو دیگر گروه شکنجه سازمان منافقین) و من قرار شد بالای سر محسن میرجلیلی برویم و جواد محمدی و مصطفی معدنپیشه، سراغ طالب طاهری بروند ... من اُتو آوردم. مسعود اُتو را به برق زد و اُتو را در حالی که چراغش روشن شدهبود و داغ میشد، به کمر محسن نزدیک کرد طوری که او احساس میکرد اُتو داغ است که ناگهان اتو را به کمر محسن میرجلیلی چسباند و محسن از شدت درد با حالت عجیبی دهانش را باز کرد و سپس از هوش رفت... پوست سر طالب به همراه موهایش کنده شدهبود و مصطفی حالت رنگ پریده و ترسیدهای داشت.
جواد محمدی هم در حالی که چاقوی خونی در دستش بود، بالای سر طالب که بیهوش شدهبود، ایستاده بود... وقتی طالب به هوش آمد نمیتوانست حرف بزند و فقط در حالی که دهانش را به سختی باز میکرد، نالههایی از او شنیده میشد... جواد با عصبانیت چاقو را بالای گوش طالب گذاشت و آن را برید و بلافاصله چاقو را روی بینی طالب گذاشت و بینی او را برید طوری که خون زیادی از سر و صورت طالب جاری شد».
الگوهای دیگر در عملیات مهندسی
عملیات مهندسی منافقین، فقط به این جنایات خلاصه نمیشد؛ شکنجهگران سازمان، ابایی نداشتند قربانیان را زنده به گور کنند. خسرو زندی که بازداشت او راز عملیات مهندسی منافقین را فاش کرد، درباره سه جسد سوخته و دفن شده در بیابانهای باغفیض(جسد دو پاسدار و یک کفاش) که در ابتدای مطلب به آنها اشاره کردیم، میگوید: «من و جعفر پس از اینکه جسدها را از رحمان تحویل گرفتیم، در ساعت ۱۰ شب به سمت محل باغ فیض رفتیم و در آنجا گودالی را آماده کردیم.
در طول مسیر در هر دستانداز اجساد به بالا و پایین پرتاب میشدند تا اینکه ساعت ۱۰:۳۰ شب به باغ فیض رسیدیم... هنگام انتقال اجساد به گودال متوجه نفس کشیدن آنها شدیم و اینکه در حال جان کندن بودند و بدنشان گرم بود؛ با این حال، آنها را داخل گودال انداختیم».
خانه خیابان بهار، تنها خانه استقرار تیمهای شکنجه و انجام عملیات مهندسی نبود؛ منافقین در جاهای دیگر، مانند خیابان سهروردی نیز چنین مکانهایی داشتند؛ جایی که در آن، شهیدان شاهرخ طهماسبی و خسرو ریاحی نظری پس از شکنجههای بسیار، شربت شهادت نوشیدند.
عملیات مهندسی تنها یکی از روشهای منافقین برای حذف مخالفان، کسب اطلاعات و ایجاد وحشت در میان مردم بود و یکی از صفحات بسیار سیاه در کارنامه تاریک این گروهک خیانتپیشه است.
خبرنگار: محمدحســـین نیکبخت
نظر شما