تحولات لبنان و فلسطین

حضرت عیسی مسیح یکی از پیغمبرانی بود که از خداوند متعال درخواست کرد در همین دنیا همنشینش در بهشت را به او معرفی کند، خداوند دعایش را مستجاب کرد.

خداوند چه کسی را به عنوان همنشین حضرت مسیح(ع) در بهشت معرفی کرد؟

به گزارش قدس آنلاین، حضرت عیسی(ع) یکی از پیغمبرانی بود که از خداوند متعال درخواست کرد در همین دنیا همنشینش در بهشت را به او معرفی کند. خداوند دعایش را مستجاب کرد و به او گفتند زنی در جزیره‌ای دورافتاده با فلان آدرس همنشین شما در بهشت خواهد بود. حضرت عیسی با مقدماتی حرکت کرد و با زحمت‌هایی از دریا عبور کرد و به آن جزیره رسید. تنها ساکن آن جزیره زنی فلج بود که در خرابه‌ای زندگی می‌کرد. حضرت نزد او رفت و خودش را معرفی کرد. گفت من عیسی‌بن‌مریم هستم و از خدا خواستم که همنشینم را در بهشت معرفی کند؛ شما را معرفی کردند.

بگو ببینم چه کار کرده‌ای که به این مقام رسیده‌ای؟ این زن ابتدا شروع کرد شکر خدا را به جا آورد که من چگونه شکر نعمت‌های خدا را به‌جا بیاورم؛ او مرا خلق کرد، به من حیات داد، سال‌ها روزی من را رساند، ایمان خودش را به من داد، معرفت را خودش به من داد و حالا پیغمبر خودش را این‌جا کنار من فرستاده است! من چگونه شکر این نعمت‌ها را به جا بیاورم؟! می‌گفت و گریه می‌کرد. سپس گفت من هیچ کاری نکرده‌ام! کاری از من برنمی‌آید که بکنم، از اول همین‌جا بودم و خدا هر روز به وسیله‌ای به من روزی رسانده است. حضرت عیسی فرمود: همان ایمان و معرفت و رضایتی که به تقدیر الهی داری، آن از هر مقام، خدمت و عبادتی بالاتر است.

به هر حال خداوند از این‌گونه بنده‌ها نیز دارد و حتی یک انسان فلج تنها در جزیره‌ای در دریا، می‌تواند رشد معنوی، محبت به خدا و معرفت داشته باشد و شکرگزار این نعمت‌ها باشد. چنین کسی چرا باید از بین برود؟ بله بنابر منطق مادی که می‌گوید حق فقط در اثر تقابل بین خدمت و امتیاز حاصل می‌شود، این‌ها هیچ حقی ندارند، اما بر اساس بینش اسلامی که می‌گوید حق از ناحیه لطف خدا و رحمت او حاصل می‌شود و او خواسته است که زمینه رشد تا آن‌جا که ممکن است برای هر انسانی فراهم شود، این‌گونه افراد هم حقی دارند، و یکی از زمینه‌های رشدشان هم این است که روزی‌شان برسد و بیماریشان معالجه شود. حال که خودشان نمی‌توانند، این وظیفه بر عهده دیگر بندگان خدا گذاشته شده است.

انسان‌ها، واسطه فیض الهی

ما از این‌گونه مضامین در روایات زیاد داریم که خداوند متعال می‌فرماید: فقرا عیال و نان‌خورهای خدا هستند و اغنیا وکلای او هستند. ثروتمندان امانت‌دار نعمت‌های خدا هستند و خداوند این ثروت را به آن‌ها داده است که بخشی از آن را به فقرا بدهند. خدا می‌تواند این کار را بکند، اما اگر خدا و حکمت آفرینش را نپذیریم و پیدایش حق را از ناحیه خدا ندانیم، این کار بر اساس منطق مادی، هیچ توجیهی ندارد.

هنگام اقامه برهان اگر بخواهیم همه مقدمات آن را تا بدیهیات اولیه بیان کنیم، باید مقدمات بسیاری را اثبات کنیم تا به بدیهیات برسد. برای جلوگیری از این مشکل معمولاً اصول موضوعه‌ای که در جای دیگر ثابت شده می‌پذیرند. البته این نوعی جدل است و بر فرض این است که این اصول موضوعه ثابت شود. در این‌جا نیز فرض بر این است که خدایی هست و انسان را خلق کرده تا رحمت‌های خاص او برای انسان گسترش پیدا کند؛ بنابراین هر چه انسان بیشتر باشد و هر چه امکان دریافت این رحمت را بیشتر پیدا کند، هدف خدا بهتر تحقق پیدا می‌کند.

هر کس هر چه دارد خدا به او داده است، وقتی هم که خدا داده است مالکیت از خودش سلب نشده است. او مالکیتی در طول مالکیت بندگانش دارد. مثل این می‌ماند که کسی برده‌ای بخرد و به او سرمایه‌ای بدهد و بگوید برو با این سرمایه کسب کن! هر چه درآمد داشتی یک دهمش برای من و بقیه برای تو. روشن است که هم برده مال این صاحب است و هم سرمایه و هم کار و سودی که می‌برد.

