تحولات لبنان و فلسطین

با فروکش کردن اغتشاشات اخیر و کاهش هیجانات، رفته‌رفته فضای عقلانی حاکم می‌شود که فرصتی است برای تبیین بسیاری از اتفاقات بزرگ و کوچک این روزها. انگیزه این افراد از بازنشر اخبار دروغ چیست؟

انگیزه این افراد از بازنشر اخبار دروغ چیست؟/ با ژست‌های سلبریتی‌ها چه طور برخورد کنیم؟

به گزارش قدس آنلاین، با توجه به دروغ پردازی های گسترده و عجیب و غریب رسانه های ضدایرانی، قصد داریم در سلسه گزارش هایی به بررسی انگیزه های بازنشر این دروغ ها توسط برخی افراد و شخصیت ها بپردازیم. بی شک واکاوی این انگیزه ها به فهم دقیق تر موضوع و شناخت صحنه کمک خواهد کرد. اگرچه این تحلیل ها لزوما همه واقعیت نیست اما متناسب با سایر شواهد و اطلاعات انجام گرفته است و مقدمه ای است برای بحث های دقیق تر درباره این موضوعات!

رسانه های ضدانقلاب ۴۳ سال در آرزوی براندازی

تقریبا در انگیزه رسانه های ضدانقلاب و ضدایرانی اختلاف نظری وجود ندارد. آنها بارها ثابت کرده اند که با انگیزه براندازی تاسیس شده اند و البته بطور مشخص در ۱۰ سال گذشته پروژه تجزیه ایران را دنبال می کنند. تبدیل ایران به چند کشور کوچک، امکان زیر سلطه بردن آن را آسان تر خواهد کرد. اما بقیه افرادی که با این جریان ها هم‌نوا می شوند چه انگیزه هایی دارند؟

در اولین گزارش از این سلسه گزارش ها به انگیزه سیاسیون داخلی و شکست خوردگان انتخاباتی پرداختیم.

در دومین گزارش به سلبریتی های ورزشی و هنری می‌پردازیم:

اگرچه اظهارنظر سلبریتی ها در موضوعات غیر تخصصی‌شان در همه دنیا از لحاظ علمی چندان ارزشی ندارد؛ اما چرایی دلایل تضاد برخی سلبریتی ها با منافع ملی و ارزشهای دینی و انقلابی به جهت ظهور و بروز آشکار آنها در صحنه های مختلف حائز اهمیت است.

میل به دیده شدن در برخی افراد، بیشتر از دیگران است. سلبریتی ها عمدتا از این دسته هستند. به یک معنا تبرج لازمه دیده شدن است و البته این تبرج هزینه زندگی را بالا می برد برای همین است که پول و امکانات برای آنها بیش از دیگران اهمیت دارد.

رفته رفته سبک زندگی شان هم تغییر می کند. توقع از سلبریتی ها برای اظهار نظر دقیق در همه تخصصها انتظار بی جایی است که به آنها تحمیل می شود. هیچ کس نمی تواند در همه حوزه ها صاحب نظر باشد. چرا باید توقع داشته باشیم یک هنرپیشه یا فوتبالیست بتواند پیچیده ترین موضوعات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و بعضا پزشکی را تحلیل کند؟ البته چون قضاوت مردم برای آنها مهم است بعضا دچار این خطا می شوند. دشمن هم از همین خلا استفاده می کند.

از طرفی با ایجاد مارپیچ سکوت توسط پلتفرمهایی مانند اینستاگرام آنها را کانالیزه می کند و از سوی دیگر با جوایز، امتیازات و فرش قرمزها و یا حتی با هجمه های گسترده توسط عوامل سایبری خود و استفاده از تهدید و ارعاب و تمسخر آنها را مطابق میلش مدیریت می کند. چون قضاوت دیگران برایشان مهم است برخی زودتر با کارگردانهای صحنه همراه می شوند و برخی هم که مقاومت می کنند با سیل تهمت و فحاشی مواجه می شوند تا مجبور شوند مطابق میل طراحان و بازیگردانان در همه حوزه ها به نفع آنها اظهار نظر کنند. برای همین است که از افرادی با سطح فکری و فرهنگی علی کریمی خروجی تحلیلی و جملات قصار سیاسی امنیتی می گیرند ولو با اغلاط املایی و انشایی پرتکرار!

البته برخی از آنها نیز ممکن است در ابتدا دروغ های ضدانقلاب را باور کنند و با آنها همراه شوند اما حتی اگر اهل مطالعه هم نباشند بعید است به حقیقت دست پیدا نکنند. مردم از طریق شبکه های اجتماعی با آنها در ارتباطند و اشتباهاتشان را یادآور میشوند. البته آنهایی که شجاعت پذیرش خطای خود را ندارند بر اشتباهشان پافشاری می کنند و تصور می کنند اگر دیدگاهشان را اصلاح کنند بی اعتبار می شوند چون قضاوت دیگران برایشان مهم است!

