تحولات منطقه

۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۱:۴۴
کد خبر: ۸۵۱۶۵۵

ایرج‌راد بازیگر و کارگردان سینما و تئاتر در گفت‌وگو با پروژه تاریخ شفاهی سینما و تئاتر ایران می‌گوید: تاکنون هر چه با صداوسیما درباره پخش تله تئاتر رایزنی کرده‌ایم به جایی نرسیده‌ایم. با این وجود امیدوارم روزی این قضیه امکان پذیر شود.

رایزنی‌های بی‌نتیجه با صداوسیما
زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، گفت و گو با ایرج‌راد از آشنایی او در سنین کودکی با هنر تئاتر شروع و به تحصیلات او در همین رشته کشیده شد و با نقد وی از وضعیت تئاتر خاتمه یافت. هر چند او دستی در سینما هم دارد اما بنا بر میل ایشان در این گفت و گو فقط به تئاتر پرداخت. ماحصل این گفت و شنود در پی می آید.

شما سال ۱۳۲۴ در بروجرد به دنیا آمدید؟

این یک اشتباهی است که در ویکی‌پدیا درج شده است. من در تهران متولد شدم.

این همه هنر، چه شد به نمایش علاقه‌مند شدید؟

پدرم خیلی به تئاتر یا همان نمایش علاقه و دوستانی داشت که بازیگر و کارگردان این هنر بودند. آن موقع زیر ۷ سال را اجازه نمی‌دادند بیاید و نمایش ببیند. ولی وقتی ۷ ساله شدم، پدر مرا با خود برای مشاهده نمایش می‌برد؛ البته در بیشتر مواقع مادر نیز همراه ما بود.

آن موقع تلویزیون هنوز وجود نداشت. نخستین باری که با خانواده به دیدن نمایش رفتم دیدن دکور و نور و زرق و برق صحنه مرا حیرت زده کرد.

و همین شما را مشتاق هنر نمایش کرد؟

بله. علاوه بر این پدر در روزهای عادی هفته وقتی از سر کار بر می‌گشت یا در روزهای جمعه که در خانه دور هم می‌نشستیم، فرصت را غنیمت شمرده و در رابطه با نمایشی که دیده بودیم با من و سایر اعضای خانواده صحبت می‌کرد. موضوع نمایش ها، بازی بازیگران، دکور و لباس بازیگران از مواردی بود که پدر برای ما تعریف می‌کرد.

کارگردان نمایش‌های همبازیان

و از پدر تاثیر گرفتید؟

بله،‌ موضوع این تئاترها برای من که کودکی بیش نبودم آن قدر جذابیت پیدا کرد که سعی کردم همان نمایشنامه‌ها را با بچه محل‌هایمان بازی کنم. کودکان هم سن و سال خودم را جمع و داستان را برای آنها تعریف می‌کردم و می‌گفتم بیایید این نمایش‌ها را با هم بازی کنیم.

به نوعی این نمایش‌ها را کارگردانی می‌کردید؟

بله. در عالم بچگی، البته کار جدی نبود. طنابی می‌بستیم و چادر مادرم را از آن آویزان می‌کردیم. طوری که گویی هنگام آغاز نمایش، پرده کنار می‌رود.

در مقاطع بالاتر تحصیلی چه؟

سال اولی که وارد دبیرستان شدم، در گروه‌های هنری مختلفی که دانش آموزان تشکیل می‌دادند در کلاس نمایش ثبت نام کردم. در این کلاس با اعضای این گروه، شروع به تمرین نمایش‌هایی کردیم تا آنها را برای کودکان به اجرا بگذاریم. برای این کار به کتابی مراجعه کردیم که به تازگی توسط آقای تقی‌مشکاتی که خود بازیگر تئاتر و ناظم یکی از دبیرستان‌های منطقه‌مان بود منتشر شده بود. این کتاب مجموعه‌ای از چندین نمایشنامه مختص کودکان بود. ما این نمایش‌ها را تمرین می‌کردیم.

اولین نمایش‌ها

پای گروهتان چطور به نمایش‌های بیرون از مدرسه باز شد؟

بعد از مدت کوتاهی موضوعی به ذهنم رسید. آن موقع سینماهایی بودند که صبح‌های جمعه با قیمتی ارزان تر از نرخ معمول، برای کودکان فیلم نمایش می‌دادند. مثلا اگر سانس سینما برای بزرگسالان ساعت ۱۰ صبح بود این‌ها ساعت ۸ صبح با بهایی نازل، برای کودکان فیلم سینمایی پخش می‌کردند. دو واحد از این سینماها نزدیک منزل ما بودند یکی سینما المپیا و دیگری سینما کارون.

