تحولات منطقه

ایران یکی از فعال ترین کشورها در حوزه صنایع دستی است و به گفته برخی کارشناسان از نظر تولید و تنوع این محصولات، پس از چین و هند در رتبه سوم جهان قرار دارد.

برنامه‌های توسعه تاکنون به صنایع خلاق بی توجه بوده‌اند/ در هیچ حوزه‌ای به اندازه صنایع خلاق، قدرت رقابت جهانی نداریم
زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، صنایع دستی به عنوان صنعتی مستقل و بومی در ایران، نماینده ای شایسته برای عرضه فرهنگ، تمدن و هنر ایرانی در سطح جهان است که قابلیت بالایی هم در ارزآوری و بالا بردن سهم ایران در تجارت جهانی دارد اما به گفته کارشناسان این ظرفیت خاص ایرانی هنوز نتوانسته در سبد صادراتی کشور و حتی سبد خرید خانوارهای ایرانی جایگاهی در خور داشته باشد.

حجت الله مرادخانی پژوهشگر صنایع خلاق و مدرس دانشگاه در گفتگو با خبرنگار ما از بی مهری های مدیریتی به این حوزه می گوید و اینکه چرا علاوه بر نادیده گرفتن ظرفیتهای صادراتی، ناخودآگاه جمعی ما ایرانیان هم نسبت به صنایع دستی وطنی بی توجه است؟ این گفتگو را بخوانید.

برخی تحلیل گران اقتصادی معتقدند صادرات صنایع دستی و خلاق ایران این قابلیت را دارد که جایگزین نفت خام شود. چرا وقتی برای افزایش تاب آوری اقتصاد به فاصله گرفتن از اقتصاد تک محصولی نیاز مبرم داریم، چنین ظرفیتهایی همچنان مغفول مانده است؟

 شواهد کمی و مصداقی نشان می دهد اقتصادهای توسعه یافته به طور متمرکز روی صنایع فرهنگی و خلاق کار می کنند چون پایداری این صنایع و کسب و کارها و عدم وجود مشکلات زیست محیطی در آن برای کره زمین محرز شده است. ایران در این زمینه مولف است، پیشینه دارد و از تنوع بالایی برخوردار است. من معتقدم مزیت اصلی مان صنایع فرهنگی و دستی است و در هیچ حوزه صنعتی و علمی ای جز صنایع دستی و مثلا فرش دستباف، قابلیت مولف بودن  و ظرفیت رقابت جهانی را نداریم. ایران در حوزه صنایع خلاق حرفهای زیادی برای گفتن دارد و  می تواند صدایی متفاوت باشد که هیچ کشوری قادر به تقلیدش نیست.

وقتی صنایع دستی ما به عنوان یک رسانه و در قالب تکه ای پارچه، فرش، سفال یا مینای ایرانی و... در خانه ای در آمریکای جنوبی، شرق دور، اروپا یا... قرار می گیرد، یعنی بدون تلاش و صرف هزینه های هنگفت تبلیغاتی، تمام هویت مان به زیبایی صادر شده و صدای مان به تمام جهان رسیده است. در حالی که دامنه نفوذ صنایع دستی و خلاق بی نهایت است، شوربختانه از این ظرفیت عظیم غافلیم و توجه به ظرفیت اقتصادی فرهنگ و صنایع فرهنگی صرفا در شعارها و ژستهای انتخاباتی کاندیداهای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و یا برنامه های سالانه مدیران بالا دستی کشور دیده می شود چون مدیران ارشد و میانی ما به خصوص در مناطق کمتر توسعه یافته، شهرهای دور از مرکز و استانهای مرزی اصلا درک واضحی از ظرفیت صنایع دستی برای توسعه اقتصادی ندارند و این رویه دقیقا بر خلاف روند توسعه در کل دنیاست.