مورد علی دایی از همین جنس است. کمتر در حوزه های غیر تخصصی اش اظهار نظر می کند. شاید برای برای همین است که طیفهای مختلف مردم به او احترام می گذارند. البته در ماجرای اخیر مورد دیگری نیز برای علی دایی پیش آمد. دایی هم احتمالا به مانند خیلی از پدر و مادرها که روزهای اول دروغ ضرب و شتم مهسا امینی توسط پلیس را باور کرده بودند به دلیل نوع پوشش عزیزانشان با او همذات پنداری کردند که مبادا بچه های ما هم با پوشش مشابه مورد ضرب و شتم قرار گیرند و سرنوشت مشابه پیداکنند.

البته این ناراحتی قابل فهم است اما با روشن شدن ماجرا دلیلی بر ادامه دادن موضع قبلی نبود. برخی گفتند چون پاسپورت علی دایی در مقطعی توقیف شد او لجاجت کرد و ماجرا را ادامه داد. بر دروغ مدرسه شاهد اردبیل و کشته شدن یک دختر دانش آموز توسط پلیس دمید. بعدا هم که معلوم شد واقعیت چیست اصلاح نکرد. تصور این بود که شجاعانه اشتباهش را بپذیرد. برخی گفتند اردبیل شهر بزرگی نیست و دسترسی های دایی هم در زادگاهش برای پرس و جوی واقعیت کار دشورای نبود. دایی لابد تا الان به خطای خود پی برده اما هنوز خطایش را اصلاح نکرده است!

اما با سلبریتی هایی که عامدانه هنجارشکنی می کنند و علیه منافع ملی اقدام می کنند، چه باید کرد؟

برخی کشف حجاب کردند برخی به پرچم و سرود ملی اهانت کردند و غیره موضع اخیر سلبریتی ها را باید به چشم فرصت دید. همه اینها بدون استثنا توسط تریبون ها و سکوهای رسمی کشور مثل رادیو و تلویزیون و سینماها به شهرت رسیده اند. قدرت رسانه آنها را قدرتمند کرده است اما بعضا ظرفیت این قدرت تزریق شده را نداشتند. خیلی هم تقصیری ندارند. برای قضاوت آنها باید مانند آنها زندگی کرد تا حال و هوای آنها را دقیق متوجه شد.

البته این مساله فقط برای ایران نیست. سایر کشورها همین مشکل را دارند، ولی آن را با قوانین سخت گیرانه و جریمه های سنگین و محرومیت اجتماعی کنترل می کنند. اما در ایران چنین سازوکاری نیست. حرف زدن علیه نظام به دروغ نه تنها هزینه ندارد بلکه ژست بی طرفی این افراد را تنظیم می کند، از گزند هجمه ها و تهدیدهای ضدانقلاب مصون می دارد و آنها را به امتیازات و جوایز بین المللی نزدیک می کند.

دشمن توانسته است نظام تشویق و تنبیه خود را به خوبی در این قشر پیاده کند؛ اما حالا که این افراد تصمیم گرفتند با هنجارشکنی هایشان خود را از عرصه سینما، تلویزیون و پلتفرمها حذف کنند باید این فرصت را غنیمت شمرد و به فکر مدیریت نسل جدید سلبریتی هایی که ایجاد می شوند باشیم. ممکن است افراد جدید نیز به سبب سبک زندگی متفاوت، بعضا مشکلات فرهنگی به ویژه در حوزه الگو سازی نسل جوان و نوجوان ایجاد کنند. راه حل آن کنترل اجتماعی است باید مثل همه دنیا بدانند که مسئولیت اعمال و گفتارشان در منافعشان تاثیر دارد.

حالا که بعد از هشدارهای دلسوزان در سالهای گذشته بالاخره فرصت پاکسازی ایجاد شده باید سلبریتی ها بدانند اگر منافع کشور را تهدید کنند به‌زودی فراموش می‌شوند مثل بقیه کسانی که از ایران رفتند و عمدتا بی اعتبار شدند. محمد حسینی، ریحانه پارسا، پرستو صالحی و یا آن خانمی که برای فراموش نشدن ذره ذره برهنه شد امثال آنها الان کجا هستند؟ چه می کنند؟ چون هنرشان علمی نیست به محض آنکه پا به سن می گذارند و از قیافه می افتند حتی در نقش‌های حاشیه ای هم به کار نمی روند. مهناز افشار از وقتی از ایران رفته است نتوانسته حتی یک فیلم هم بازی کند. الان هم که صفحه‌ اینستاگرام را به تجزیه طلبان اجاره داده تا بتواند از پس هزینه های سنگین زندگی در غرب بر بیاید.

در حوزه فوتبال وسایر ورزشها هم وضعیت همین است. باید مثل همه دنیا به سمت خصوصی سازی واقعی برویم. چه اصراری است که از پول بیت المال به آن جوان تهرانی یا شهرستانی ناگهان پولهای هنگفت داد که هم او را نابود می کند و هم معضلات جدی بعدی را برای جامعه ایجاد می کند. باید باشگاهها کاملا حرفه ای اداره شوند و از درآمد خودشان ارتزاق کنند. مطابق قانون و قرارداشان نیز اگر خطایی کردند جریمه آن را پرداخت کنند. مطمئنا اگر پای منافع شخصی در میان باشد افراد خودشان بهتر می توانند تصمیم بگیرند که کی و چگونه و با چه هزینه ای ژست بگیرند!

منبع: فارس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.