به اعضای گروه پیشنهاد دادم با مدیر این سینماها صحبت کنیم تا یک نمایش ۱۰ دقیقه‌ای را قبل از اکران فیلم برای کودکان در این سینماها اجرا کنیم. همین کار را کردیم اما آنها ابتدا پیشنهاد ما را خیلی باور نکردند. سرانجام گفتند یکی از نمایش‌هایتان را جلوی ما اجرا کنید تا ببینیم چطور است.

وقتی نمایش ما را دیدند پسندیدند. تا چند هفته این نمایش‌ها را قبل از اکران فیلم برای کودکان اجرا کردیم و لذت فراوانی از این کار بردیم.

و کار بعدی تان آموختن فن بیان بود؟

بله. دوم دبیرستان بودم که مطلع شدم یک کلاس فن بیان و تئاتر در خانه جوانان و کر ملی تهران به سرپرستی خانم مهین‌دیهیم برگزار می‌شود. برای ثبت نام مراجعه کردم اما گفتند سن شما کم است. هر چه اصرار کردم هم بی‌فایده بود.

فهمیدم چه روزی خود خانم دیهیم به آنجا می آید. رفتم و آن قدر ایستادم تا ایشان آمد. از خانم دیهیم خواهش کردم تا فرصت استفاده از این کلاس را به من بدهد، اما قبول نکرد. گفتم اگر با حضور من موافقت کنید می روم یک گوشه کلاس می‌نشینم و کاری هم به کار کسی ندارم. بالاخره راضی شد.‌

این کلاس هفته‌ای یک روز برگزار می‌شد و ساعتش بعد از ساعت مدرسه من بود. این دوره حدود یک سال طول کشید و برایم بسیار جالب بود.

اجرای تئاتر با کمک روزنامه کیهان

در کلاس اسکویی‌ها هم شرکت کردید؟

خیر. سال پنجم دبیرستان که رسید یکی از دبیرها به نام آقای نارنجی‌ها که علاقمند به نمایش بود در کلاس تئاتر آقای مصطفی‌اسکویی [ پدر تئاتر علمی ایران] شرکت کرده بود به من گفت ما یک سری فارغ التحصیلان گروه آقای اسکویی هستیم. می‌خواهیم برای خود یک گروه نمایش تشکیل دهیم. علاقه ای به همراهی با ما داری؟‌ من پذیرفتم و وارد این گروه شدم.

در این موقع به طریقی با مرحوم شاهین‌سرکیسیان [ بنیان‌گذار تئاتر نوین ایران] آشنا شدم. یکی دو بار هم به جلساتی که در منزل ایشان برگزار شد رفتم و قرار شد نمایش‌هایی را با هم تمرین کنیم که به نتیجه نرسید.

از این رو با گروه آقای نارنجی‌ها به فعالیت ادامه دادم. آن روزها روزنامه کیهان هر هفته کتابی را به نام کتاب هفته منتشر می‌کرد. این کتاب زیر نظر افراد بسیار معتبری چون دکتر هشترودی تهیه می‌شد.

در این هفته‌نامه، هر هفته یک نمایشنامه منتشر می‌شد. قرار شد یکی از این نمایشنامه‌ها به نام قرعه برای مرگ را تمرین کنیم و روی صحنه بیاوریم.

روزنامه کیهان برای این کار اتاقی را در همان خیابان فردوسی به ما داد. اسم گروه نمایش را هم گذاشتیم میترا.

این نمایش در سال ۱۳۴۲ با کمک روزنامه کیهان در تالار فرهنگ روی صحنه آمد. این اولین کار صحنه‌ای من در زمینه تئاتر بود. بعد از آن هم با همین گروه نمایش‌های دیگری را بازی کردم. این گروه در ادامه تبدیل به گروه انجمن تئاتر ایران شد. اولین کاری که توسط این انجمن به روی صحنه بردیم حادثه در ویشی به نویسندگی آرتورمیلر بود. این کار را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فعلی و انجمن ایران و آمریکای آن زمان روی صحنه بردیم.

من همچنان کار نمایش را ادامه دادم و به اداره تئاتر هم می‌رفتم تا به خدمت سربازی اعزام شدم. سربازی‌ام رو به اتمام بود که در کنکور دانشگاه تهران شرکت کردم و در رشته تئاتر قبول شدم.

با پایان یافتن خدمت وارد دانشگاه تهران شدم و همزمان در اداره تئاتر فعال بودم و در گروه تئاتر مردم که سرپرستان آنها آقایان علی‌نصیریان و عزت‌الله‌انتظامی بودند مشغول فعالیت شدم.

هم کلاسی من آقای عزت الله انتظامی بود. ایشان با آن که اختلاف سنی زیادی با من داشت در این رشته پذیرفته شده بود. آقای انتظامی فیلم گاو را به تازگی بازی کرده بود. یعنی با درجه‌ای والا هم کلاسی من در دانشگاه تهران شده بود.