 صنایع دستی عملا جایی در سبد خرید اغلب خانوارهای ایرانی هم ندارد. آیا دلیل عدم اقبال مردم به صنایع دستی صرفا از افزایش فشارهای اقتصادی و نداشتن توان خرید، ناشی می شود؟

 قابلیت بالای صنایع دستی ایران علاوه بر صادرات در ریتیل (خرده فروشی) هم بسیار بالاست. در حوزه خرده فروشی صنایع دستی در داخل نمی توان منکر شد که قدرت خرید مردم به شدت افت پیدا کرده ولی علت اصلی اینکه مردم صنایع دستی نمی خرند این امر نیست. یکی از علتهای اصلی اینکه صنایع دستی در سبد مصرف جامعه ایرانی جایی ندارد این است که جامعه و ناخودآگاه جمعی ما نسبت به صنایع دستی خودمان خلا عاطفی دارد و برای مثال با اینکه  مطابق فرهنگ ایرانی هر جا می رویم هدیه ای می بریم، به ندرت هدیه ما صنایع دستی وطنی است و گویی این گزینه اصلا در ذهن ما نیست.

خلاهای عاطفی یک جامعه نسبت به مفاهیم مختلف با محصولات فرهنگی، هنری و رسانه های جمعی پر می شود اما شما در میزانسن، طراحی صحنه، طراحی لباس و دیالوگهای کدام فیلم ردی از صنایع دستی می بینید؟ میلیاردها تومان برای تولید یک فیلم و سریال صرفا برای ترویج یک سبک زندگی غیرواقعی، فیک بی سر و ته هزینه می شود. دست کاراکتر فیلم آیفون آمریکایی می بینید، زندگی در پنت هاوس ها، با نهایت انبساط خاطر نمایش داده می شود و نهایت دغدغه این است که کاراکتر A به کارکتر B  گفته بالای چشمت ابروست!

علاوه بر این امروزه دولتها روی گیم ها که دیگر نه فقط محصول اقتصادی بلکه راهبردی هستند، سرمایه گذاریهای هنگفتی انجام می هند چون گیم، مرز جنسیتی و سن و سال نمی شناسد اما ما در ساخت گیم ها هم نسبت به صنایع دستی ایرانی خلا عاطفی داریم.

این خلا در رمان و ادبیات ایرانی هم وجود دارد. در رسانه های جمعی و نشریات کثیرالانتشار، صفحه اختصاصی صنایع دستی نداریم و تمرکز بر این حوزه صرفا رویداد محور است. هر چند خوشبختانه شبکه های اجتماعی این خلا را در یکی دو سال گذشته تا حدودی پر کرده اند اما هنوز راه نرفته زیادی داریم. با این وضعیت وقتی یک ایرانی در موقعیتی برای خرید، قرار بگیرد مطمئنا به ندرت صنایع دستی برای او گزینه یک است و اینکه صنایع دستی در دسترس او باشد یا نه موضوع بعدی است.

امروزه صنایع دستی چینی، هندی، تایلندی و... در بازارهای ایرانی به وضوح عرض اندام می کنند و حتی این محصولات ارزان تر و با کیفیت تر از صنایع دستی خودمان هستند. چرا صنایع دستی غیرایرانی برای مردم ما جذاب تر هستند؟

ما زور ناخودآگاه را دست کم گرفته و روی این مقوله کار نکرده ایم. متاسفانه وقتی فیلم و سریال خارجی عمدتا چینی، ژاپنی و کره ای به وفور در کشور پخش می شود، مردم ناخودآگاه صنایع دستی و دیگر محصولات این کشورها را هم بیشتر انتخاب می کنند. نگاه آمایشی به ایران نشان می دهد در تمام ۳۱ استان، جزایر، شهرها، روستاها و... صنایع دستی نداریم. من فقط در حوزه سفال می توانم ۱۵ سبک "جغرافیا محور" را نام ببرم که هر یک موتیف، نقش و نگار و تکنیک متفاوت خود را دارد و اگر شما برای مصرف روزانه سفال مند گناباد، شهرضا، کوزه کنان آذربایجان و... را در خانه داشته باشید عملا یک کلکسیون در اختیار دارید اما این ظرفیتهای بی شمار را نادیده گرفته ایم. در عین حال من به دلایل متعددی می توانم اشاره کنم که از نظر قدرت رقابت و کیفیت در برخی از صنایع دستی کشور طی سالهای اخیر افت داشته ایم و به همین دلیل صنایع دستی غیرایرانی، باکیفیت تر و از نظر قیمتی اقتصادی تری هستند که این مشکل قابل حل است.

