آمار دریافت شده از طرح رصد اشتغال دانشآموختگان از ۷۴دانشگاه، پژوهشگاه و مؤسسه آموزش عالی بر پایه میانگین وزنی درصد اشتغال کل کشور و بر حسب مقطع تحصیلی نشان میدهد درصد اشتغال در مقطع دکترا در سال۱۴۰۱، نسبت به چهار سال پیش به کمترین میزان خود رسیده است. از سوی دیگر، در سال۱۴۰۱ درصد اشتغال نسبت به سال۱۴۰۰ در مقاطع کاردانی، کارشناسی و ارشد افزایش داشته اما درصد اشتغال در مقطع دکترا از ۸۱درصد به ۴۷درصد کاهش یافته است.
چندی پیش نیز علی حسین شهریور، معاون پژوهش، برنامهریزی و سنجش مهارت سازمان آموزش فنی و حرفهای کشور از بیکاری حدود یک میلیون دانشآموخته دانشگاهها خبر داده و گفته بود: دانشآموختگان دوره کارشناسی ۷۴.۴درصد، کارشناسی ارشد ۷۸درصد و دوره دکترا ۴۶درصد بیکار هستند.موضوعی که باید آن را جدی گرفت، در غیر اینصورت شاهد افزایش پیامدهای جبرانناپذیری همچون افزایش مهاجرت متخصصان خواهیم بود.
نیاز بازار کار زایشی است
رئیس مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی نگاه بدبینانهای به این موضوع ندارد و به قدس میگوید: براساس آمارها، فرصت و شانس اشتغال در مقطع دکترا بیش از کارشناسی ارشد و اشتغال در کارشناسی ارشد بیش از دوره کارشناسی است.
طاهری نیا از اشتغال حدود ۶۰درصد دانشآموختگان دوره دکترا خبر میدهد و میافزاید: در حال حاضر ۳میلیون و۳۴۲ هزار دانشجو داریم که ۷۵۰هزار نفر از آنها یعنی یک چهارم دانشجویان کشور در دو مقطع آموزشی کارشناسی ارشد و دکترا تحصیل میکنند که با توجه به اینکه باید دو تا چهار سال آموزش ببینند، میتوان گفت سالانه ۱۵هزار نفر از دانشجویان دوره تحصیلات تکمیلی دانشآموخته میشوند اما اظهارنظر در مورد اینکه چند درصدشان شاغل میشوند منوط به تجمیع دوره زمانی پنج تا ۱۰ ساله است. ضمن اینکه در اشتغال دانشآموختگان دکترا باید بین اشتغال متناسب با تخصص آنها با اشتغال عمومیشان تفاوت قائل شویم.
وی با اشاره به اینکه دانشآموخته مقطع دکترا باید در جایگاه مرتبط با تحصیلاتش با سابقه پژوهشی بهعنوان دستیار پژوهشی، کارشناس حوزه پژوهشی و مانند آن بهکار گرفته شود، میافزاید: این موضوع منوط به وجود ظرفیت خالی در دانشگاهها، مراکز علمی و بخش صنعت برای پذیرش دانشآموختگان دکتراست که اکنون ظرفیت این بخشها برای این افراد پایین است. یعنی تقاضا بیش از ظرفیت جذب متناسب با تحصیلات دکترهاست. ولی دانشآموختگان -بدون توجه به مدرک تحصیلی و تخصصیشان- در مشاغل عمومی فرصت و زمان بیشتری برای اشتغال دارند و به همین دلیل نیز درصد اشتغال آنها در مشاغل عمومی بالاتر است.
وی میگوید: مطالعه جامع و متقنی درخصوص نظام تربیت دانشجو در دانشگاه و آینده بازار شغلی آنها صورت نمیگیرد، در صورتی که باید فرایند تربیت نیروی انسانی را مبتنی بر مطالعات نیازسنجی بخش بازار اعم از بازار فنی یا بازار عمومی تعریف کنیم اما این کار را نمیکنیم. یک دلیلش این است که نیاز بازار کار ثابت و تعریف شده نیست، در واقع نیاز بازار کار زایشی است، یعنی مشاغل نوپدید داریم و از سوی دیگر مشاغلی داریم که از بین میرود. از این رو امروز بازار کار مثل گذشته سنتی نیست که بتوانیم نیاز نیروی انسانی آن را دقیق پیشبینی و بر اساس آن دکترا تربیت کنیم، بنابراین دانشآموختگان ما باید توانمندیهای مختلف داشته باشند تا بتوانند در بخشهای مختلف جذب شوند. به همین دلیل الان یکی از جهتگیریهای نظامهای آموزشی جهان، تربیت نیروی انسانی چندمهارتی است که البته تحقق آن منوط به همکاریهای بین دستگاهی است. دستگاهها باید نیازشان را مشخص کرده و در اختیار آموزش عالی بگذارند و آموزش عالی هم متناسب با آن نیازها نیرو تربیت کند. اما این فرایند اکنون وجود ندارد، به عبارت دیگر اگر دستگاههای ما شناخت درست و دقیقی از نیازشان به نیروی انسانی در یک بازه زمانی پنج تا ۱۰ساله داشته باشند آنوقت آموزش عالی هم میتواند بر اساس آن برنامهریزی کند که کمتر چنین اتفاقی میافتد.وی مهاجرت به کشورهای دیگر را مهمترین آسیب شکلگیری پدیده بیکاری دانشآموختگان دورههای کارشناسی ارشد و دکترا میخواند و میگوید: این افراد که توانمندیهای بالایی دارند اگر در کوتاهمدت شغل مناسب پیدا نکنند، مهاجرت میکنند که در این صورت بهترین سرمایههای کشور هدر میرود.