خوشبختانه موقعیتی برای من فراهم شد که ۴ سال در کلاس در کنار استاد انتظامی قرار گیرم و هم در گروهی که در اداره تئاتر بود همراه ایشان حضور داشته باشم. تقریبا می‌توانم بگویم در اکثر کارهایی که توسط این گروه در تئاتر سنگلج که آن موقع تالار ۲۵ شهریور نامیده می‌شد حضور داشتم. علاوه بر این در اجراهای گروه‌های دیگر در اداره تئاتر نیز شرکت می‌کردم. این شروع کار نمایش من بود.

سال ۵۱ از رشته نمایش دانشگاه تهران فارغ التحصیل شدم. در آنجا از دو طرف، دانشجویی ممتاز شدم. یکی به خاطر نمرات بالایم در دروس رشته نمایش . دیگری هم این که دانشگاه به آقای انتظامی فارغ التحصیلی افتخاری را داد و ایشان این عنوان را به من تفویض کرد.

نشان عزت اله انتظامی

آقای انتظامی چرا این عنوان را به شما داد؟

به خاطر این که من هم در گروه نمایش استاد انتظامی و هم در طی ۴ سال تحصیل، همواره در کنار ایشان بودم. این آشنایی و علاقه ای که من تئاتر داشتم باعث شده بود ایشان تا پایان عمر به من لطف داشته باشند.

برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتید؟

بله. به خاطر نمرات ممتازم، دانشگاه نامه‌ای به من داد که شما می‌توانید به مدت ۵ سال از بورس دولت اتریش استفاده کنید و برای ادامه تحصیل به این کشور بروید. اما واقعیت این بود که من علاقه ای به درس خواندن در اتریش نداشتم ولی آن را موقعیت خوبی می‌دانستم که نباید از دست بدهم. همزمان نمایشنامه‌ای را داشتیم با آقای خسروی کار می‌کردیم و قرار شد این نمایشنامه را برای اجرا به شهرستان‌ها ببریم. همزمان نامه ای برای من آمد که شما باید خود را تا فلان تاریخ برای عزیمت به اتریش آماده و خود را معرفی کنید.

من از آقای خسروی سوال کردم آیا ما تا این تاریخ از سفر به شهرستان‌ها به تهران باز می‌گردیم که پاسخ ایشان مثبت بود. ولی کار طولانی شد و متاسفانه وقتی برگشتیم که زمان گذشته بود. من مراجعه کردم گفتند چون زمان گذشته است شما می‌توانید مجددا تقاضا بدهید تا سال آینده از این بورسیه استفاده کنید.

برای همین من نامه ای را به رئیس اداره تئاتر آن زمان نوشتم مبنی بر این که من چنین موقعیتی داشتم و آن فعلا از دست رفت. من علاقمند به تحصیل در انگلستان هستم. اگر شما لطف کنید همین حقوقی که اینجا ماهیانه در اداره تئاتر به من پرداخت می‌شود به عنوان کمک هزینه به من بدهید تا من در انگلستان درس بخوانم ممنون می‌شوم. مدتی طول کشید اما بالاخره با درخواست من موافقت شد.

نقالی در انگلستان

چرا دوست داشتید به انگلستان بروید؟

انگلستان از نظر تاریخچه نمایش و دوام و بقا جایگاه ویژه‌ای در دنیا دارد. بالاخره در بورس دانشگاه کاردیف انگلستان در مقطع کارشناسی ارشد قبول و عازم این کشور شدم. دوره که تمام شد برای پایان دوره باید یک تز اجرایی می‌دادم. برای تز اجرایی من نمایشنامه‌ای را آماده کردم به نام دیو پری. برای آن از تمام سنت‌های نمایشی ایرانی استفاده کردم.

یکی از دوستان ایرانی من به نام علی‌منعمی، متنی را به انگلیسی آماده کرد. این نمایش دیالوگ انگلیسی نداشت اما یک نقالی وجود داشت که به انگلیسی، صحنه‌ها را توضیح می‌داد. ولی شعرهایی که خوانده می‌شد همه به زبان فارسی و برگرفته از سنت‌های ایرانی بود.

این نمایش در تئاتر شرمن سالن ارینا دانشگاه کاردیف اجرا و بسیار مورد توجه قرار گرفت.

برای همین از ما دعوت شد این نمایش را برای اجرا به فستیوال آکسفورد ببریم. آنجا هم خوشبختانه با استقبال فراوانی روبرو و به عنوان یکی از بهترین آثار این فستیوال شناخته شد.

دانشگاه کاردیف و تئاتر شرمن نامه‌ای به من دادند که شما می‌توانید چهارماه در بخش تئاتر بی بی سی و ۸ ماه هم با زمان‌بندی با هر کدام از تئاترهایی که در اروپا هست حضور داشته باشید و دوره بگذرانید.