مطالعات میدانی و تمرکز بنده روی تحولات بین المللی نشان داده که قیمت مناسب تر و کیفیت بالاتر صنایع دستی خارجی به دلایل فنی و نبودن فناوری تولید در ایران است. برای مثال چین، تایلند و ویتنام برای تولید این محصولات، از فناوری استفاده هوشمندانه داشته اند ضمن اینکه اشتغال پایدار بسیار زیادی هم از این محل ایجاد کرده اند.

کپی برداری از صنایع خلاق ایران و قاچاق صنایع دستی از چین و ترکیه به ایران هم به وفور شنیده می شود. در این خصوص تحلیل تان چیست؟

 ادعاها در مورد کپی کردن صنایع دستی ایرانی و قاچاق از دو کشور مذکور واهی است چون یک قاچاقچی محترم! وقتی قرار است با پذیرش ریسک بالا سرمایه اش را صرف این کار کند، ترجیح می دهد کالایی بیاورد که ارزش افزوده بالایی داشته باشد پس اینکه یک نفر چندین کانتینر سفال از چین یا ترکیه قاچاق کند، منطقی نیست. ضمن اینکه اصلا ممنوعیتی برای واردات این محصولات نداریم و از مبادی رسمی وارد می شوند.

 در خصوص حجم دقیق ارزآوری صنایع دستی برای کشور، تعدد و بعضا تناقض آماری وجود دارد. کدام عدد برای ارزآوری حوزه قابل اتکاء تر است و آیا تحریم در حوزه صادرات صنایع دستی توانسته محدودیت ایجاد کند؟

 یکی از معضلات ما در تحلیلهای حوزه صنایع دستی این است که آمار موجود اصلا قابل اتکا نیستند و تمام اعداد اعلام شده کذب هستند مگر اینکه خلافش ثابت شود! در دولت گذشته متاسفانه در عددسازی، فصل جدیدی از مدیریت در صنایع دستی رقم خورد چون مثلا سازمان توسعه تجارت در گزارش سالیانه صادرات غیرنفتی سال ۹۹ اعلام کرده ۵۳ و اندی میلیون دلار صادرات صنایع دستی داشته ایم اما معاون وقت صنایع دستی وزارت میراث همان زمان اعلام کرده ۳۱۲ میلیون دلار صادرات داشته ایم و هر دو هم به آمار گمرک  ایران  استناد کرده اند! آیا ممکن است گمرک به توسعه تجارت و معاونت صنایع دستی اعداد مختلف بدهد؟ نه... چون بر اساس HS Code  (کد بین المللی کالا) آمار می دهد و صرفا توصیف کننده آمار است.

وقتی اعداد به صورت کذایی ساخته می شود سرمایه گذاری که می خواهد به حوزه صنایع دستی ورود کند و باید اوضاع را با عدد و رقم ترسیم کنیم نمی تواند افق مشخصی در حجم سرمایه گذاری، صادرات و ارزآوری داشته باشد. وقتی اعداد قابل اتکاء نیست مگر کسی پولش را از سر راه آورده در حوزه صنایع دستی سرمایه گذاری کند؟ بنابراین نبود سامانه جامع اطلاعاتی و آمارهای موثق یکی از پاشنه آشیلهای اصلی صادرات صنایع دستی است حال آن که امروزه کل دنیا پاردایم اقتصادی جدیدی را در پیش گرفته است و سه موتور محرک برای توسعه اقتصادی قرن ۲۱ متصور است: دانش، دسترسی به اطلاعات و خلاقیت. پس دیگر تکنولوژی، پول، کار و سرمایه انسانی و زمین به تنهایی موثر نیست.