وی درخصوص راهکار وزارت علوم برای اشتغال دانشآموختگان دکترا هم میگوید: یکی از برنامههایی که این وزارتخانه به صورت جدی پیگیری میکند، توسعه دورههای پسادکترا یا فوق دکترا یا پست داک است که داوطلبان با دریافت حقوق کافی و یا در حد ضرورت به عنوان پژوهشگر در مراکز تحقیقاتی و یا دانشگاهها مشغول به کار میشوند تا در فرصت مناسب به شغل دلخواه خود دست پیدا کنند.
برنامهریزی نامناسب وزارت علوم
اما قائممقام دبیرخانه ستاد علم و فناوری شورای عالی انقلاب فرهنگی، بالا بودن نرخ بیکاری دانشآموختگان دورههای آموزش تکمیلی را در برنامهریزی نامناسب و نامتوازن وزارت علوم میداند و به قدس میگوید: بخش عرضه و تقاضا با هم همخوانی ندارد؛ در سمت عرضه دانشآموختگان دورههای تکمیلی در دو دهه گذشته توسعه آموزش عالی را داشتیم. برخی کشورهای پیشرفته دنیا ۳۰درصد ظرفیت آموزش عالی خود را به تحصیلات تکمیلی اختصاص میدهند، ما هم بر اساس نقشه جامع علمی کشور در اسناد بالادستی هدفگذاری کردیم تا ۳۰درصد ظرفیت آموزش عالی را به تحصیلات تکمیلی اختصاص دهیم که تقریباً در این زمینه موفق بودهایم. اما بسیاری از کشورهای پیشرفته، تحصیلات تکمیلی را به عنوان یک زمینه کسبوکار نگاه میکنند که شاید برای ما چندان چنین کارکردی نداشته باشد. دوم اینکه به نسبت عرضه دانشآموختگان دورههای تکمیلی، ظرفیت استخدامی و جذب اعضای هیئت علمی در دانشگاههای کشور توسعه پیدا نکرده تا بخشی از نیروی تربیت شده را به کار گیرد و اینگونه، بخشی از دانشآموختگان دکترا که معمولاً باید به عنوان استاد و پژوهشگر به دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی برگردند تا در کنار تلاش برای کشفیات علمی، نسل تازهای از متخصصان را تربیت کنند، از جذب در نظام آموزش عالی کشور بازمیمانند.
سید فرهنگ فصیحی با بیان اینکه تحصیلات تکمیلی بهویژه در مقطع دکترا پژوهشمحور است، میافزاید: یکی از ویژگیهای دانشآموختگان این دورهها توانمندیشان در انجام تحقیقات سطح بالاست و به همین خاطر است که بخشی از آنها در پژوهشگاههای پزشکی، هوافضا، نفت، صنایع خاص مثل صنعت هستهای کشور و... مشغول هستند، اما مشکل اینجاست بازار کار تحقیقاتی و تخصصی در کشور تا آن اندازه توسعه پیدا نکرده که اشتغال همه دانشآموختگان آموزش عالی را پوشش دهد.
وی در همین زمینه میافزاید: در حال حاضر حدود ۸۰درصد محققان ما در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی وابسته به نظام آموزش عالی کشور مشغول به کار هستند. این درحالی است که صنایع بزرگ کشور که برای توسعه خود نیاز به کارهای تحقیقاتی و پژوهشی دارند نه تنها واحدهای تحقیقاتیشان را توسعه نمیدهند بلکه افراد کمی را برای این منظور جذب میکنند؛ بنابراین چون به نسبت عرضه دانشآموختگان دوره دکترا توسعه ظرفیت جذب را نه در نظام آموزش عالی داشتیم و نه در واحدهای تحقیقاتی بخش صنعت کشور، در نتیجه با وجود مهاجرت خیلی از دانشآموختگان تحصیلات تکمیلی همچنان بخش قابل توجهی از آنها بیکار میمانند بهطوری که نرخ بیکاری در بین این قشر به نسبت نرخ بیکاری در جامعه تا دو برابر افزایش یافته است.
وی در خصوص راهکار رفع مشکل بیکاری دکترها هم میگوید: الگوی بودجهریزی کشور از مدتها پیش تاکنون بر اساس درآمد نفتی است؛ الگویی که بیتوجه به نیازهای جامعه برنامهریزی میکند. در واقع شورای گسترش و برنامهریزی آموزش عالی به نیازهای جامعه و مشارکت عناصر صاحب نیاز یعنی صنایع و دستگاههای اجرایی کمتر توجه داشته است. بنابراین برای رفع این مشکل باید با کمک صاحبان مسئله هم کمیّت و هم کیفیت آموزش عالی را در مقاطع مختلف آموزش عالی برنامهریزی و مدیریت کنیم؛ به عبارت دیگر باید از بودجهریزی نفتمحور به بودجهریزی خِردمحور حرکت کنیم و برنامهریزیها در حوزه آموزش عالی را بر اساس نیازهای جامعه انجام دهیم. اگر این اتفاق بیفتد آنوقت انشاءالله مشکل بیکاری دانشآموختگان دورههای تکمیلی تا حد بسیار زیادی برطرف میشود. البته راه سوم برای رفع مشکل این است که هنگام تحصیل به دانشجویان دورههای تکمیلی از جمله دوره دکترا مهارتهای کارآفرینی و کسبوکار را بیاموزیم تا اگر از سوی بخش آموزش عالی و یا صنایع متقاضی نداشت خود بتواند بهطور مستقل کسبوکاری را طراحی و اجرا کند. این راهکار هم تا حدی میتواند به بهبود وضعیت موجود کمک کند.
خبرنگار: محمود مصدق
نظر شما