این مثال ساده‌ای برای آشنایی ذهنی نسبت به مالکیت طولی است؛ این برده مالک این درآمدی است که کسب کرده، اما در مرتبه بالاتر آقایش مالک خودش و مالک سرمایه‌اش ومالک سودش است. درست است که خدا به ما مالکیت و اجازه داده است که در این اموال تصرف کنیم، ولی می‌فرماید این مقدارش مال توست و باید خمس و زکاتش را بدهی! و بالاخره می‌فرماید: لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ؛ [۱]هم انسان‌ها مال خدا هستند، هم همه اموال‌شان و اصلاً هرچه هست مال اوست، بنابراین او حق دارد که دستور دهد با اموال و نعمت‌هایی که به افراد می‌دهد، چگونه رفتار کنند. اگر کسی این مقدمات را قبول داشته باشد، این نتیجه برایش واضح خواهد بود.

حق مستضعفان غیر شهروند

امروزه معمولاً محدوده جغرافیایی را نیز برای وظایف دولت شرط می‌دانند، و می‌گویند: یک دولت تنها وظیفه دارد منافع مادی کسانی‌که در این محدوده جغرافیایی و تحت پرچم این دولت زندگی می‌کنند را تأمین کند. گفتیم از نظر اسلام باید منافع معنوی، ارشاد، هدایت و دین‌داری‌شان نیز تأمین شود. حال این سوال مطرح می‌شود که دولت اسلامی نسبت به خارج از مرزهای خودش چه مسئولیتی دارد؟ این هم از مسائلی است که کمابیش در جامعه ما شبهاتی درباره آن وجود دارد.

اگر یادتان باشد در فتنه ۸۸ یکی از شعارهای فتنه‌گران، «ایران برای ایرانیان» و «نه غزه، نه لبنان» بود. این شعار از همین مسئله سرچشمه می‌گیرد که فکر می‌کنند امکاناتی که ما داریم مربوط به همین کشور است و اگر منافعی دارد باید صرف همین جا بشود؛ ما حق نداریم مالی که از این جا کسب می‌کنیم در غزه یا سوریه یا جای دیگری صرف کنیم؛ دولت باید درآمدش را فقط صرف کسانی کند که تحت حکومت او و شهروند او هستند!

حقیقت این است که مشکل این مسئله نیز شبیه مشکل قبلی است. یعنی اگر ملاک حق را ارائه خدمات متقابل دانستیم، در خارج از مرزهای جغرافیایی تنها به کسانی می‌شود کمک کرد که با ما قرارداد متقابل داشته باشند؛ چیزی که کمابیش به صورت اختیاری در مورد هلال احمر وجود دارد و کشورها با هم توافق کرده‌اند که اگر آسیب شدیدی مثل زلزله، سیل و بلایای همگانی به کشوری رسید و آن کشور خود بالفعل نمی‌تواند آن‌ها را جبران کند، به کمک او بروند. این مرسوم است و می‌شود قبول کرد؛ زیرا این قرارداد متقابل است و این حق در مقابل آن تعهد است. امروز این کشور تعهد کرده است که به آن‌جا کمک کند، فردا هم اگر خود این کشور نیازمند شد، او به این کمک می‌کند. اما درباره کسانی در خارج از مرزها که به ما کمکی نکرده و نمی‌کنند، و احیاناً هیچ انتظاری هم نیست که به ما کمک کنند، ما چه وظیفه‌ای داریم؟ روی مبانی مادی این اصلاً قابل توجیه نیست.

اما از آن‌جا که گفتیم منشأ حق در اسلام، رحمت الهی است، بنابراین اگر کسانی در جایی دیگر باشند که می‌خواهند بندگی خدا کنند و دیگرانی مزاحم‌شان هستند، ما باید به آن‌ها کمک کنیم. تعبیر قرآن در باره این افراد این است که آن‌ها گرفتار استضعاف شده‌اند، و دیگران آن‌ها را ضعیف کرده‌اند و باید به آن‌ها کمک کرد؛ إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَلاَ یَهْتَدُونَ سَبِیلاً. شبهه اول درباره کسانی بود که تکوینا عاجز بودند؛ اما این‌ها کسانی هستند که توانا بوده‌اند و می‌توانسته‌اند کاری بکنند، ولی دشمنان با ظلم و ستم برای این‌ها محدودیت ایجاد کرده‌اند؛ ثروتشان را دزدیده‌اند، ذخایر کشورشان را از بین برده‌اند، جوان‌هایشان را کشته‌اند و…؛ کارهایی که داعش امروز در کشورهای اسلامی انجام می‌دهد. اگر آن‌ها به تنهایی نمی‌توانند از خودشان دفاع کنند، بندگان صالح خدا در جای دیگر که توان دارند، باید به این‌ها کمک کنند، زیرا این‌ها نیز بنده خدا هستند و برای تکامل آفریده شده‌اند. از آن‌جا که امکان تکامل را دارند، دیگران هم باید این امکان را برایشان فراهم کنند تا آن هدف الهی از خلقت انسان هر چه بیشتر و هر چه بهتر فراهم شود.

منبع: باشگاه خبرنگاران

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.