به گزارش قدس آنلاین، با توجه به دروغ پردازی های گسترده و عجیب و غریب رسانه های ضدایرانی، قصد داریم در سلسه گزارش هایی به بررسی انگیزه های بازنشر این دروغ ها توسط برخی افراد و شخصیت ها بپردازیم. بی شک واکاوی این انگیزه ها به فهم دقیق تر موضوع و شناخت صحنه کمک خواهد کرد. اگرچه این تحلیل ها لزوما همه واقعیت نیست اما متناسب با سایر شواهد و اطلاعات انجام گرفته است و مقدمه ای است برای بحث های دقیق تر درباره این موضوعات!
رسانه های ضدانقلاب ۴۳ سال در آرزوی براندازی
تقریبا در انگیزه رسانه های ضدانقلاب و ضدایرانی اختلاف نظری وجود ندارد. آنها بارها ثابت کرده اند که با انگیزه براندازی تاسیس شده اند و البته بطور مشخص در ۱۰ سال گذشته پروژه تجزیه ایران را دنبال می کنند. تبدیل ایران به چند کشور کوچک، امکان زیر سلطه بردن آن را آسان تر خواهد کرد. اما بقیه افرادی که با این جریان ها همنوا می شوند چه انگیزه هایی دارند؟
معترضان خارج کشور:
مطابق آخرین آمار، نزدیک به ۵ میلیون ایرانی به صورت رسمی در سایر کشورها زندگی میکنند. آمار غیر رسمی این میزان را حدودا هفت میلیون نفر تخمین میزند. در روزهای گذشته تجمعات خارج نشینان که اوج آن در برلین بود مطابق آمار رسمی رسانههای آلمانی ۳۸ هزار نفر و طبق ادعای ضدانقلاب ۸۰ هزار نفر بوده است. یعنی در خوشبینانه ترین حالت حدود ۱۰ درصد مهاجرین.
۱۰ درصدی که انصافا اعمال و رفتارشان تضمین آبروی جمهوری اسلامی بود. سطح منطق، وحشی گری، چاقوکشی و فحاشی با حدود ۱۶ پرچم مختلف، از همجنس بازان تا تروریستهای منافقین. چنین ترکیبی از مخالفان حقیقتا مایه فخر جمهوری اسلامی است.
البته احتمالا در بین آنها نیز به مانند اکثریت ۹۰ درصدی خارج نشینان، انسانهای شریف و با آبرو هم وجود دارد. این معترضان بنا به اظهارات خودشان بعد از خروج از کشور تازه فهمیدهاند که آن مدینه فاضلهای که در هالیوود دیده بودند واقعیت غرب نیست. برای حداقلهای زندگی بسیار بیشتر از آنچه در ایران کار میکردند باید تلاش کنند. واقعیت آزادی و حقوق بشر هم لابد تا کنون لمس کردهاند اما خیلی از آنها به اعتراف خودشان دیگر روی بازگشت ندارند. نه روی برگشت دارند نه توان ماندن. تحت القائات رسانههای ضدایرانی تصور کردند که نظام بزودی سقوط میکند و میتوانند ناکامیشان در خارج رفتن را پنهان کنند و با هزینه کمتر نزد دوست و آشنا به کشور باز گردند. و الا زندگی راحت در غرب نمیتواند این همه آنها را عصبانی کند تا جایی که به پلیس آنجا نیز حمله کنند و به زبان فارسی فحاشی کنند!
اتفاقا ماندنشان برای مدتی لازم است تا قدر کشورشان را بدانند و بفهمند دروغهای زندگی راحت در غرب را فقط رسانهها القاء میکنند و غرب زدهها و خودباختهها باورش میکنند. کارگری در رستورانها و کارهایی که در ایران حاضر به انجام آن نبودند تجربه خوبی است برای قدر شناسی و مرغ همسایه را غاز نپنداشتن!
البته آغوش وطن همیشه برای آنها باز است مگر کسانی که دستشان به خون کسی آلوده باشد و یا مانند امثال خاوریها که حق الناس به گردنشان باشد که البته اگر عاقل باشند مجازات در وطن بهتر از زندگی پر اضطراب و خفت بار در غربت است.
خانواده جانباختگان:
جریان دروغ برای پیشبرد اغتشاشات نیازمند خون بود. یکی از تکنیکهایشان دسترسی به آمار فوتیها و خودکشیها بود. جالب اینکه همه را هم از دختران نوجوان انتخاب میکردند و کسی نیز از آنها نمی پرسید مگر نظام بیکار است که از بین این همه دشمن بچههای نوجوان خودش را بکشد؟ مگر آنها چه خطری داشتند که امثال تاجزادهها و منافقین داخلی و بهاییها نداشتند؟ و تازه بعد از افشا شدن دوباره و چندباره، این کشتار را عینا تکرار کنند؟ واقعا روی حماقت مخاطبانشان حساب باز کرده اند.
اما برخی خانوادهها که دخترانشان خودکشی کرده بودند کاملا خانواده از هم گسیختهای داشتند. زن و شوهر با هم زندگی نمیکردند و یا دخترشان جدا از آنها بود. مثلا یکی از آنها که دخترش از پشت بام خودش را پرت کرده بود و دوربینها و سایر شواهد این موضوع را اثبات میکرد خودکشی دختر به طرز عجیبی مورد انکار مادرش قرار گرفت. جالب آنکه این خانواده بعد از یک هفته از غیبت دخترشان نگران او شدند و به پلیس مراجعه کردند. و جالبتر آنکه مادر این فرد، فردای روزی که از فوت دخترش با خبر میشود با چهره بزک شده روبروی دوربین بیبیسی قرار میگیرد و اساس فیلم و سایر شواهد را به راحتی انکار میکند و مدعی میشود که نظام دخترش را کشته است!
برخی از این خانوادههای از هم گسیخته که معمولا مطرود اطرافیان هستند فرصت را غنیمت شمردند و به جای پاسخگویی به خاطر تربیت ناصحیح فرزندانشان با مرده آنها دنبال قهرمان بازی افتادند. و چه کسی مظلومتر از نظام. دخترم را نظام کشت! رسانههای دشمن هم این خانوادههای بی افتخار را چند روزی تحویل میگیرند و عدهای هم بیاد فرزندانشان سطل آشغال و اتوبوس آتش میزنند تا آنها هم به صورت کاذب احساس تشخص کنند.
نوید افکاری را به خاطر بیاورید. آدمکشی که صرفا برای تیپ مذهبی کارمند اداره آب شیراز بدون آنکه شناختی از او داشته باشد با چاقو او را به شکل فجیعی به قتل رساند. رسانهها سعی کردند از یک لات بی سر و پا قهرمان سازی کنند تا بلکه از خانواده او و امثال او بتوانند سوءاستفاده کنند.
اگرچه در این بین خانوادههای با آبرو هم بودند که سعی میکردند اسرار خانوادگیشان را بیان نکنند و با سرپوش گذاشتن روی موضوع با غم از دست دادن فرزندشان کنار بیایند اما در نهایت اصرار رسانههای ضدانقلاب باعث شد همه متوجه شوند که علت مرگ آنها چه بوده است. در این بین برخی نیز شجاعانه واقعیت موضوع را بیان کردند که البته آنها نیز به اعتراف اجباری از سوی رسانههای ضدانقلاب متهم شدند و مورد هجمه قرار گرفتند تا درس عبرتی برای دیگر موارد مشابه باشد!
نظر شما