به گزارش قدس خراسان،علی حجازیان، پژوهشگر شهرسازی ومعماری در یادداشتی نوشت:
انقلاب اسلامی وارد ۴۴ سالگی خود شده و طی این سالها کشور پیشرفتهای زیادی درحوزههای مختلف داشته، اما در بخشهایی مانند حاشیه نشینی با مسائل جدی روبرو بوده است. بحث حاشیه نشینی چنان اهمیت پیدا کرده است که رهبر معظم انقلاب هم مشخصاً به این مسئله ورود و بر رفع آن به عنوان یکی از اولویتهای اصلی آسیبهای اجتماعی در کشور تاکید کردهاند.
آمارها نشان میدهد حدود ۳۰ درصد جمعیت مشهد در حاشیه شهر اسکان دارند و این در حالی است که مدیران شهری و نمایندگان مجلس در چند سال اخیر همواره برحل معضل حاشیه نشینی تاکید داشتهاند و نهادها و سازمانها و بودجههایی هم برای این امر ایجاد شد اما سوال اصلی این است که چرا معضل حاشیه نشینی در کلانشهری مانند مشهد حل نشده و درحال تبدیل به یک ابر مساله و بحران است؟
دلیل اصلی این موضوع را صرفا نمیتوان به عملکرد مدیران و یا سازمانها محدود کرد؛ افراد مختلف با تفکرات متنوع آمدند و رفتند اما مشکلی از مردم حل نشد، البته نمیتوان منکر کمک ها و تسهیلات بخشی و موقتی به حاشیه شهر شد اما این اقدامات صرفا درحد مسکن بوده است. ریشه اصلی حاشیه نشینی در مشهد را می توان در پارادایم برنامه ریزی شهری بررسی کرد. ریشه بسیاری از نهله های فکری در پارادایم برنامه ریزی شهری مربوط به لیبرالیسم است. حومه نشینی از ویژگیهای شهرهای سرمایه داری اسـت.در واقـع سـرمایه داری، امکانـاتی از قبیـل اتومبیل، خیابان ،اینترنت و ... را جهت توسعۀ حومه نشینی فراهم میآورد و مردم را به حومهها میکشاند. در چند سال اخیر بارگذاری مالهای تجاری در مشهد فراتر از ظرفیت شهر انجام شده و همین امر نشان دهنده غلبه تفکر سرمایه داری بر فضای اسلامی- مذهبی شهر است.
نگرانی شهید ادواردو آنیلی درباره آینده مشهد
رشد کاریکاتوری و انباشت سرمایه در محور غربی مشهد مانند بلوار وکیل آباد، سجاد و.. باعث تغییر چهره و هویت اصلی شهر شده است. ،شهید ادواردو آنیلی پسر رییس باشگاه فوتبال یوونتوس درسفری که به مشهد داشت تذکر داد که مراقب باشید که مشهد را تنها با نام امام رضا علیه السلام بشناسند؛ در ایتالیا شهری بود که به عنوان مرکزی مذهبی شناخته می شد، کسانی که مخالف آن مکان مذهبی بودند کوشیدند با پدید آوردن تفریحگاه های بسیار پیرامون شهر، چهره شهر را دگرگون کنند.
مصادیق شبیخون فرهنگی در مشهد
در زمانی که رهبری بحث شبیخون فرهنگی را مطرح کردند، برخیها در حال تئوریزه کردن مولفههای لیبرالیسم در شهر بودند. منزوی کردن حرم مطهر امام رضا علیه السلام، عدم توسعه متوزان شهری، رها کردن بخشهای هویتی مشهد و توجه به یک محور، از نمونههای شبیخون و نفوذ فرهنگی محسوب میشود که کمتر کسی متوجه آن شد.
وضعیت فعلی مشهد نتیجه تصمیم سازهایی است که طرحها و برنامههای توسعه شهری را بر مبنای لیبرالیسم برای شهر امام رضا علیه السلام تهیه واجرا کردهاند.
راهکار حل مساله چیست؟
متأسفانه عرصه معماری و شهرسازی کشور در این چند دهه دور از نگاه دغدغه مندان نظام بوده است . درحال حاضر، نوع شهرسازی شهرهای ما نمونهای از شبکه تمدنی در جامعه غربی است. در شهرسازی مدرن، طرح و برنامه ها برمبنای لذت و مصرف است و راه و خیابان که باید در راستای تأمین امکان حرکت و دسترسی باشد، در طرحهای توسعه شهری مبتنی بر نگاه غرب، به فضای نمایش و محل عرضه و فروش کالا مبدل شده است، به هر سو که مینگریم کالبد و فضایی را مشاهده می کنیم که براساس مصرف گرایی شکل گرفته است. اکنون که در گام دوم انقلاب اسلامی قرار گرفتهایم باید بازنگری در نظام شهرسازی داشته باشیم. مولفههایی چون مصرف گرایی، بورس بازی زمین، تمرکز ثروت و انباشت سرمایه، اقتصادی دیدن فضا، انحصاری کردن خدمات و.. باید از نظام برنامه ریزی شهری حذف شود.
یکی از اهداف اصلی انقلاب خدمت به محرومان و تحقق عدالت اجتماعی است. این اتفاق رخ نخواهد داد مگر این که پارادایم شهرسازی منطبق با مولفههای دینی و انقلاب اسلامی داشته باشیم تا در قالب آن بتوانیم به نظریه و سپس الگوی مناسب دست پیدا کنیم درغیراین صورت، حاشیه نشینی برای مشهد به یک بحران تبدیل خواهد شد.
قلعه خیابان؛ ظرفیتی مغفول برای احیای هویت دینی و مذهبی مشهد
یکی از پهنههای موجود در مشهد که ظرفیت مناسبی برای احیا هویت دینی و مذهبی دارد قلعه خیابان است. قلعه خیابان یا شهرک حر در شرق مشهد، طبق اسناد موجود، محل ورود امام رضا(ع) از مرو به مشهد یا یه عبارتی بهتر بابالرضای مشهد است که در دهه های گذشته به خاطر کم توجهی برنامه ریزان شهری، به همان دلیلی که قبلا اشاره شد، مورد بی مهری قرار گرفته و از آن به حاشیه شهر یاد میشود. اکنون ظرفیت مناسبی در محور شرقی مشهد مانند شهرک شهید باهنر(قلعه خیابان) و محلههای اطراف آن وجود دارد تا بتوان چهره مخدوش شده شهر را ترمیم کرد. اگر شهرک شهید باهنر (قلعه خیابان) را ابتدا و ورودی شهر درنظر بگیریم قطعا نوع نگاه تصمیمگیران و مدیران به این منطقه عوض میشود. بافت منطقه ای که میتوان به عنوان ورودی شهر و محل توقف و مکث زائران درنظر گرفت ملاحظاتی را میطلبد که باید نسبتش با حرم مطهر تدقیق شود آنگاه نظامات برنامه ریزی شهری وجریان توسعه شهری باید گزاره جدید به عنوان زیارت را درون الگوها و نقشه ها لحاظ کند. زمانی که مقوله هویتی به نام زیارت وارد مباحث برنامه ریزی شهری شود پارادایم آن نیز تغییر می کند و بدین ترتیب می توان امیدوار بود طرح های بالادستی که برای این بافت تهیه می شود منطبق با هویت و زیست بوم بافت باشد.
نظر شما