همزمان من برای دوره دکتری تئاتر هم در دانشگاه لیدز پذیرش گرفتم.

اما این پیشنهاد درست مصادف شد با سال ۵۶ و ۵۷ و انقلاب. طوری شده بودم که نمی‌توانستم در اروپا بمانم. چون از تلویزیون داشتم مسائل انقلاب را می‌دیدم و باید برمی‌گشتم. برای همین تحصیل را رها کردم و به ایران برگشتم و در همان اداره تئاتر به فعالیت ادامه دادم.

آشنایی همگانی با تئاتر

سال ۴۶ با تئاتر تلویزیونی ایستگاه آقای سلطانپور، نخستین بازی خود در تله تئاتر را تجربه کرده‌ بودید...

آن زمان تلویزیون تازه از شکل خصوصی خارج و تبدیل به تلویزیون ملی ایران شده بود. کارها تازه به صورت ضبط درآمده بود. قبل از آن وقتی تلویزیون خصوصی بود برنامه ها پخش زنده بود.

من هنوز در خدمت سربازی بودم و در شمال کشور در یک روستا در سپاه ترویج مشغول بودم. نمایشنامه را آوردند آنجا به من دادند. قرارهای تمرین را هم به من گفتند. من هم برای تمرین، مرخصی می گرفتم و به تهران می آمدم. سرانجام این کار ضبط و اجرا شد.

آن زمان تلویزیون به گستردگی و فراگیری امروز نبود. اما ورود تلویزیون به ایران، محاسنی برای نمایش هم داشت. بسیاری از هنرمندان صاحب نام و پیشکسوت این رشته که خیلی از آنها اکنون دیگر در قید حیات هم نیستند در اداره هنرهای دراماتیک که بعدا تبدیل به اداره تئاتر شد، حضور داشتند. این اساتید بزرگوار از جمله علی نصیریان، عزت الله انتظامی، جمیله‌شیخی، جمشیدمشایخی، عصمت‌صفوی، رقیه چهره آزاد، عباس‌جوانمرد و ... در تئاترهای زنده ای که از تلویزیون به نام برنامه تئاتر اداره هنرهای دراماتیک پخش می شد، بازی می کردند.

مردم اگر چه قبل از سال ۱۳۳۲ از طریق تئاتر لاله زار که در آن نمایش‌های بسیار معتبر و خوبی هم اجرا می‌شد، با تئاتر آشنا بودند اما این آشنایی همگانی نبود. ولی این تئاترهای تلویزیونی باعث شد بسیاری از مردم با نمایش آشنا شوند. همین مردم بعدها تماشاگران خوب سالن‌های نمایش شدند. البته آن موقع هنوز سریال‌های تلویزیونی خیلی پا نگرفته بود و بعد مدت کوتاهی سریال های تلویزیونی هم از تلویزیون ملی پخش شد.

وضع تله تئاتر اکنون چگونه است؟

بارها و بارها با مدیران دوره های مختلف تلویزیون تماس گرفته و خواهش کرده‌ایم که یک روزی از همین تلویزیون، تئاتر پخش می‌شد. چرا الان با وجود این همه شبکه تلویزیونی، تله تئاتر پخش نمی‌شود؟

انتظارمان هم بالا نیست. اگر هر کدام از این شبکه‌ها فقط ماهی یک تئاتر تلویزیونی پخش کنند این بسیار بسیار به هنرمندان نمایش کمک می کند. علاوه بر اشتغالزایی برای هنرمندان تئاتر، تاثیرات بسیار مثبتی بر جامعه خواهد گذاشت.

دیدار با لاریجانی

در این راه چه تماس هایی با مسوولان داشته اید؟

مثلا یادم هست یک بار با آقایان دکتر رفیعی و آتیلا پسیانی در دوره ای که آقای علی‌لاریجانی رییس صدا و سیما بود نزد ایشان رفتیم و در این باره صحبت کردیم. آقای لاریجانی پیشنهاد ما را پذیرفت و شبکه ۴ را متولی این کار کرد. قرار شد این شبکه متولی ساخت و ضبط این نمایش‌های تلویزیونی باشد و بر اساس اهداف هر کدام از شبکه های تلویزیون، تئاترهایی را ضبط و در اختیار آن شبکه ها قرار دهد. اما آقای لاریجانی از صدا و سیما رفت و درخواست ما به جایی نرسید.

بعد از ایشان هم ما تا کنون هر چه با صدا و سیما در این باره رایزنی کرده‌ایم به جایی نرسیده‌ایم. با این وجود امیدوارم روزی این قضیه امکان پذیر شود.

ادامه دارد...

منبع: خبرگزاری ایرنا

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.