وقتی در دنیا این پارداریم شکل گرفته چینی ها دیگر روی محصولشان نمی نویسند "ساخت چین" بلکه می نویسند "خلق شده توسط چین". تحول پارادیمی یعنی این نه  عدد سازی و آمار سازی برخی مدیران ما! این برای کشور ما عار است که کشور بحرین که تقریبا نصف جزیره قشم وسعت دارد در آخرین گزارش کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل  UNCTAD)) در خصوص اقتصاد خلاق این کشور در سال ۲۰۱۵ ، ۵۴۸ میلیون دلار صادرات محصولات خلاق داشته است که این عدد از مجموع صادرات فرش و صنایع دستی ما بیشتر است. خودزنی برای ما از این بزرگتر؟! البته ما به دلیل تحریم در صادرات محدودیتهایی داریم اما مشکل اصلی نداشتن پاراداریم و استراتژی صادراتی و داشتن نگاه های شدیدا و عمیقا غلط مدیران این حوزه است.

من روی تغییرات پارادایم مارکتهای صادراتی کشورهای در حال توسعه مطالعه ای انجام دادم. این کشورها کاملا تغییر مسیر داده اند اما کلیت مدیریت ما در حوزه اقتصادی هیچ درکی از این تغییر ندارد. شکی نیست که در تحریم به سر می بریم و نمی توانیم به اروپا و کشورهای توسعه یافته صنایع دستی صادر کنیم ولی برای بازار ترکیه چه کرده ایم که محصولات بنجل این کشور بازار داخلی ما را قبضه کرده است؟با عراق چه کرده ایم؟ بازار افغانستان را باخته ایم. بازار عراق دست ترکیه و آذربایجان افتاده است. در پاکستان هم نقشی نداریم. ما برای صادرات صنایع دستی به این کشورها، مشکل هزینه ترانسفر نداریم پس کم کاریها ربطی به محدودیتهای تحریمی ندارد و باید پذیرفت برای توسعه صادرات و استفاده از بازارهای هدف  هیچ کاری نکرده ایم.

با توجه به اینکه رهبری سیاستهای کلی برنامه هفتم توسعه را ابلاغ کرده اند و اکنون در بازه زمانی نگارش برنامه هفتم توسعه هستیم، برای بهبود اقتصاد صنایع دستی در کشور چه پیشنهادی دارید؟

 گواه من بر این ادعا که توجه به صنایع خلاق برای عبور از اقتصاد تک محصولی در حد شعار باقی مانده این است که در برنامه های پنج ساله توسعه به عنوان اسنادی بالادستی که دولت و مجلس بودجه های سالانه را مبتنی بر آن تدوین و تصویب می کنند، اثری از صنایع دستی نیست. برای مثال در برنامه ششم که در سال پایانی آن هستیم تنها در دو ماده عنوان صنایع دستی آمده که آن هم به طور کلی و تحت عنوان "حمایت" از صنایع دستی است.

وقتی در برنامه پنج ساله چنین چیزی درج شده در ذیل آن باید نام دستگاه هایی که باید از صنایع خلاق حمایت کنند و نحوه این حمایت باید درج شود اما در برنامه های توسعه گذشته این شفاف سازی صورت نگرفته است. در ماده ای دیگر از برنامه پنج ساله ششم به "ترویج" صنایع دستی اشاره شده که این امر هم قرار است به صورت مکتوب و مستند صورت گیرد، اجرایی نشده است. خوشبختانه در یکی از بندهای سیاستهای کلی برنامه هفتم به وضوح "حمایت از گردشگری و توسعه صنایع دستی" ذکر شده است.

بنده در چند جلسه که در مرکز پژوهشهای مجلس برگزار شده، حضور داشتم و پیشنهادهایی دادم. به عقیده من باید در برنامه هفتم احکام جامعی را با مشاوره متخصصان حقوقی تدوین کنیم که حتی المقدور خلاها، محدودیتها و مشکلات صنایع دستی را پوشش دهد که خوشبختانه مرکز پژوهشها نگاه تعاملی خوبی نسبت به این امر دارد. مساله دیگر این است که دستگاه متولی یعنی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی و معاونت صنایع دستی این وزارتخانه باید به طور متمرکز از اول امسال لابی را از سر می گرفت تا برای احکام برنامه هفتم، ابلاغ بگیرد. اگر این احکام ابلاغ بگیرد، می توان به ۵ سال آینده حوزه صنایع دستی امیدوار بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.